6 . داستان عروسى قاسم علیه السلام

به گفته محدّث نورى ، اوّلین کسى که این داستان را نوشته ، ملّا حسین واعظ کاشفى بوده است در کتاب روضة الشهدا، (2) و همان طور که استاد مطهّرى فرموده ، اصل داستان ، صد در صد، دروغ است . (3) چگونه مى توان به امام علیه السلام نسبت داد که در هنگام نبرد با دشمن و در حالى که مجال نماز خواندن هم به امام علیه السلام و یارانش داده نمى شود ، بگوید : «آرزو دارم عروسى دخترم را ببینم . در همین جا ، دخترم را براى پسرِ برادرم عقد مى کنم و مراسم عروسى را بر پا مى کنم» ؟!

7 . نسبت دادن شعر ابو الحسن تهامى به امام حسین علیه السلام

ابو الحسن تهامى (م 416 ق) ، قصیده اى در رثاى فرزندش سروده که ضمن آن ، آورده است :

 

یا کَوکبا ما کانَ أقصَرَ عُمرَهُ

وَ کَذا تَکونُ کَواکِبُ الأَسحارِ . (4)    

اى ستاره اى که چه عمر کوتاهى داشت!

آرى! چنین اند ستارگان سحرى .

 

محدّث نورى مى گوید :

این شعر را در بالاى منبر ، با صراحت به امام حسین علیه السلام نسبت مى دهند که در بالاى سرِ حضرت على اکبر علیه السلام خواند ، و خود در بعضى از کتاب هاى بافته جدید دیدم که در قصّه شهادت على اکبر علیه السلام به آن حضرت، نسبت داده ، با چند بیت دیگر از آن قصیده . (5) 

--------------------------------------------------------------------------------

 1-همان : ص 267. نیز، ر. ک: روضة الشهدا: ص 321 ـ 329.

2-همان : ص 288 .

3-حماسه حسینى :ج 1 ص 28 .

4-الدرُّ النضید : ص 189 .

5-ر. ک: لؤلؤ و مرجان : ص 298 .

 

8 . آمدن زینب علیهاالسلام به بالین برادر در قتلگاه

برخى از مرثیه سرایان به زینب علیهاالسلام چنین نسبت داده اند که در آخرین لحظات حیات امام حسین علیه السلام بر بالین ایشان آمد و امام علیه السلام را دید که در حال جان دادن بود . خود را به روى او انداخت و چنین مى گفت : تو برادر منى ! تو امید و پناهگاه ما و امانِ مایى !

محدّث نورى ، این داستان را هم یکى از دروغ هاى مرثیه سرایان ، شمرده است . (1)

9 . به اسیرى رفتن ، در این خانواده نبود

خبرى است لطیف و متّکى بر مقدّماتى که احتمال دروغ را از ذهن سامعین، محو کند و سند را به ابوحمزه ثُمالىِ بیچاره ، منتهى کنند که : روزى آمد درِ خانه حضرت امام زین العابدین علیه السلام و در را کوبید . کنیزکى آمد . چون فهمید ابو حمزه است ، خداى را حمد کرد که او را رساند که حضرت را تسلّى دهد ؛ چون امروز ، دو مرتبه بیهوش شدند . پس داخل شد و تسلّى داد به این که شهادت در این خانواده ، عادت و موروثى است . جدّ و عمّ و پدر و عمّ پدر ، همه شهید شدند . در جواب ، او را تصدیق نمودند و فرمودند : «و لکن ، اسیرى در این خانواده نبود» . آن گاه ، شمّه اى از حالتِ اسیرى عمّه ها و خواهران [را] بیان کردند . (2)

10 . چگونگى حضور امام صادق علیه السلام در مجلس عزادارى

محدّث نورى ، خلاصه داستان مجعول دیگرى را از مرثیه سرایان نقل مى کند که به گفته ایشان ، سند آن را به هشام بن حکمِ مظلوم مى رسانند که :

ایّامى که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در بغداد بود، هر روز، حسب الأمر، بایست در محضر عالى [امام] حاضر باشد. (3) روزى بعضى از شیعیان ، او را 

--------------------------------------------------------------------------------

 1-همان : ص 268 . نیز، ر. ک: تظلّم الزهراء: ص131، معالى السبطین: ج 2 ص 22.

2-همان.

3-در مصدر،«باشم» آمده است.

دعوت به مجلس عزاى جدّ بزرگوارش کرد . عذر خواست که: باید در آن محضر ، حاضر باشم . گفت : رخصت بگیر . گفت : نشود که اسمِ این مطلب را در حضورش بُرد که طاقت ندارد . گفت : بى اذن بیا . گفت : روز بعد که مشرّف شدم ، جویا مى شود ، نتوانم راست گفت.

بالأخره ، او را بُرد . بعد از آن ، مشرّف شد . حضرت ، جویا شد . بعد از تکرارِ عرض ، فرمود : «گمان دارى من در آن جا نبودم (یا : در چنین مجالس ، حاضر نمى شوم)؟» . عرض کرد : جنابت را در آن جا ندیدم! فرمود : «وقتى که از حجره بیرون آمدى ، در محلّ کفش ها چیزى ندیدى؟» . عرض کرد : جامه اى در آن جا افتاده بود . فرمود : «من بودم که عبا بر سر کشیدم و روى زمین افتادم» . (1)

دروغ در مرثیه سرایى، در عصر حاضر

معلوم نیست که تلاش هاى محدّث نورى رحمه الله در راه مبارزه با دروغگویى در مرثیه سرایى ، تا چه اندازه مؤثّر بوده است ؛ ولى در دوران ما نیز اگر وضع مرثیه سرایى اسفبارتر از آنچه ایشان توصیف کرده ، نباشد ، بهتر از آن زمان نیست .

حماسه حسینى، نوشته استاد شهید مطهّرى ، در زمان خود، تلاشى نو براى مبارزه با دروغ پردازى در مرثیه سرایى در دوران معاصر بوده است . استاد ، در باره رواج این آفت در دوران معاصر ، مى گوید :

اگر بخواهیم روضه هاى دروغى را که مى خوانند ، جمع آورى کنیم ، شاید چند جلد کتاب پانصد صفحه اى بشود! (2)

اینک ، چند نمونه از مرثیه هاى دروغى را که شهید مطهّرى مى گوید خود در مجلس عزا حاضر بوده و آنها را شنیده است ، مى آوریم : 

--------------------------------------------------------------------------------

 1-همان : ص 269 . محدّث نورى ، در ادامه این نقل مى افزاید : «چون درست حفظ نکردم ، شاید تحریفى در آن کرده باشم . خبر ، مفصّل است و بسیارْ گریه آور . کاش پایه داشت و احتمالِ صدق در آن مى رفت» .

2-حماسه حسینى :ج 1 ص 18 .

1 . دعاى لیلا براى على اکبر علیه السلام

داستان مجعول منسوب به امام حسین علیه السلام که چون على اکبر علیه السلام به میدان رفت ، امام علیه السلام به همسرش لیلا فرمود : «برو در خلوت ، دعا کن براى فرزندت ...» ، از زمان محدّث نورى ، میان مرثیه سرایان، رایج بوده است . (1) استاد مطهّرى نیز در بیان نمونه هاى تحریفِ وقایع عاشورا ، از این داستان، یاد کرده و آورده است :

نمونه دیگر از تحریف در وقایع عاشورا ـ که یکى از معروف ترین قضایا شده است و حتّى یک [کتاب] تاریخ هم به آن گواهى نمى دهد ـ ، قصّه لیلا، مادر حضرت على اکبر علیه السلام است . البتّه ایشان ، مادرى به نام لیلا داشته اند ؛ ولى حتّى یک مورّخ نگفته که لیلا ، در کربلا بوده است . امّا ببینید که چه قدر ما روضه لیلا و على اکبر علیه السلام داریم ؛ روضه آمدن لیلا به بالین على اکبر علیه السلام .

حتّى من در قم ، در مجلسى که به نام آیة اللّه بروجردى تشکیل شده بود ـ که البته خودِ ایشان در مجلس نبودند ـ ، همین روضه را شنیدم که على اکبر علیه السلام به میدان رفت . حضرت به لیلا فرمود که : «از جدّم شنیدم که دعاى مادر در حقّ فرزند ، مستجاب است . برو در فلان خیمه خلوت ، موهایت را پریشان کن ، در حقّ فرزندت دعا کن . شاید خداوند ، این فرزند را سالم به ما برگرداند»!

اوّلاً ، لیلایى در کربلا نبوده که چنین کند . ثانیا ، اصلاً این منطق ، منطق حسین علیه السلام نیست . منطق حسین علیه السلام در روز عاشورا ، منطق جانبازى است . تمام مورّخین نوشته اند که هر کس اجازه مى خواست ، حضرت به هر نحوى که مى شد عذرى برایش ذکر کند ، ذکر مى کرد ، بجز براى على اکبر علیه السلام ـ «فَاسْتأذن فِى القِتال أباه ، فَأذن له» . یعنى : «تا اجازه خواست ، گفت : برو !». حال چه شعرها که سروده نشده ، از جمله این شعر که مى گوید :

 

خیز ـ اى بابا ـ از این صحرا رویم

نک ، به سوى خیمه لیلا رویم . (2)   

 

 

--------------------------------------------------------------------------------

 

1-لؤلؤ و مرجان : ص 153 .

2-حماسه حسینى: ج 1 ص 25 ـ 26. نیز، ر. ک: أسرار الشهادات: ج 2 ص 514.

2. نذر کردن لیلا براى سلامت ماندن على اکبر علیه السلام

استاد مطهّرى ، در بیان این داستان ساختگى آورده است :

نمونه دیگرى در همین مورد را ـ که خیلى عجیب است ـ ، من در همین تهران ، در منزل یکى از علماى بزرگ این شهر ، در چند سال پیش ، از یکى از اهل منبر که روضه لیلا را مى خواند ، شنیدم، و من در آن جا چیزى شنیدم که به عمرم نشنیده بودم . گفت : بعد از این که حضرت لیلا رفت در آن خیمه و موهایش را پریشان کرد ، نذر کرد که اگر خدا، على اکبر علیه السلام را سالم به او برگردانَد و در کربلا کشته نشود ، از کربلا تا مدینه را ریحان بکارد ؛ یعنى نذر کرد که سیصد فرسخ راه را ریحان بکارد!

[روضه خوان،] این را گفت و یک مرتبه زد زیر آواز :

 

نذرٌ عَلَىَّ لَئن عادوا و إن رَجَعوا

لَأزرعَنَّ طریقَ التّفتِ رَیحانا .    

من نذر کردم که اگر اینها برگردند

راه تفت را ریحان بکارم .

 

این شعر عربى ، بیشتر براى من اسباب شد که [ببینم] این شعر ، از کجا پیدا شده ؟ بعد به دنبال آن رفتم و گشتم . دیدم این تفتى که در این شعر آمده ، کربلا نیست ؛ بلکه این تفت ، سرزمینِ مربوط به داستان لیلى و مجنونِ معروف است که لیلى ، در آن سرزمین، سکونت مى کرده و این شعر ، مال مجنون عامرى است براى لیلى ، و این آدم ، این شعر را براى لیلا ، مادر على اکبر علیه السلام و کربلا مى خوانده ! تصوّر کنید که اگر یک مسیحى یا یک یهودى یا یک آدم لامذهب ، آن جا باشد و این قضایا را بشنود ، آیا نخواهد گفت که تاریخ اینها ، چه مزخرفاتى دارد ؟ آنها که نمى فهمند که این داستان را این شخص از خودش جعل کرده است ؛ بلکه مى گویند ـ العیاذُ بِاللّه ـ : زن هاى اینها، چه قدر بى شعور بوده اند که نذر مى کردند از کربلا تا مدینه را ریحان بکارند ! (1) 

--------------------------------------------------------------------------------

 1-حماسه حسینى : ج 1 ص 25 ـ 27 .

 

 3 . داستان پیرزنى که زمان متوکّل به زیارت امام حسین علیه السلام مى رود

استاد مطهّرى مى گوید :

در ده ، پانزده سال پیش که به اصفهان رفته بودم ، در آن جا مرد بزرگى بود ، مرحوم حاج شیخ محمّدحسن نجف آبادى ـ أعلى اللّه مقامه ـ . خدمت ایشان رفتم و روضه اى را که تازه در جایى شنیده بودم و تا آن وقت نشنیده بودم ، براى ایشان نقل کردم . کسى که این روضه را مى خواند ، اتّفاقا تریاکى هم بود . این روضه را خواند و به قدرى مردم را گریانْد که حد نداشت . داستانِ پیرزنى را نقل مى کرد که در زمان متوکّل ، مى خواست به زیارت امام حسین علیه السلام برود و آن وقت ، جلوگیرى مى کردند و دست ها را مى بُریدند ، تا این که قضیّه را به آن جا رساند که این زن را بُردند و در دریا انداختند . در همان حال ، این زن فریاد کرد : یا ابا الفضل العبّاس! وقتى داشت غرق مى شد ، سوارى آمد و گفت : رکابِ اسب مرا بگیر . رکابش را گرفت . گفت : چرا دستت را دراز نمى کنى ؟ گفت : من دست در بدن ندارم ، که مردم خیلى گریه کردند .

مرحوم حاج شیخ محمّدحسن ، تاریخچه این قضیه را این طور نقل کرد که : یک روز در حدود بازار ، حدود مدرسه صدر (جریان ، قبل از ایشان اتّفاق افتاده و ایشان ، از اشخاص معتبرى نقل کردند) ، مجلس روضه اى بود که از بزرگ ترین مجالس اصفهان بود و حتّى مرحوم حاج ملّا اسماعیل خواجویى ـ که از علماى بزرگ اصفهان بود ـ ، در آن جا شرکت داشت . واعظ معروفى مى گفت که : من ، آخرین منبرى بودم . منبرى هاى دیگر مى آمدند و هنر خودشان را براى گریاندن مردم ، اِعمال مى کردند . هر کس مى آمد ، روىِ دست دیگرى مى زد و بعد از منبر خود ، مى نشست تا هنرِ روضه خوان بعد از خود را ببیند . تا ظهر ، طول کشید. دیدم هر کس هر هنرى داشت ، به کار بُرد ، اشک مردم را گرفت . فکر کردم: من ، چه کنم ؟ همان جا ، این قضیّه را جعل کردم . رفتم قصّه را گفتم و از همه بالاتر زدم . عصر همان روز ، رفتم در

مجلس دیگرى که در چارسوق بود ، دیدم آن که قبل از من منبر رفته ، همین داستان را مى گوید . کم کم [آن را] در کتاب ها نوشتند و چاپ هم کردند! (1)

ریشه دروغ در مرثیه سرایى، از نگاه محدّث نورى

اکنون باید دید که ریشه این دروغ پردازى ها چیست ؟ و چرا عدّه اى براى گریاندن مردم در مصیبت امام حسین علیه السلام ، به راحتى بر خدا و رسول و امامان ، دروغ مى بندند و بدین سان ، تاریخ افتخارآمیز عاشورا را تحریف مى کنند ؟

از نگاه محدّث نورى ، دو عامل عمده ، موجب دروغ پردازى در مرثیه سرایى شده است :

1 . مجاز شمردن دروغ در عزادارى!

خلاصه مطلبى که محدّث نورى رحمه الله براى جایز شمردن دروغ در عزادارى براى امام حسین علیه السلام از برخى دروغ پردازان نقل کرده ، این است :

احادیثى که توصیه به گریانیدن در مصیبت آن حضرت مى کنند ، مطلق هستند . بنا بر این ، هر چه سبب گریه کردن مردم گردد ، هر چند دروغ باشد ، نیکوست ، و فضاى این روایات ، آن است که آنچه در نکوهش دروغ وارد شده ـ هر چند که در نهایتِ اعتبار است ـ ، ولى اختصاص به غیر از ذکرِ مصیبت ابا عبد اللّه علیه السلام دارد ! (2)

استاد مطهّرى ، پس از نقل این مطلب از محدّث نورى ، مى افزاید :

این ، همان حرفى است که امروزى ها در مکتب «ماکیاول» ، در آوردند که : هدف ، وسیله را مباح مى کند . هدف ، خوب باشد ، وسیله ، هر چه شد ، شد! (3)

محدّث نورى ، در این باره نوشته است : 

--------------------------------------------------------------------------------

 1-حماسه حسینى : ج 1 ص 49 .

2-ر . ک : لؤلؤ و مرجان : ص 272 (تنبیه چهارم) .

3-حماسه حسینى : ج 1 ص 48 .

به این بیان ، توان بسیارى از معاصى کبیره را مباح ، بلکه مستحب کرد و براى فسّاق ، جاده وسیعى به سوى آن معاصى باز نمود ؛ زیرا که اخبار فضیلت و مدح ادخالِ سرور در قلب مؤمن و قضاى حوائج و اجابت خواهش او و سعى و کوشش در انجاح آن اضعاف ، اخبار اِبکاست . پس هر فاسقى ، هر زنى را که دید و خواهش نمود، بوسه بر رویش زند یا...، بر زن رواست به مقتضاى اخبار استحباب ادخالِ سرور یا اخبار استحباب قضاى حاجت و غیر آنها ، اجابت نماید و خود را تسلیم کند! (1)

2 . تسامح در ابواب فضائل ، قصص و مصائب

مطلب دیگرى که از منظر محدّث نورى ، دومین عامل عمده براى وارد شدن دروغ به مرثیه سرایى است ، تمسّک به سیره برخى علما مبنى بر ضبط و نقل روایات ضعیف در مؤلّفات خود ، و تسامح در قبول و نقل روایات ابواب فضائل و قصص و بخصوص مصائب است .

ایشان ، پس از توضیح این شبهه ، به تفصیل، آن را توضیح مى دهد و مى گوید :

این سخن ، مغالطه اى بیش نیست و هرگز علماى درستکار که سیرشان در خطوط مستقیمه موازین عدلیه است ، از کتابى که صاحبش را نشناسند ، نقل نکنند، و نیز از کتابى که مؤلّفش بى مبالات [است] و فرقى میان خبر موهون و غیر موهون نگذاشته و در مقام نقل ، تمیزى براى آنها مقرّر نداشته ، خبرى بیرون نیاورند . (2)

به هر حال ، تردیدى نیست که تسامح در نقل فضائل ، قصص و مصائب ، مجوّز دروغ پردازى و نسبت دادن هر مطلبى ـ که در ابواب و موضوعات یاد شده در هر کتابى یافت شود ـ ، به اهل بیت علیهم السلام نیست . 

--------------------------------------------------------------------------------

 1-لؤلؤ و مرجان : ص273 . نیز ، ر . ک : حماسه حسینى : ج 1 ص 49 .

2-ر.ک : لؤلؤ و مرجان : ص 277 ـ 302 .

ریشه هاى اصلىِ دروغ در مرثیه سرایى

به نظر مى رسد آنچه در ریشه یابىِ دروغ پردازى در مرثیه سرایى بدان اشاره شد ، در واقع ، بهانه دروغ پردازان است ، نه ریشه اصلىِ آن ؛ زیرا هر کس که از کمترین معلومات دینى برخوردار باشد ، با اندکْ تأمّلى ، به این نتیجه مى رسد که اسلام ، اجازه نمى دهد که با دروغ ـ که گناهى کبیره است ـ ، زمینه گریستن بر امام حسین علیه السلام را ـ که امرى مستحب است ـ ، فراهم کنیم، یا هر مطلب مکتوب و غیر مکتوبى را بدون بررسى به اهل بیت علیهم السلام نسبت دهیم .

به نظر ما ، ریشه هاى دروغ پردازى در مرثیه سرایى ، امور دیگرى است که این گونه بهانه تراشى ها نیز ریشه در آنها دارد . این ریشه ها ، عبارت اند از :

الف ـ جهل

شمارى از مرثیه سرایان ، اگر بدانند آنچه مى خوانند ، دروغ است ، قطعا از آن اجتناب مى کنند ؛ لیکن از آن جا که نه شناخت درستى از تاریخ عاشورا دارند ، و نه توان و یا حوصله تحقیق و بررسى در باره آن ، هر مطلبى را در هر کتابى مى بینند و یا از دیگرى مى شنوند ، در صورتى که براى گریاندن مردم ، مفید تشخیص دهند ، بدون تأمّل در صحّت و سُقم آن ، مورد استفاده قرار مى دهند .

بنا بر این ، نخستین گام براى اصلاح مرثیه سرایى ، آموزش مرثیه سرایان و زنده کردن روح تحقیق در آنان و همچنین ، معرّفى منابع معتبر و غیر معتبر تاریخ عاشورا به آنهاست .

ب ـ سوء استفاده از زبانِ حال

بهره گیرى از زبانِ حال در مرثیه سرایى ، با رعایت دو شرط، بى اشکال است و در واقع ، نوعى هنرمندى در ذکر مصیبت به شمار مى رود:

شرط اوّل ، این که مرثیه سرا ، توان تشخیصِ حال کسى را که مى خواهد زبان حال او را بیان کند ، داشته باشد و این توان ، در صورتى تحقّق مى یابد که سراینده زبانِ

 

حال ، اطّلاع کافى از هدف نهضت حسینى ، تاریخ عاشورا و خصوصیات روحىِ شخصیتى که مى خواهد حالش را بازگو نماید ، داشته باشد .

شرط دوم ، این است که سخنى را به امام حسین علیه السلام و اهل بیت ایشان نسبت ندهد ؛ بلکه تصریح کند که آنچه مى گوید ، تشخیص اوست .

متأسّفانه ، بدون در نظر گرفتن دو شرط یاد شده ، بسیارى از مرثیه سرایان ، مطالبى را، خصوصا به صورت شعر ، به امام علیه السلام و خانواده آن بزرگوار ، نسبت مى دهند که واقعیت ندارد . به نظر مى رسد که سوء استفاده از زبانِ حال در مرثیه سرایى ، یکى از عوامل راه یافتن دروغ به مقتل هاى مکتوب باشد .

از باب نمونه ، این شعر معروف، به امام حسین علیه السلام منسوب شده است که :

 

إن کانَ دینُ مُحَمَّدٍ لَم یَستَقِم

إلّا بِقَتلى یا سُیوفُ خُذینى .    

این شعر ، از نظر مضمون ، ایرادى ندارد ؛ ولى انتساب آن به امام علیه السلام ، دروغ است . این شعر ، بیتى از قصیده اى است که یکى شعراى عرب به نام شیخ محسن هُوَیزى ، معروف به «ابُو الحُبّ کبیر»، در رثاى امام حسین علیه السلام سروده است. در این قصیده مى خوانیم:

أعطَیتُ رَبِّىَ مَوثِقاً لا یَنتَهى

إلّا بِقَتلى، فَاصعَدى وَ ذَرینى

إن کانَ دینُ مُحَمَّدٍ لَم یَستَقِم

إلّا بِقَتلى، یا سُیوفُ خُذینى    

هذا دَمى فَلتُروَ صادِیَةُ الظُّبا

مِنهُ وَ هذا لِلرِّماحِ وَتینى . (1)

با پروردگارم عهدى بسته ام که انجام نمى شود

جز با کشته شدنم . پس مرا بالا ببر و بیفکن .    

اگر دین محمّد صلى الله علیه و آله ، استوار نمى مانَد

جز با کشته شدن من ، اى شمشیرها! مرا بر گیرید .

این ، خون من است ، که باید شمشیرهاى تشنه ، از آن، سیراب شوند

و این رگِ گردنم ، آماده براى فرود آمدن نیزه هاست .     

--------------------------------------------------------------------------------

 1-ر.ک : مستدرکات أعیان الشیعة: ج 3 ص 191.

 بدیهى است که شاعر ، این ابیات را به عنوان زبانِ حال امام علیه السلام سروده ؛ لیکن به تدریج ، به عنوان سخن امام علیه السلام ، رواج یافته است .

همچنین ، این جمله مشهورِ منسوب به امام حسین علیه السلام : «إنّ الحَیاةَ عقیدةٌ و جِهادٌ» ، مصرعى از یکى از سروده هاى شاعر معاصِر مصرى، احمد شوقى (م 1932 م) است (1) و تمام بیت ، چنین است :

قِف دونَ رَأیکَ فِى الحیاةِ مُجاهِدا

إنَّ الحَیاةَ عَقیدَةٌ و جِهادُ . (2)

در راه باورت ، ایستادگى و مجاهدت کن

که زندگى ، باور است و مجاهدت.   

 

گفتنى است که این بیت ، شعار روزنامه الجهاد، در مصر بوده است . (3)

ج ـ تلاش براى ارائه مصیبتى نو!

به صورت شغل در آمدن مرثیه سرایى ، از یک سو ، و یکنواخت بودن مجالس عزادارى و مستمعان، از سویى دیگر ، به طور طبیعى ایجاب مى کند که مرثیه سرایان ، دائما در صدد یافتن مصیبتى تازه در باره واقعه کربلا باشند ؛ ولى از آن جا که مصائب کربلا ، به رغم سنگینى ، محدود است ، تلاش براى دستیابى به مصائب جدید ، زمینه ساز ورود انواع دروغ ها و مطالب سست در عرصه مرثیه سرایى مى گردد .

براى مبارزه با این خطر ، باید نوآورى در شیوه ارائه مصائبى که در منابع معتبر آمده را جاى گزین تلاش براى یافتن مصائب جدید کرد .

د ـ دنیاطلبى

اصلى ترین و خطرناک ترین ریشه هاى دروغ در مرثیه سرایى ، دنیاطلبى است . در 

--------------------------------------------------------------------------------

 1-براى دیدن پژوهشى روشمند در این باره ، ر . ک : چشمه خورشید (مجموعه مقالات) : ج 1 ص 182 (مقاله «پژوهشى در باره یک شعار معروف : إنّ الحیاة ...» ، عنایة اللّه مجیدى) .

2-الموسوعة الشوقیة : ج 3 ص 228 .

3-الجهاد ، نام یکى از روزنامه هاى صبح مصر بود که به سرپرستى محمّد توفیق دیّاب و به عنوان نشریه سازمانى حزب «الوفد» مصر ، از سال 1931 تا 1938 م ، منتشر مى گردید.

 حدیثى از پیامبر خدا صلى الله علیه و آله آمده است :

حُبُّ الدُّنیا رَأسُ کُلِّ خَطیئَةٍ و مِفتاحُ کُلِّ سَیِّئَةٍ و سَبَبُ إحباطِ کُلِّ حَسَنَةٍ . (1)

دنیادوستى ، سرآمدِ هر خطا و کلید هر گناه و مایه از میان رفتن هر خوبى اى است .

گفتنى است که داشتن هر انگیزه غیر الهى از مرثیه سرایى (چه کسب درآمد مادّى باشد ، و چه تحصیل شهرت و محبوبیت ، و چه غیر اینها) دنیاطلبى است و تا این بیمارى خطرناکْ علاج نشود ، و تا اخلاص براى مرثیه سرایانْ حاصل نگردد ، همه تلاش ها براى اصلاح فرهنگ مرثیه سرایى ، عقیم خواهند ماند .

6 . بدعت در نحوه عزادارى

آسیب هایى که تا کنون برشمردیم ، آفاتى هستند که محتواى مجالس عزادارى سیّد الشهدا علیه السلام را تهدید مى کنند ؛ امّا شمارى از آفات ، مربوط به شیوه و چگونگى عزادارى مى شوند .

از نظر فقهى ، عبادات ، اعم از واجب یا مستحب ، توقیفى هستند ، بدین معنا که اصل عبادت و چگونگى آن ، باید توسّط ادلّه شرعى اثبات شود . در غیر این صورت ، عملى که به عنوان عبادت انجام مى شود ، بدعت محسوب مى گردد و نه تنها مطلوب نیست ، بلکه ممنوع و حرام است .

استحباب عزادارى براى سالار شهیدان ، بر پایه ادلّه قطعى ، ثابت است و با عنایت به آثار و برکات فردى و اجتماعى آن ، از بزرگ ترین عبادات محسوب مى گردد ؛ امّا در باره چگونگى انجام گرفتن این عبادت ، معیار ، عزادارى هاى مرسوم در عصر صدور روایاتِ مربوط به این عزادارى است ؛ بلکه مى توان گفت : اطلاق این روایات ، شامل انواع عزادارى هاى مرسوم در اعصار مختلف نیز مى گردد ، مشروط به این که آنچه رایج شده ، براى عزادارى صدق کند و موجب وَهْن مکتب اهل بیت علیهم السلام 

--------------------------------------------------------------------------------

 1-إرشاد القلوب : ص 21 . نیز ، ر.ک: دنیا و آخرت از نگاه قرآن و حدیث :ج 1 ص 382 ح 578 .

نگردد و یا همراه با انجام دادن عملى نامشروع نباشد .

بنا بر این ، آنچه در شمارى از مجالس عزادارى ، به تدریج مرسوم شده است (مانند : استفاده از ابزارهاى موسیقى و آهنگ هاى مبتذل ، تشبّه مرد به زن ، و همچنین کارهایى چون قمه زدن) ، بدعت در عزادارى محسوب مى شود ، بویژه قمه زدن که در عصر حاضر ، زمینه ساز تبلیغات سوء بر ضدّ پیروان اهل بیت علیهم السلام و موجب وَهْن مکتب تشیّع است . رهبر معظّم انقلاب اسلامى ، آیة اللّه خامنه اى ، در این باره مى فرماید :

قمه زدن هم از کارهاى خلاف است ... نمى شود در مقابل این کار غلط ، سکوت کرد ... . کار غلطى است که عدّه اى ، قمه به دست بگیرند و به سرِ خودشان بزنند و خون بریزند . کجاى این حرکت ، عزادارى است ؟! البته ، دست بر سر زدن ، عزادارى است . شما بارها دیده اید کسانى که مصیبتى برایشان پیش مى آید ، بر سر و سینه خود مى کوبند . این ، نشانه عزادارى ؛ امّا شما تا به حال ، کجا دیده اید که فردى به خاطر رویکرد مصیبت عزیزترین عزیزانش ، با شمشیر بر مغز خود بکوبد و خون جارى کند ؟ کجاى این کار ، عزادارى است ؟! قمه زدن ، سنّتى جعلى است . از امورى است که مربوط به دین نیست و بلاشک ، خدا هم از انجام آن راضى نیست . علماى سَلَف ، دستشان بسته بود و نمى توانستند بگویند : این کار ، غلط و خلاف است . امروز ، روز حاکمیت اسلام است و روز جلوه اسلام است . نباید کارى کنیم که آحاد جامعه اسلامى برتر ، یعنى جامعه محبّ اهل بیت علیهم السلام که به نام مقدّس ولى عصر ـ أرواحنا فداه ـ ، به نام حسین بن على علیه السلام و به نام امیر المؤمنین علیه السلام مفتخرند ، در نظر مسلمانان و غیر مسلمانان عالم ، به عنوان یک گروه آدم هاى خرافىِ بى منطق ، معرّفى شوند ... . قطعا این ، یک بدعت است . (1) 

--------------------------------------------------------------------------------

 1-سخنان مقام معظّم رهبرى آیة اللّه خامنه اى، در جمع روحانیون استان کهکیلویه و بویر احمد ، در آستانه ماه محرّم 1415 ق (17 / 3 / 1373 ش) .

و آخرین سخن در این باب ، این که اگر فرهنگ عاشورا ، آن گونه که بوده و هست ، بدون تحریف به جهانیان عرضه شود ، از قدرت اعجازآمیزى برخوردار است که مى تواند به نظام سلطه و استکبار در جهان ، پایان دهد و بدین سان ، نه تنها امّت مسلمان ، بلکه همه مستضعفان جهان را از ستم چپاولگران ، زورمداران و غارتگران بین المللى رهایى بخشد و به گفته رهبر انقلاب اسلامى آیة اللّه خامنه اى :

امروز ، حسین بن على علیه السلام مى تواند دنیا را نجات دهد ، به شرط آن که با تحریف ، چهره او را مغشوش نکنند . (1)

به خاطر دارم که حضرت آیة اللّه خامنه اى، در دوران ریاست جمهورى شان ، شبى، نخستین رهبر جنبش «جهاد اسلامى» فلسطین ، شهید دکتر فتحى شقاقى را به منزل خود دعوت کرده بودند . بنده (رى شهرى) و جمعى از روحانیون و مسئولان کشور نیز حضور داشتیم. یکى از حاضران ، از شهید فتحى شقاقى پرسید : تا چه اندازه به موفّقیت راه خود ، اطمینان دارید ؟

وى با این که پیرو مذهب اهل سنّت بود ، پاسخى داد که همه را در بُهت و شگفتى فرو بُرد . پاسخ وى ، این بود :

ما اصولاً به این موضوع ، فکر نمى کنیم! ما موفّقیت و پیروزى خود را در انتخاب راه حسین بن على علیه السلام مى دانیم . هدف ما، به انجام رساندن تکلیف الهى است .

بارى ! همه پیروان راستین اهل بیت علیهم السلام و علاقه مندان آگاه سیّد الشهدا علیه السلام ، در پاسدارى از فرهنگ اصیل عاشورا در برابر توطئه هاى دشمنان آگاه و تحریفات دوستان ناآگاه ، مسئول اند ؛ امّا بى تردید ، مسئولیت مراجع تقلید ، فرهیختگان ، عالمان دین باور ، گویندگان ، نویسندگان و مرثیه سرایان متعهّد ، سنگین تر است .    «ثُمَّ لَتُسْـئلُنَّ یَوْمَـئذٍ عَنِ النَّعِیمِ ؛ سپس حتما در آن روز، در باره نعمت ها، از شما پرسش خواهد شد»    . (2)

--------------------------------------------------------------------------------

 1-سخنان ایشان دردیدار روحانیون و وعّاظ در آستانه ماه محرّم 1416 ق (3 / 3 / 1374 ش).

2-تکاثر : آیه 8 .