پیش‌تر در خصوص الگوگیری از معماری سنتی سخن گفتیم، لیکن برای تشویق مردم به الگوگرفتن از معماری سنتی و یا حرکت به سوی الگوهای تلفیقی که نمونه‌های آن بسیار اندک است، لازم است پژوهش‌های ذیل انجام شود:

1. آیا معماری سنتی در قیاس با معماری جدید و مدرن به لحاظ روان‌شناختی تفاوت آشکاری دارد؟

برای مثال، آیا می‌توان اثبات کرد که خط‌های منحنی در معماری‌های سنتی نسبت به خط‌های شکسته و زاویه‌دار در معماری‌های جدید آرام‌بخش‌تر است؟

مشابه این تحقیقات بعضاً در حوزه‌های دیگر مانند موسیقی نیز قابل اجراست و البته کارهایی نیز شده است؛ هم در حوزه موسیقی و هم در حوزه معماری اما کافی نیست یا بسیار ناکافی است.

2. آیا می‌توان اثبات کرد که برخی مصالح و حتی برخی تزئینات و کچ‌بری‌های به کاررفته در بناهای تاریخی در روان انسان تأثیر مثبت برجای می‌گذارند؟

برای مثال‌، نماهای کاهگل و آجرفرش چه تفاوتی با سنگ‌فرش و نماهای گچ و سنگ یا دیگر مصالح ساختمانی جدید دارند؟ اگر ثابت شود که بوی حاصل از کاهگل تأثیر مثبتی در آرامش انسان برجای می‌گذارد، آنگاه می‌توان توصیه کرد که به جای گچکاری کامل مثلاً اتاق خواب، به صورت تلفیقی از کچ و گاهگل استفاده شود. با این روش انسان می‌تواند هنگام خواب با پاشیدن کمی آب با آب‌پاش بر دیوار کاهگل، فضای بسیار آرام‌بخشی را برای خود در اتاق خواب فراهم آورد (البته به شرط اثبات مطلب یاد شده).  

3. واکنش مصالح سنتی و جدید در خصوص امواج مضر موجود در فضا از دیگر تحقیقات بایسته معماری است. اگر برتری مصالح سنتی استفاده شود، می‌توان با تلفیقی از آن مصالح با مصالح و سازه‌های ایمن جدید، معماری تازه‌ای را تعریف و توصیه کرد.

لازمه‌ توفّق بر معماری غربی و جدید، تجمیع دانش و زیبایی و ارائه الگو به کارفرمایان و معماران و عموم مردم است.