آیا همه ترجمه‌ها با علائم موجود در رسم الخط مصحف عثمان طه هماهنگ است؟

جواب: خیر. دو نمونه ذیل گویای مطلب است.

مثال اول:

1. «قالَ سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ وَ نَجْعَلُ لَکُما سُلْطاناً فَلا یَصِلُونَ إِلَیْکُماج بِآیاتِنا أَنْتُما وَ مَنِ اتَّبَعَکُمَا الْغالِبُونَ‏» (قصص، 35)

شاهد علامت «ج» قبل از « بِآیاتِنا» در مصحف عثمان طه است.

الف) اگر بر این علامت که جواز توقف است، توقف کنیم، معنا چنین می‌شود:

ترجمه الهی قمشه‌ای: خدا به او فرمود که ما به همدستى برادرت (هارون) بسیار بازویت را قوى مى‏گردانیم و به شما در عالم، قدرت و حکومتى مى‏دهیم که هرگز دشمنان به شما دست نیابند، با این آیات و معجزات (که شما را عطا کردیم) شما و پیروانتان غالب خواهید بود.

رهنما: (خداى) گفت: قوى خواهیم کرد بازوى ترا به برادرت و براى هر دو شما تسلطى قرار میدهیم که نتوانند بشما دو تن، برسند. شما دو تن- و آنانکه پیروى از شما دو تن کنند- بوسیله آیات ما غالب باشید.

 

ب) حال اگر بعد از «بِآیاتِنا» توقف کنیم، معنا چنین است:

انصاریان: [خدا] گفت: به زودى قدرت و نیرویت را به وسیله برادرت افزون کنم، و براى هر دوى شما [در پرتو معجزاتى که در اختیارتان نهاده‏ام‏] تسلطى قرار مى‏دهم که آنان به شما دست نیابند، شما و آنان که از شما پیروى کنند، پیروزید.

صفوی: خداوند به موسى گفت: ما به زودى به وسیله برادرت هارون بازویت را محکم و استوار مى‏کنیم و تو را نیرومند و برتر مى‏سازیم و شما دو تن را به وسیله آیات و معجزات خویش بر آنها چیره مى‏سازیم، به گونه‏اى که هرگز بر شما دست نخواهند یافت. تو و هارون و هرکسى که از شما دو تن پیروى کند، پیروز خواهید بود.

گرمارودی: فرمود: به زودى بازوى تو را با (فرستادن) برادرت توانمند مى‏گردانیم و به هر دوتان چیرگى‏یى مى‏بخشیم که با نشانه‏هاى ما دستشان به شما نرسد. پیروز شمایید و هر کس که از شما پیروى کند.

 

ج) اگر بر « سُلْطاناً » توقف کنیم و « فَلا یَصِلُونَ إِلَیْکُماج بِآیاتِنا » را یک واحد بگیریم،‌ ترجمه چنین است:

مکارم: فرمود: «بزودى بازوان تو را بوسیله برادرت محکم (و نیرومند) مى‏کنیم، و براى شما سلطه و برترى قرار مى‏دهیم؛ و به برکت آیات ما، بر شما دست نمى‏یابند؛ شما و پیروانتان پیروزید!»

مثال دوم:

2. «هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللَّهُ قلی وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ» (آل عمران،‌ 7)

شاهد علامت « قلی » - به معنای توقف اولی - پیش از « وَ الرَّاسِخُونَ» است.

الف) جایگاه علامت در مصحف عثمان طه پیش از « وَ الرَّاسِخُونَ » است:

صفوی: اوست آن‏که این کتاب را بر تو فروفرستاد. بخشى از آن، آیاتى است با معانى استوار و روشن که بخش مرجع این کتاب است و سایر آیات به آنها تفسیر مى‏شود، و بخش دیگر آیاتى است که معناى استوار آنها با معانى نااستوار مشتبه مى‏شود. کسانى که در دل‏هایشان انحرافى هست، از قرآن آنچه را که مشتبه است دنبال مى‏کنند تا گمراهى مردم را طلب کنند و تا از این رهگذر بر خاستگاه احکام و معارف قرآن دست یابند، در حالى‏که هیچ‏کس جز خدا خاستگاه آنها را نمى‏داند، و امّا کسانى که در شناخت معارف الهى پایدارند، مى‏گویند: ما به قرآن ایمان آورده‏ایم، زیرا قرآن- چه آیات روشن و استوار آن و چه متشابهاتش- همه از جانب پروردگار ماست. و این حقیقت را جز صاحبان خرد درنمى‏یابند.

انصاریان: ... و حال آنکه تفسیر واقعى و حقیقى آنها را جز خدا نمى‏داند. و استواران در دانش [و چیره‏دستان در بینش‏] مى‏گویند: ما به آن ایمان آوردیم، همه [چه محکم، چه متشابه‏] از سوى پروردگار ماست. و [این حقیقت را] جز صاحبان خرد متذکّر نمى‏شوند.

آیتی: ... در حالى که تأویل آن را جز خداى نمى‏داند. و آنان که قدم در دانش استوار کرده‏اند مى‏گویند: ما بدان ایمان آوردیم، همه از جانب پروردگار ماست. و جز خردمندان پند نمى‏گیرند.

مشکینی: ... در حالى که تأویل (و بازگشت معنى حقیقى) آن را جز خدا نمى‏داند؛ و آنان که رسوخ در دانش دارند مى‏گویند:

ما بدان ایمان آوردیم، همه از جانب پروردگار ماست (چه محکم و چه متشابه، و چه معنى را بدانیم و چه ندانیم)؛ و جز صاحبان خرد ناب متذکر نمى‏شوند.

ب) بر این اساس که  علامت بعد از « الْعِلْمِ » قرار گیرد:

مکارم: ... در حالى که تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمى‏دانند. (آنها که به دنبال فهم و درکِ اسرارِ همه آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهى) مى‏گویند: «ما به همه آن ایمان آوردیم؛ همه از طرف پروردگارِ ماست.» و جز صاحبان عقل، متذکر نمى‏شوند (و این حقیقت را درک نمى‏کنند).

ارفع: ... در حالى که تأویل آن را جز خدا و آنها که در دانش ریشه دارند کسى نداند. مى‏گویند: ما به آنها ایمان آورده‏ایم و همه آنها از پیش پروردگار ماست و جز اندیشمندان آگاه نگردند.

 حال کدام یک درست است و کجا باید توقف کنیم؟

 در تفسیر نمونه ذیل این آیه آمده است:

« در اینجا بحث مهمى در میان مفسران و دانشمندان دیده مى‏شود که آیا" وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ" آغاز جمله مستقلى است و یا عطف بر" الا اللَّه" مى‏باشد، و به عبارت دیگر آیا معنى آیه این است که:" تاویل قرآن را جز خدا و راسخون در علم نمى‏دانند" و یا معنى آن این است که" تاویل قرآن را فقط خدا مى‏داند، اما راسخون در علم مى‏گویند گرچه تاویل آیات متشابه را نمى‏دانیم، اما در برابر همه آنها تسلیم هستیم و همه از طرف پروردگار ما است".

طرفداران هر یک از این دو نظر براى اثبات عقیده خود شواهدى آورده‏اند، اما آنچه با قرائن موجود در آیه و روایات مشهور هماهنگ مى‏باشد آن است که" وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ" عطف بر" اللَّه" است زیرا:

اولا: بسیار بعید به نظر مى‏رسد که در قرآن آیاتى باشد که اسرار آن را جز خدا نداند. مگر این آیات براى تربیت و هدایت مردم نازل نشده است چگونه ممکن است حتى پیامبرى که قرآن بر او نازل شده از معنى و تاویل آن بى‏خبر باشد؟! این درست به آن مى‏ماند که شخصى کتابى بنویسد که مفهوم بعضى از جمله‏هاى آن را جز خودش هیچکس نداند!

ثانیا: همانطور که مرحوم" طبرسى" در" مجمع البیان" مى‏گوید: هیچگاه در میان دانشمندان اسلام و مفسران قرآن دیده نشده است که از بحث در باره تفسیر آیه‏اى خوددارى کنند و بگویند این آیه از آیاتى است که جز خدا معنى نهایى آن را نمى‏داند، بلکه دائما براى کشف اسرار و معانى قرآن همگى تلاش و کوشش داشته‏اند.

ثالثا: اگر منظور این باشد که راسخون در علم در برابر آنچه نمى‏دانند، تسلیم هستند مناسب‏تر این بود که گفته شود: راسخون در ایمان چنین هستند، زیرا راسخ در علم بودن متناسب با دانستن تاویل قرآن است نه با ندانستن و تسلیم بودن.

رابعا روایات فراوانى که در تفسیر آیه نقل شده همگى تایید مى‏کند که راسخون در علم، تاویل آیات قرآن را مى‏دانند، بنا بر این باید عطف بر کلمه" اللَّه" باشد. تنها چیزى که در اینجا باقى مى‏ماند این است که از جمله‏اى در خطبه" اشباح" از نهج البلاغه استفاده مى‏شود که راسخون در علم تاویل آیات را نمى‏دانند، و به عجز و ناتوانى خود معترف‏اند:

و اعلم ان الراسخین فى العلم هم الذین اغناهم عن اقتحام السدد المضروبة دون الغیوب الاقرار بجملة ما جهلوا تفسیره من الغیب المحجوب‏

" بدان راسخان در علم، کسانى هستند که اعتراف به عجز در برابر اسرار غیبى و آنچه از تفسیر آن عاجزند، آنان را از کاوش در پیرامون آنها بى نیاز ساخته است" (نهج البلاغه، خطبه 91).

ولى علاوه بر این که این جمله با بعضى از روایات که از خود آن حضرت نقل شده، که راسخون در علم را بر" اللَّه" معطوف دانسته و آنها را آگاه از تاویل قرآن معرفى نموده (به تفسیر نور الثقلین، جلد 1 صفحه 315 مراجعه شود)، سازگار نیست، با دلایل فوق نیز تطبیق نمى‏کند بنا بر این باید این جمله از خطبه اشباح را چنان توجیه و تفسیر کرد که با مدارک دیگرى که در دست ما است منافات نداشته باشد».

سؤال 2:

آیا این اختلاف‌ها مصداق تحریف است؟

این اختلاف‌ها به برداشت‌های تفسیری مربوط است و اصل آن نیز در دسترس است و اگر کسی آن را جزو تحریف بداند - که کسی چنین نگفته است - جایز نیست جز بر اساس علائم موجود قرائت و تفسیر کند. ضمنا این مقدار اختلاف در وقف و وصل منافی بقای قرائت صحیح پیامبر اکرم ص تا کنون و انطباق حداکثری قرائت موجود بر آن قرائت (که عاصم به روایت حفص مطابق آن قرائت کرده) نیست.