farhikhtegandaily.com/newspaper/4031/16/

ادامه:

9 . می‌گوید: «عادات دینی جای آداب دینی را گرفته است.» و بحث را اینطور خلاصه می‌کند که مجالس عزاداری نباید بیشتر از محافل معنوی ارج و قرب داشته باشد و روضه از مناجات مهم‌تر شده که نباید اینطور می‌شد و محرم از رمضان مهم‌ترشده است و عاشورا از مبعث مهم‌ترشده است و اینطور نتیجه می‌گیرد که مگر سیدالشهدا(ع) از پیغمبر(ص) بالاتر است که شما عاشورا را بر مبعث ترجیح می‌دهید؟
در پاسخ لازم است به چند نکته مهم اشاره شود:
نکته اول اینکه گریه و حزن بر شهادت امام‌حسین علیه‌السلام به‌صورت تکوینی در نهاد مومنان قرار داده شده و از این‌رو می‌توان به آن به‌مثابه یک نشانه ایمان نگریست: قال رسول‌الله صلی‌الله علیه‌وآله‌وسلم: «إنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرَارَة ًفِی‌قُلُوب ِالْمُومِنِینَ لَنْ تَبْرُدَ أَبَداً».
نکته دوم این است که گریه بر امام‌حسین(ع) برخلاف دیگر معصومین(ع) و برخلاف ایام دیگر مثل غدیر و مبعث و ماه رمضان و... یک بسته فکری- فرهنگی دارد که در نکته بعد درباره آن توضیح می‌دهم. گریه بر سیدالشهدا و تحریک احساسات، واقعه عاشورا و به‌تبع آن، آن بسته فکری-فرهنگی را در کانون توجه قرار می‌دهد.
نکته سوم این است که واقعه عاشورا درس‌آموز و انسان‌ساز است و اوج فضایل و اوج شقاوت و رذالت در آن به تصویر کشیده شده است. عاشورا و مباحث پیرامون آن انباشته از تعالیم و آموزه‌های شریعت است و معارف اهل‌بیت(ع) در آن موج می‌زند و یادآوری و زنده نگه‌داشتن آن موج باحیای وجدان‌های خفته و نجات جوامع به حضیض رفته و به ذلت نشسته است. درحقیقت سیدالشهدا با خون خود و یارانش و با به اسارت رفتن آل‌الله یک بسته فکری– فرهنگی جامع و کامل ارائه کرد که ظرفیت جذب و هدایت بشریت را دارد و به تعبیر دیگر یک تابلوی بزرگ و کامل ترسیم کرد که همه عوامل جذب و رشد و تعالی در آن موجود بود و این بسته پیوستی است که این واقعه را شاخص قرار داده است و برخی احکام خاص تکوینی مانند حرارتی که خدا در قلوب مومنین برای سیدالشهدا قرار داده و مانند شفا بودن تربت امام‌حسین(ع) و ایام زیارتی خاص و فراوان آن حضرت و نیز اربعین که تنها برای امام‌حسین(ع) قرار داده شده، حکمت اینها همه به همان بسته پیوستی برمی‌گردد که می‌تواند اسلام را احیا کرده و بشریت را به سرمنزل سعادت و نجات و رشد و تعالی برساند و این به‌معنای برتری امام‌حسین(ع) بر پیامبر(ص) یا بر امام‌علی(ع) نیست بلکه به‌دلیل اثرگذاری بیشتر این واقعه است و در حقیقت تعظیم شعائر حسینی تعظیم شعائر نبوی و علوی نیز هست. نکته جالب این است که امام‌صادق(ع) در زیارت اربعین به امام‌حسین(ع) چنین سلام می‌دهد: «السَّلَامُ عَلَی الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ السَّلَامُ عَلَی أَسِیرِالْکُرُبَاتِ وَ قَتِیلِ الْعَبَرَاتِ»؛ حسین(ع) قتیل‌العبرات است نه قتیل‌الدمعات! عبره یعنی اشکی که به‌سوی رشد و تعالی حرکت ایجاد می‌کند و سوق می‌دهد اما دمع اشک ساکن است و محرک به‌سوی رشد نیست. بنابراین نباید مجالس به‌نحوی باشد که تجسم قتیل‌الدمعات باشد نه قتیل‌العبرات؛ نباید اشک محرک و پیش‌برنده را به اشک معمول تبدیل کرد؛ لذا اگر مجالس عزاداری سیدالشهدا بدون ارائه معارف برگزار شود، گریه و اندوه بر آن حضرت به کارکرد واقعی خود دست نیافته است؛ یعنی برخی مجالس به‌گونه‌ای است که گویا فقط هدف بخشوده شدن است نه رشد و معرفت پیدا کردن لذا گاه دیده می‌شود کسی مثلا با زحمت به پیاده‌روی اربعین می‌رود و برمی‌گردد ولی نماز نمی‌خواند! اینکه می‌بینیم برخی مجالس خاصیت لازم را در هدایت برجای نمی‌گذارند، دلیلش رعایت نکردن توازن در معرفت و احساس است. برخی مجالس به معرفت صرف توجه دارند و خالی از احساس و شور است. برخی هم برعکس خالی از ارائه معارف اهل‌بیت(ع) است یا معارف اهل‌بیت(ع) خیلی کم‌رنگ ارائه می‌شوند. هردوی اینها باید اصلاح شوند. معرفت و احساس و شور باید کنار هم و متوازن باشند. البته ناگفته نماند که ما هم در این‌باره بی‌تقصیر نیستیم زیرا فقط از ثواب گریه و گریاندن برای مردم گفته‌ایم بلکه باید برای ثواب فوق‌العاده هدایت و بیان معارف اهل‌بیت(ع) هم مفصل سخن می‌گفتیم. اهل‌بیت(ع) نسبت به احادیث پدران معصوم‌شان تا پیامبر(ص) اهمیت و ارزش فوق‌العاده‌ای قائل بودند. من یک نمونه مثال بزنم. ابن‌مسعود نقل می‌کند شخصی از حضرت فاطمه‌(س) درخواست کرد چیزی از تعالیم پیامبر(ص) به او بیاموزد. حضرت از خدمتکارش خواست نوشته‌ای را که سخنانی از رسول خدا(ص) در آن بود، از جایی بیاورد. خادم رفت ولی نوشته را پیدا نکرد. صدیقه‌کبری(س) با نگرانی فرمودند: «آن نوشته را بیاب؛ زیرا ارزش آن نزد من با حسن و حسینم برابری می‌کند. (... فقالت: ویلک اطلبیها! فانها تعدل عندی حسناً و حسیناً... )». حقیقتا درک این حدیث برای ما مشکل است. محتوای حدیثی که عرض کردم این است:
مومن نیست کسی که همسایه‌اش از دست او در امان نباشد؛ و کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، نباید همسایه‌اش را بیازارد؛ و کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، یا سخن خوب بگوید یا ساکت باشد و خداوند با انسان خیّر، بردبار و پاکدامن دوست و با انسان بدزبان و بخیل و لجباز دشمن است؛ و حیا از ایمان و ایمان در بهشت است و بدگویی از بی‌بند و باری و بی‌حیایی و بی‌بند وباری در آتش است.
10. آخرین شبهه‌ای که گوینده خیلی گذرا گفته و از آن عبور می‌کند این است که چرا می‌گویید گریه بر حسین(ع) مایه تسلای حضرت‌زهرا(س) است. حضرت‌زهرا در بهشت در جوار حق در بهترین نعمت‌ها در کنار فرزندش و عزیرانش و در بهترین حالت است و نیاز به تسلی ندارد. این خلاصه حرف اوست. البته برخی دیگر نیز این حرف را زده‌اند و گاه انسان بوی تضعیف روضه و مجالس حسینی را از این حرف‌ها استشمام می‌کند. در هر صورت، در پاسخ به‌طور خیلی کوتاه عرض می‌کنیم:
اولا: ‌عرض شد این افکار نباید موجب تضعیف مجالس حسینی شود زیرا فقط تعزیت و تسلیت به حضرت زهرا(س) نیست و عزاداری مایه تسلای قلب امام‌زمان(عج) - امام حیّ- نیز هست که همه عالم به فدای آن حضرت. البته این غیر از کارکردهای دیگر این مجالس و عزاداری‌هاست که در همین مطلب و قسمت نخست آن به آنها اشاره شد.
ثانیا: مصائب کربلا وجوه مختلفی دارد؛ شاید برخی وجوه جسمانی - مانند کشته‌شدن- در عالم برزخ کم‌رنگ شود ولی مصیبت‌های روحی مانند تعدی بر یک انسان کامل و تعدی بر خاندان آن حضرت و اسارت و هتک‌حرمت‌ها چیزی نیست که در برزخ بهشتی و حتی خود بهشت رفع شود مگر آنکه انتقام درخور گرفته و جبران شود. برای تقریب به ذهن مثالی می‌زنم: فرض کنید کسی در جمع به صورت یک شخصی سیلی بزند، حال این شخص همراه با بهترین همسفران به بهترین و زیباترین باغ‌ها سفر کند، آیا این سفر می‌تواند ناراحتی سیلی را برطرف کند؟ بسیار روشن است که خیر. ممکن است برای لحظات، دقایق یا حتی ساعاتی باعث غفلت از آن تحقیر شود لیکن به‌محض اینکه به‌یاد آن بیفتد، عیش‌اش مختل می‌شود. در عالم برزخ فراموشی و غفلت معنا ندارد و مصیبت‌های روحی نیز به هیچ وجه برطرف نمی‌شود و حتی رنجی که امام زمان(عج) از حادثه کربلا متحمل می‌شود، خود باعث ناراحتی مادر آن حضرت می‌شود و تسلیت بر حضرت زهرا(س) باید چندجانبه باشد.
ثالثا:‌ گریه بر سیدالشهدا اساسا ‌درونی است نه نمایشی و برای صرف تسلی لیکن به‌طور طبیعی و حتی بدون توجه، مایه تسلی حضرت زهرا(س) وهمه اهل‌بیت(ع) می‌شود و عامل درونی آن نیز تکوینی است: إنّ لِقَتلِ الحُسینِ حَرارَةً فی‌قُلوبِ المُومِنینَ لاتَبرُدُ اَبَداً.
من خیلی کوتاه به این شبهات پاسخ دادم و پاسخ تفصیلی ساعت‌ها و کتاب‌ها نیاز دارد. امیدوارم خدای متعال به حق سیدالشهدا و یاران شهیدش جوانان ما را از شبهات شبهه‌گران مصون فرماید و حقیقت را نیز برای این افراد روشن گرداند.