یادداشت‌‌های جواهری

850) شهادت سیّد الشهدا/1 (ادامه 1)

426. الملهوف: راوى مى‌گوید: آن گاه حسین علیه السلام، دشمن را به نبردِ تن به تن فرا خواند و همه کسانى را که به جنگش مى‌آمدند، از میان بر مى‌داشت تا آن جا که تعداد فراوانى از آنها را کُشت و در این حال، مى‌فرمود:

«مرگ، از ننگ، بهتر است

و ننگ، از ورود به آتش».

یکى از راویان مى‌گوید: به خدا سوگند، تا کنون شکست خورده‌اى را ندیده بودم که فرزندان و خاندان و یارانش کشته شده باشند؛ امّا این گونه استوار و پُردل مانده باشد. پیادگان، بر او یورش مى‌بُردند واو هم بر آنان، یورش مى‌بُرد و آنان، مانند فرار بُزها به هنگام حمله گرگ، از هم شکافته مى‌شدند.

او بر آنان، حمله مى‌بُرد و در حالى که آنان، بالغ بر سى هزار نفر بودند، از پیشِ پاى او، مانند ملخ‌هاى پراکنده، مى‌گریختند و او، دوباره به جاى خویش، باز مى‌گشت و مى‌گفت: «هیچ نیرو و توانى، جز از جانب خداوندِ والامرتبه بزرگ، نیست».[940]

 


[939] لَمّا لَم یَبقَ مَعَ الحُسَینِ علیه السلام أحَدٌ إلّا ثَلاثَةُ رَهطٍ مِن أهلِهِ‌، أقبَلَ عَلَى القَومِ یَدفَعُهُم عَن نَفسِهِ وَالثَّلاثَةُ یَحمونَهُ‌، حَتّى قُتِلَ الثَّلاثَةُ وبَقِیَ وَحدَهُ‌، وقَد اثخِنَ بِالجِراحِ فی رَأسِهِ وبَدَنِهِ‌، فَجَعَلَ یُضارِبُهُم بِسَیفِهِ‌، وهُم یَتَفَرَّقونَ عَنهُ یَمیناً وشِمالاً.
فَقالَ حُمَیدُ بنُ مُسلِمٍ‌: فَوَاللَّهِ ما رَأَیتُ مَکثوراً قَطُّ، قَد قُتِلَ وُلدُهُ‌، وأهلُ بَیتِهِ وأصحابُهُ‌، أربَطَ جَأشاً ولا أمضى جَناناً مِنهُ علیه السلام، إن کانَتِ الرَّجّالَةُ لَتَشُدُّ عَلَیهِ فَیَشُدُّ عَلَیها بِسَیفِهِ‌، فَتَنکَشِفُ عَن یَمینِهِ وشِمالِهِ انکِشافَ المِعزى إذا شَدَّ فیهَا الذِّئبُ 428 (الإرشاد: ج 2 ص 111، إعلام الورى: ج 1 ص 468).

 


[940] قالَ الرّاوی: ثُمَّ إنَّ الحُسَینَ علیه السلام دَعَا النّاسَ إلَى البِرازِ، فَلَم یَزَل یَقتُلُ کُلَّ مَن بَرَزَ إلَیهِ‌، حَتّى قَتَلَ مَقتَلَةً عَظیمَةً‌، وهُوَ فی ذلِکَ یَقولُ‌:

 

القَتلُ أولى مِن رُکوبِ العارِ وَالعارُ أولى مِن دُخولِ النّارِ


قالَ بَعضُ الرُّواةِ‌: وَاللَّهِ ما رَأَیتُ مَکثوراً قَطُّ، قَد قُتِلَ وُلدُهُ‌، وأهلُ بَیتِهِ وأصحابُهُ‌، أربَطَ جأشاً مِنهُ‌، وإنَّ الرِّجالَ کانَت لَتَشُدُّ عَلَیهِ فَیَشُدُّ عَلَیها بِسَیفِهِ‌، فَتَنکَشِفُ عَنهُ انکِشافَ المِعزى إذا شَدَّ فیهَا الذِّئبُ‌، ولَقَد کانَ یَحمِلُ فیهِم وقَد تَکَمَّلوا ثَلاثینَ ألفاً، فَیُهزَمونَ بَینَ یَدَیهِ کَأَنَّهُمُ الجَرادُ المُنتَشِرُ، ثُمَّ یَرجِعُ إلى مَرکَزِهِ وهُوَ یَقولُ‌: لا حَولَ ولا قُوَّةَ إلّا بِاللَّهِ العَلِیِّ العَظیمِ 429 (الملهوف: ص 170، مثیر الأحزان: ص 72).

427. الطبقات الکبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة): هنگامى که یاران و خاندان حسین علیه السلام کشته شدند، همه روز را مقاومت کرد، و هیچ کس به سوى او نمى‌آمد، مگر آن که باز مى‌گشت، تا آن که پیادگان، او را در میان گرفتند و ما، کسى را تا آن هنگام ندیده بودیم که در حلقه چنین گروهى بیفتد و این همه استوار بماند.

مانند سواران دلاور، با آنها مى‌جنگید و هر گاه که به آنها حمله مى‌بُرد، از هم باز و شکافته مى‌شدند، گویى که شیرى به گلّه بُزها حمله بُرده باشد.[941]

428. مطالب السَّؤول: آن گاه حسین علیه السلام، دشمن را به نبرد تن به تن، فرا خواند و همه آنانى را که به جنگش مى‌آمدند، حتّى بزرگان آنها را، از میان برداشت تا آن جا که تعداد فراوانى از آنها را کُشت.... او مانند شیرِ شَرزه بود و به کسى حمله نمى‌بُرد، جز آن که با ضربه شمشیرش، او را به خاک مى‌افکند.[942]

429. الفتوح: آن گاه، حسین علیه السلام [دشمن را] به نبرد تن به تن، فرا خواند و همه قهرمانانى را که به جنگ او مى‌آمدند، مى‌کُشت تا آن که تعداد فراوانى را از آنها کُشت.

شمر بن ذى الجوشن - که خدا لعنتش کند -، پیشاپیش دسته بزرگى، جلو آمد. حسین علیه السلام با همه آنها جنگید و آنها نیز با او جنگیدند... آن گاه حسین علیه السلام، مانند شیر شرزه به آنها حمله بُرد و در پىِ کسى نمى‌رفت، جز آن که او را با ضربه شمشیرش به زمین مى‌انداخت. تیرها از هر سو به طرف او مى‌آمدند و به گلو و سینه او مى‌خوردند، و او مى‌فرمود: «اى امّت بدکار! پس از محمّد، چه بد کردید در حقّ امّت و خاندانش. هان! شما پس از من، دیگر از کشتن هیچ بنده‌اى از بندگان خدا، هراس نخواهید داشت؛ بلکه چون مرا کُشتید، کشتن هر کس دیگرى بر شما گران نخواهد بود و - به خدا سوگند -، امید مى‌برم که خدا، مرا با خوارى شما، گرامى بدارد و انتقام مرا از شما به گونه‌اى که نمى‌دانید، بگیرد».

حُصَین بن نُمَیر سَکونى، بر حسین علیه السلام بانگ زد: اى پسر فاطمه! خدا، چگونه انتقام تو را از ما مى‌گیرد؟

حسین علیه السلام فرمود: «میانتان، ترس و درگیرى مى‌اندازد و خونتان را [به دست خودتان] مى‌ریزد و آن گاه، عذاب را بر شما سرازیر مى‌کند».[943]

430. المناقب، ابن شهرآشوب: سپس حسین علیه السلام، به جناح راست [دشمن] حمله بُرد و فرمود:

«مرگ، از ننگ، بهتر است

و ننگ، از ورود به آتش».

و به جناح چپ [دشمن] حمله بُرد و فرمود:

«من، حسین بن على‌ام

حامىِ خاندان پدرم!

سوگند خورده‌ام که تسلیم نشوم

و بر دین پیامبر صلى اللَّه علیه و آله بروم».

آن گاه، به نبرد پرداخت تا 1950 تن را کُشت و عدّه دیگرى را هم زخمى کرد.[944]

عمر بن سعد، به لشکرش گفت: واى بر شما! آیا مى‌دانید با که مى‌جنگید؟ این، فرزندِ همان کاکُلْ ریخته فَربه‌شکم (على بن ابى طالب) است. این پسرِ کشنده عرب است. از هر سو به او حمله ببرید.

آنان هم با 180 نیزه و چهار هزار تیر، حمله کردند.[945]

 

[941] لَمّا قُتِلَ أصحابُهُ وأهلُ بَیتِهِ‌، بَقِیَ الحُسَینُ علیه السلام عامَّةَ النَّهارِ لا یُقدِمُ عَلَیهِ أحَدٌ إلَّا انصَرَفَ‌، حَتّى أحاطَت بِهِ الرَّجّالَةُ‌، فَما رَأَینا مَکثوراً قَطُّ أربَطَ جَأشاً مِنهُ‌، إن کانَ لَیُقاتِلُهُم قِتالَ الفارِسِ الشُّجاعِ‌، وإن کانَ لَیَشُدُّ عَلَیهِم فَیَنکَشِفونَ عَنهُ انکِشافَ المِعزى شَدَّ فیهَا الأَسَدُ 430 (الطبقات الکبرى/الطبقة الخامسة من الصحابة: ج 1 ص 473، سیر أعلام النبلاء: ج 3 ص 302).

 


[942] ثُمَّ دَعَا [الحُسَینُ علیه السلام] النّاسَ إلَى البِرازِ، فَلَم یَزَل یُقاتِلُ ویَقتُلُ کُلَّ مَن بَرَزَ إلَیهِ مِنهُم مِن عُیونِ الرِّجالِ‌، حَتّى قَتَلَ مِنهُم مَقتَلَةً کَبیرَةً‌... هذا وهُوَ کَاللَّیثِ المُغضَبِ‌، لا یَحمِلُ عَلى أحَدٍ مِنهُم إلّا نَفَحَهُ بِسَیفِهِ فَأَلحَقَهُ بِالحَضیضِ 431 (مطالب السؤول: ص 72؛ کشف الغمّة: ج 2 ص 232).

 


[943] ثُمَّ إنَّهُ [أیِ الحُسَینَ علیه السلام] دَعا إلَى البِرازِ، فَلَم یَزَل یَقتُلُ کُلَّ مَن خَرَجَ إلَیهِ مِن عُیونِ الرِّجالِ‌، حَتّى قَتَلَ مِنهُم مَقتَلَةً عَظیمَةً‌.
قالَ‌: وتَقَدَّمَ الشِّمرُ بنُ ذِی الجَوشَنِ لَعَنَهُ اللَّهُ فی قَبیلَةٍ عَظیمَةٍ‌، فَقاتَلَهُمُ الحُسَینُ علیه السلام بِأَجمَعِهِم وقاتَلوهُ‌... ثُمَّ حَمَلَ عَلَیهِمُ [الحُسَینُ علیه السلام] کَاللَّیثِ المُغضَبِ‌، فَجَعَلَ لا یَلحَقُ أحَداً إلّا لَفَحَهُ بِسَیفِهِ لَفحَةً ألحَقَهُ بِالأَرضِ‌، وَالسِّهامُ تَقصِدُهُ مِن کُلِّ ناحِیَةٍ‌، وهُوَ یَتَلَقّاها بِصَدرِهِ ونَحرِهِ وهُوَ یَقولُ‌: یا امَّةَ السَّوءِ‌! فَبِئسَ ما أخلَفتُم مُحَمَّداً فی امَّتِهِ وعِترَتِهِ‌، أما إنَّکُم لَن تَقتُلوا بَعدی عَبداً مِن عِبادِ اللَّهِ فَتَهابونَ قَتلَهُ‌، بَل یَهونُ عَلَیکمُ عِندَ قَتلِکُم إیّایَ‌، وَایمُ اللَّهِ‌، إنّی لَأَرجو أن یُکرِمَنِی اللَّهُ بِهَوانِکُم، ثُمَّ یَنتَقِمُ لی مِنکُم مِن حَیثُ لا تَشعُرونَ‌.
قالَ‌: فَصاحَ بِهِ الحُصَینُ بنُ نُمَیرٍ السَّکونِیُّ فَقالَ‌: یَابنَ فاطِمَةَ‌! وبِماذا یَنتَقِمُ لَکَ مِنّا؟
فَقالَ‌: یُلقی بَأسَکُم بَینَکُم، ویَسفِکُ دِماءَکُم، ثُمَّ یَصُبُّ عَلَیکُمُ العَذابَ صَبّاً 432 (الفتوح: ج 5 ص 117، مقتل الحسین علیه السلام، خوارزمى: ج 2 ص 34).

 


[944] اگر براى کشتن هر نفر، یک دقیقه وقت نیاز باشد، براى کشتن هزار و نهصد نفر، بیش از 31 ساعت وقت لازم است. از این‌رو، با عنایت به محدودیت زمان و برترى نظامى دشمن و این که نوع کارها در کربلا، بر اساس امور طبیعى جریان داشته، نه به صورت خارق‌العاده، پذیرفتن درستى گزارش‌هایى از این قبیل - که تعداد کشته شدگان به دست امام علیه السلام یا اهل بیت آن بزرگوار را غیرعادى نشان مى‌دهند -، مشکل است.

 


[945] ثُمَّ حَمَلَ علیه السلام عَلَى المَیمَنَةِ‌، وقالَ‌:

 

المَوتُ خَیرٌ مِن رُکوبِ العارِ وَالعارُ أولى مِن دُخولِ النّارِ


ثُمَّ حَمَلَ عَلَى المَیسَرَةِ‌، وقالَ‌:

أنَا الحُسَینُ بنُ عَلِیّ أحـمـی عِـیـالـاتِ أبـی
آلَـیـتُ أن لـا أنـثَـنـی أمضی عَلى دینِ النَّبِیّ‌


وجَعَلَ یُقاتِلُ حَتّى قَتَلَ ألفاً وتِسعَمِئَةٍ وخَمسینَ سِوىَ المَجروحینَ‌.
فَقالَ عُمَرُ بنُ سَعدٍ لِقَومِهِ‌: الوَیلُ لَکُم، أتَدرونَ مَن تُبارِزونَ؟ هذَا ابنُ الأَنزَعِ البَطینِ‌، هذَا ابنُ قَتّالِ العَرَبِ‌، فَاحمِلوا عَلَیهِ مِن کُلِّ جانِبٍ‌.
فَحَمَلوا بِالطَّعنِ مِئَةً وثَمانینَ‌، وأربَعَةَ آلافٍ بِالسِّهامِ 433 (المناقب، ابن شهر آشوب: ج 4 ص 110. نیز، ر. ک: إثبات الوصیّة: ص 178).

6/9 امام علیه السلام در پىِ آب

431. الأخبار الطِّوال: حسین علیه السلام، تشنه شد و کاسه آبى خواست. هنگامى که آن را به دهان بُرد، حُصَین بن نُمَیر، تیرى به سوى او انداخت که به دهانش فرو رفت و میان او و آب نوشیدن، مانع شد و حسین علیه السلام، کاسه را از دست، فرو گذاشت.

هنگامى که دید دشمنان از او پس مى‌کِشند، برخاست و بر تَل و سیلْبندِ کنار فرات، به سوى آب رفت که جلویش را گرفتند و او به همان جا که بود، باز گشت.[946]

432. أخبار الدُّوَل و آثار الاُوَل: تشنگى حسین علیه السلام، شدید شد و او را از آب، باز داشتند. آب قابل نوشیدنى برایش فراهم شد. رفت تا آن را بیاشامد که حُصَین بن تمیم، تیرى به گلویش زد، و آب، خون شد....[947]

433. مُثیر الأحزان: سپس، نبرد را متوجّه حسین علیه السلام کردند و او را از فراوانىِ زخم‌ها و ضربه‌ها، مانند تکّه‌گوشتى کردند. امام علیه السلام، آبى براى نوشیدن مى‌جویید و نمى‌یافت و 72 زخم، برداشته بود.[948]

434. الفتوح: دشمنان، بر او حمله بُردند و پیوسته، او بر آنان و آنان بر او حمله مى‌بردند و او در این میان، آبى مى‌جُست تا از آن بنوشد و هر بار که به تنهایى به سوى فرات، یورش مى‌بُرد، به او حمله مى‌کردند تا او را از آب، باز بدارند.[949]

 

 


[946] عَطِشَ الحُسَینُ علیه السلام فَدَعا بِقَدَحٍ مِن ماءٍ‌، فَلَمّا وَضَعَهُ فی فیهِ رَماهُ الحُصَینُ بنُ نُمَیرٍ بِسَهمٍ‌، فَدَخَلَ فَمَهُ‌، وحالَ بَینَهُ وبَینَ شُربِ الماءِ‌، فَوَضَعَ القَدَحَ مِن یَدِهِ‌.
ولَمّا رَأَى القَومَ قَد أحجَموا عَنهُ‌، قامَ یَتَمَشّى عَلَى المُسَنّاةِ نَحوَ الفُراتِ‌، فَحالوا بَینَهُ وبَینَ الماءِ‌، فَانصَرَفَ إلى مَوضِعِهِ الَّذی کانَ فیهِ 434 (الأخبار الطوال: ص 258، بغیة الطلب فى تاریخ حلب: ج 6 ص 2629).

 


[947] اِشتَدَّ العَطَشُ بِهِ [أی بِالحُسَینِ علیه السلام] فَمَنَعوهُ‌، فَحَصَلَ لَهُ شَربَةُ ماءٍ‌، فَلَمّا أهوى لِیَشرَبَ رَماهُ حُصَینُ بنُ تَمیمٍ بِسَهمٍ فی حَنَکِهِ‌، فَصارَ الماءُ دَماً... 435 (أخبار الدول وآثار الاُول: ج 1 ص 322).

 


[948] ثُمَّ قَصَدوهُ [أیِ الحُسَینَ علیه السلام] بِالحَربِ‌، وجَعَلوهُ شِلواً مِن کَثرَةِ الطَّعنِ وَالضَّربِ‌، وهُوَ یَستَقی شَربَةً مِن ماءٍ فَلا یَجِدُ، وقَد أصابَتهُ اثنَتانِ وسَبعونَ جِراحَةً 436 (مثیر الأحزان: ص 73).

 


[949] فَحَمَلَ عَلَیهِ القَومُ بِالحَربِ‌، فَلَم یَزَل یَحمِلُ عَلَیهِم ویَحمِلونَ عَلَیهِ وهُوَ فی ذلِکَ یَطلُبُ الماءَ لِیَشرَبَ مِنهُ شَربَةً‌، فَکُلَّما حَمَلَ بِنَفسِهِ عَلَى الفُراتِ‌، حَمَلوا عَلَیهِ حَتّى أحالوهُ عَنِ الماءِ 437 (الفتوح: ج 5 ص 117).

 

7/9 بارانِ تیر

435. الإرشاد: هنگامى که شمر بن ذى الجوشن، شجاعت حسین علیه السلام را دید، سواران را فرا خواند و در پشتِ پیادگان قرار گرفتند و به تیراندازان، فرمانِ تیر داد. آنان، او را تیرباران کردند و از فراوانىِ تیرها، مانند خارپشت شده بود. امام علیه السلام، عقب کشید و آنان در برابرش موضع گرفتند.[950]

436. الفتوح: تیرها از هر سو به طرف حسین علیه السلام مى‌آمدند و به گلو و سینه او مى‌خوردند و او مى‌فرمود: «اى امّت بدکار! چه بد جانشینانى براى محمّد، در میان امّت و خاندانش بودید.[951]

437. المناقب، ابن شهرآشوب: تیرها در زره امام علیه السلام مانند خار در پوستِ خارپشت شده بود. نیز روایت شده که همه آنها، از رو به رو به او اصابت کرده بود.[952]

 


[950] فَلَمّا رَأى ذلِکَ [أی شَجاعَةَ الحُسَینِ علیه السلام] شِمرُ بنُ ذِی الجَوشَنِ‌، استَدعَى الفُرسانَ فَصاروا فی ظُهورِ الرَّجّالَةِ‌، وأمَرَ الرُّماةَ أن یَرموهُ‌، فَرَشَقوهُ بِالسِّهامِ حَتّى صارَ کَالقُنفُذِ، فَأَحجَمَ عَنهُم، فَوَقَفوا بِإِزائِهِ 438 (الإرشاد: ج 2 ص 111، روضة الواعظین: ص 208).

 


[951] وَالسِّهامُ تَقصِدُهُ [أیِ الحُسَینَ علیه السلام] مِن کُلِّ ناحِیَةٍ‌، وهُوَ یَتَلَقّاها بِصَدرِهِ ونَحرِهِ وهُوَ یَقولُ‌: یا امَّةَ السَّوءِ‌، فَبِئسَما أخلَفتُم مَحَمَّداً فی امَّتِهِ وعِترَتِهِ 439 (الفتوح: ج 5 ص 118، مقتل الحسین علیه السلام، خوارزمى: ج 2 ص 34).

 


[952] کانَتِ السِّهامُ فی دِرعِهِ کَالشَّوکِ فی جِلدِ القُنفُذِ. ورُوِیَ أنَّها کانَت کُلُّها فی مُقَدَّمِهِ 440 (المناقب، ابن شهرآشوب: ج 4 ص 111، بحار الأنوار: ج 45 ص 52).