اوائل جوانی یک شب تابستانی که بر پشت‌بام خوابیده بودم، ابلیس ملعون را در عالم رؤیا دیدم. احساس می‌کردم از ناحیه گوارش مبتلا به بیماری‌ لاعلاجی هستم. آمد نزد من. گفت من ذکری می‌گویم اگر تکرار کنی شفا می‌یابی. پیش خود گفتم این ابلیس است، برای کسی کار بی‌مزد نمی‌کند، خوب است بپرسم در قبال این خدمت از من چه می‌خواهد. از او پرسیدم. گفت: هیچی فقط یک امضا (در ذهنم آمد که منظور او یک امضای خالی بدون هیچ تعهدی است). پرسیدم:‌ خوب امضای من به چه درد تو می‌خورد؟

گفت:‌ با آن یک مؤمن را بی‌دین می‌کنم!

تعجب کردم که چگونه می‌تواند با یک امضای خشک و خالی یک مؤمن را بی‌دین کند! از او فرایند کارش را پرسیدم، یا این‌که خود او توضیح داد. بعد یک یک کارهایی که روی این امضا انجام می‌داد و گردشی که به وجود می‌آورد را برایم توضیح داد. دیدم راست می‌گوید با امضای بی‌خاصیت من یک نفر را بی‌دین می‌کند. توفیق یار شد و بر سر او فریادی کشیدم و رفت. در آن حال احساس ناراحتی گوارشی هم نمی‌کردم. القصه. همان لحظه از خواب پریدم و توضیحات او را با خود مرور کردم و دو باره خوابیدم. صبح که بیدار شدم به یاد خوابم افتادم ولی هرچه تلاش کردم تقریباً هیچ یک از توضیحات او به خاطرم نیامد.

در هر صورت، این رؤیا را بهانه کردم که به یک نکته خیلی مهم اشاره کنم و آن خطوات شیطان است. خطوات یعنی گام‌ها؛ بعید می‌دانم شیطان کاری را بدون برنامه ریزی گام به گام که قرآن از آن با «خطوات» یاد می‌کند، انجام دهد. امکان ندارد کسی میلیارها دلار از جیب مردم بدزدد و اختلاس کند ولی پیشینه‌ای نداشته باشد. امکان ندارد کسی دانسته سیلی بر صورت یک یتیم بزند و پیشینه نداشته باشد. در قرآن می‌خوانیم:‌

«ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّواى‏ أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِؤُن‏؛ سپس سرانجام کسانى که اعمال بد مرتکب شدند به جایى رسید که آیات خدا را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند!» (روم، آیه 10)

یا: «إِنَّ الَّذینَ تَوَلَّوْا مِنْکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطانُ بِبَعْضِ ما کَسَبُوا وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلیمٌ کسانى که در روز روبرو شدن دو جمعیت با یکدیگر (در جنگ احد)، فرار کردند، شیطان آنها را بر اثر بعضى از گناهانى که مرتکب شده بودند، به لغزش انداخت؛ و خداوند آنها را بخشید. خداوند، آمرزنده و بردبار است‏» (آل عمران، آیه ‌155)

شیطان برای این که کسی را به جرگه ستمگران بکشد، لزوماً‌ از ستم به کفار و ستم آشکار آغاز  نمی‌کند، بلکه از کارهای خیر که موجب ستم می‌شود آغاز می‌کند. مثلاً: به او القا می‌کند که بلندگوهای مجلس سیدالشهدا را بیرون مجلس پخش کند و با این که مثلاً بدموقع است (مثلاً اواخر شب) و برای همسایگان مزاحمت درست می‌کند، لیکن توجیه می‌کند که مجلس سیدالشهداست و مسئله شخصی نیست. یا در ایام خاص کنار یک بلوار یا خیابان موکبی می‌زند و موجب راه‌بندان می‌شود و گاهی با ضمیمه کردن کارهایی بیشتر شلوغی ایجاد می‌کند و از موفقیت خود احساس رضایت نیز دارد، در حالی که نمی‌داند راه‌بندان مجاز نیست و حرمت دارد بله تا اندازه‌ای که موجب مزاحمت نشود بلامانع است بلکه ثواب هم دارد زیرا تکریم شعائر الله است، لیکن بیش  از اندازه حرمت دارد و شیطان یک نیت خوب و یک کار پرثواب را موجب بروز یک آسیب می‌کند و این همان خطوات شیطان است.

سالیانی پیش در هیئتی که عمدتاً‌ جوان بودند منبر می‌رفتم. پیش از منبر زیارت عاشورا می‌خواندند. در زیارت عاشورا پس از سلام (السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین) مداح می‌خواند:‌ «و علی عباس بن علی». یک بار منبرم را به تحریف سخنان اهل بیت – علیهم السلام – اختصاص دادم و با مثال‌های مختلف به آن‌ها گفتم که این کار اشتباه است. خود گوینده این جملات که امام معصوم بوده، می‌توانسته سلام بر عمویش را هم اضافه کند ولی نکرده، ما باید مطیع باشیم و در برابر نص اجتهاد نکنیم و ذوق و سلیقه خود را بر سنت تحمیل نکنیم. سلام بر حضرت اباالفضل – علیه السلام- ثواب دارد لیکن می‌توان آن را پس از زیارت عاشورا بیان کرد که اطاعت و ارادت با هم جمع شود. وظیفه ما این است که حتی الامکان (یعنی تا جایی که روایات وارد شده) به دقت از روایات تبعیت کنیم. چندی پیش یکی از اساتید می‌گفت در سفری برای نماز ظهر و عصر وارد مسجدی شدم. دیدم امام جماعت مسجد قبل از تکبیر گفت:‌ السلام علیک یا اباعبدالله! الله اکبر. این استاد گفت:‌ از این کار او ناراحت شدم و به او اقتدا نکردم! زیرا اهل بیت – علیهم السلام- می‌توانستند در این کار پیش‌قدم باشند اما در هیچ روایتی سلام پیش از تکبیر به عنوان ذکر مستحب وارد نشده بلکه ذکرهای دیگری وارد شده است. شاید آن امام جماعت نیت خالص داشته زیرا نماز با خون سیدالشهدا زنده ماند و اگر عاشورا نبود معلوم نبود ما نمازگزار باشیم!‌ با همه این احوال، به نظر نقد ایشان وارد است و نباید جز به روشی که اهل بیت – علیهم السلام- رفته‌اند، روشی دیگری برگزید. این کارها و رفتارهای شاذ مسیر شاذگری‌های بزرگ‌تری را باز می‌کند و می‌تواند خود جزو خطوات شیطان تلقی شود. باید کاملاً‌ مطیع بود؛ همین و بس!