417. المناقب، ابن شهرآشوب: آن گاه امام حسین علیه السلام فرمود: «لباسى برایم بیاورید که کسى به آن رغبت نکند و زیرِ لباس‌هایم بپوشم تا برهنه‌ام نکنند؛ چرا که من کشته مى‌شوم و لباس و سلاحم را مى‌بَرند».

براى امام علیه السلام، شلوارکى آوردند؛ امّا نپذیرفت و فرمود: «این، لباس اهل ذِمّه[930] است».

سپس، لباسى بلندتر را که از شلوار، کوتاه‌تر و از شلوارک، بلندتر بود، آوردند و امام علیه السلام، آن را پوشید.[931]


2/9 خداحافظى امام علیه السلام با زنان

418. المناقب، ابن شهرآشوب: سپس حسین علیه السلام، با زنان، وداع کرد. سکینه، شیون مى‌کرد. امام علیه السلام، او را به سینه‌اش چسباند و فرمود:

اى سَکینه! بدان که پس از من، گریه‌ات طولانى

خواهد بود، هنگامى که مرگ، مرا در یابد.

با اشک حسرتت، دلم را آتش مزن

تا آن گاه که روح در بدن دارم

و چون کشته شدم، تو سزامند گریستنى

اى بهترینِ زنان![932]

[0]

 


[0] محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده شهادت نامه امام حسین علیه السلام بر پایه منابع معتبر، صفحه: 619، مؤسسه علمی فرهنگی دار الحدیث. سازمان چاپ و نشر، قم - ایران، 1391 ه.ش.

3/9 وصیّت‌هاى امام علیه السلام

419. إثبات الوصیّة: حسین علیه السلام، سپس على بن الحسین (زین العابدین) علیه السلام را - که بیمار بود -، فرا خواند و اسم اعظم و میراث‌هاى پیامبران را به او وصیّت کرد و او را آگاه کرد که علوم و نوشته‌ها و قرآن‌ها و سلاح را به امّ سَلَمه - که خدا از وى خشنود باد -، سپرده و به وى فرمان داده است که همه آنها را به او (زین العابدین علیه السلام) بدهد.[933]

420. الکافى - به نقل از ابو حَمزه ثُمالى، از امام باقر علیه السلام -: چون هنگام وفات [پدرم] على بن الحسین علیه السلام فرا رسید، مرا به سینه‌اش چسباند و سپس فرمود: «اى فرزند عزیزم! تو را به آنچه پدرم هنگام فرا رسیدن وفاتش به من وصیّت کرد، وصیّت مى‌کنم، و نیز به آنچه پدرش به وى وصیّت کرده است».

سپس فرمود: «اى پسر عزیزم! مبادا بر کسى ستم کنى که در برابر تو، هیچ یاورى جز خدا ندارد!».[934]

421. الکافى - به نقل از ابو حَمزه ثُمالى، از امام باقر علیه السلام -: چون هنگام وفات [پدرم] على بن الحسین علیه السلام، فرا رسید، مرا به سینه‌اش چسباند و سپس فرمود: «اى فرزند عزیزم! تو را به آنچه پدرم هنگام فرا رسیدن وفاتش به من وصیّت کرد، وصیّت مى‌کنم، و نیز به آنچه پدرش به وى وصیّت کرده است».

سپس فرمود: «اى پسر عزیزم! بر حق، شکیبایى کن، هر چند تلخ باشد».[935]

[0]

 


[0] محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده شهادت نامه امام حسین علیه السلام بر پایه منابع معتبر، صفحه: 620، مؤسسه علمی فرهنگی دار الحدیث. سازمان چاپ و نشر، قم - ایران، 1391 ه.ش.

[930] اهل ذمّه، به کافرانى گفته مى‌شود که در حمایت حکومت اسلامى زندگى مى‌کنند؛ امّا با توجّه به منابع دیگر، ظاهراً عبارت «أهل الذِّمّة» که در متن عربى حدیث آمده است، تصحیف «أهل الذلّة (اهل خوارى)» باشد.

 


[931] ثُمَّ قالَ [الإِمامُ الحُسَینُ علیه السلام]: ایتونی بِثَوبٍ لا یُرغَبُ فیهِ‌، ألبَسهُ غَیرَ ثِیابی؛ لا اجَرَّدُ، فَإِنّی مَقتولٌ مَسلوبٌ‌. فَأَتَوهُ بِتُبّانٍ فَأَبى أن یَلبَسَهُ وقالَ‌: هذا لِباسُ أهلِ الذِّمَّةِ‌، ثُمَّ أتَوهُ بِشَیءٍ أوسَعَ مِنهُ - دونَ السَّراویلِ وفَوقَ التُّبّانِ - فَلَبِسَهُ 420 (المناقب، ابن شهرآشوب: ج 4 ص 109).

 


[932] ثُمَّ وَدَّعَ [الحُسَینُ علیه السلام] النِّساءَ‌، وکانَت سُکَینَةُ تَصیحُ‌، فَضَمَّها إلى صَدرِهِ وقالَ‌:

 

سَیَطولُ بَعدی یا سُکَینَةُ فَاعلَمی مِـنـکِ الـبُکاءُ إذَا الحِمامُ دَهانی
لـا تُـحـرِقـی قَلبی بِدَمعِکِ حَسرَةً ما دامَ مِنِّی الرّوحُ فِی جُثمانی
وإذا قُــتِـلـتُ فَـأَنـتِ أولـى بِـالَّـذی تَــأتــیـنَـهُ یـا خَـیـرَةَ الـنِّـسـوانِ‌


421 (المناقب، ابن شهرآشوب: ج 4 ص 109)


[933] ثُمَّ أحضَرَ عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیه السلام، وکانَ عَلیلاً، فَأَوصى إلَیهِ بِالاِسمِ الأَعظَمِ ومَواریثِ الأَنبِیاءِ علیهم السلام، وعَرَّفَهُ أنَّهُ قَد دَفَعَ العُلومَ وَالصُّحُفَ وَالمَصاحِفَ وَالسِّلاحَ إلى امِّ سَلَمَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنها، وأمَرَها أن تَدفَعَ جَمیعَ ذلِکَ إلَیهِ 422 (إثبات الوصیّة: ص 177).

 


[934] لَمّا حَضَرَ عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیه السلام الوَفاةُ ضَمَّنی إلى صَدرِهِ‌، ثُمَّ قالَ‌:
یا بُنَیَّ‌! اوصیکَ بِما أوصانی بِهِ أبی علیه السلام حینَ حَضَرَتهُ الوَفاةُ‌، وبِما ذَکَرَ أنَّ أباهُ علیه السلام أوصاهُ بِهِ‌، قالَ‌: یا بُنَیَّ‌، إیّاکَ وظُلمَ مَن لا یَجِدُ عَلَیکَ ناصِراً إلَّا اللَّهَ 423 
(الکافى: ج 2 ص 331 ح 5، الخصال: ص 16 ح 59).

 


[935] لَمّا حَضَرَت أبی عَلِیَّ بنَ الحُسَینِ علیه السلام الوَفاةُ ضَمَّنی إلى صَدرِهِ‌، وقالَ‌:
یا بُنَیَّ‌! اوصیکَ بِما أوصانی بِهِ أبی علیه السلام حینَ حَضَرَتهُ الوَفاةُ‌، وبِما ذَکَرَ أنَّ أباهُ علیه السلام أوصاهُ بِهِ‌، یا بُنَیَّ‌، اصبِر عَلَى الحَقِّ وإن کانَ مُرّاً 424 
(الکافى: ج 2 ص 91 ح 13، مشکاة الأنوار: ص 58 ح 67).

 


 

4/9 آخرین یارى‌خواهى امام علیه السلام براى اتمام حجّت

422. الملهوف: هنگامى که حسین علیه السلام، شهادت جوانان و محبوبانش را دید، تصمیم گرفت که خود به میدان برود و ندا داد: «آیا مدافعى هست که از حَرَم پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله، دفاع کند؟ آیا یکتاپرستى هست که در کار ما از خدا بترسد؟ آیا دادرسى هست که به خاطر خدا، به دادِ ما برسد؟ آیا یارى‌دهنده‌اى هست که به خاطر خدا، ما را یارى دهد؟».

پس صداى ناله زنان برخاست.[936]

423. مثیر الأحزان - به نقل از حُمَید بن مسلم -: هنگامى که حسین علیه السلام دید که از خاندان و یارانش، جز اندکى باقى نمانده است، برخاست و ندا داد: «آیا کسى مدافع حرم پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله هست‌؟ آیا یکتاپرستى هست‌؟ آیا فریادرسى هست‌؟ آیا یاورى هست‌؟».

مردم با صداى بلند، گریه کردند.[937]

424. مقتل الحسین علیه السلام، خوارزمى: آن گاه حسین علیه السلام، به چپ و راستش نگریست و هیچ مردى را ندید. على بن الحسین، زین العابدین علیه السلام - که سنّش از على [اکبر] شهید، کمتر و بیمار بود و نسل خاندان محمّد علیهم السلام از طریق او استمرار یافت -، بیرون آمد؛ ولى نمى‌توانست شمشیرش را حمل کند و امّ کلثوم، پشت سرِ او فریاد مى‌زد: اى پسر عزیزم! باز گرد.

على گفت: اى عمّه! بگذار پیش روىِ فرزند پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله بجنگم.

حسین علیه السلام فرمود: «اى امّ کلثوم! او را بگیر و باز گردان تا زمین، از فرزندان خاندان محمّد صلى اللَّه علیه و آله، تهى نمانَد».[938]

 


[936] لَمّا رَأَى الحُسَینُ علیه السلام مَصارِعَ فِتیانِهِ وأحِبَّتِهِ‌، عَزَمَ لِقاءَ القَومِ بِمُهجَتِهِ ونادى: هَل مِن ذابٍّ یَذُبُّ عَن حَرَمِ رَسولِ اللَّهِ؟ هَل مِن مُوَحِّدٍ یَخافُ اللَّهَ فینا؟ هَل مِن مُغیثٍ یَرجُو اللَّهَ بِإِغاثَتِنا؟ هَل مِن مُعینٍ یَرجو ما عِندَ اللَّهِ فی إعانَتِنا؟ فَارتَفَعَت أصواتُ النِّساءِ بِالعَویلِ 425 (الملهوف: ص 168؛ مقتل الحسین علیه السلام، خوارزمى: ج 2 ص 32).

 


[937] فَلَمّا رَأَى الحُسَینُ علیه السلام أنَّهُ لَم یَبقَ مِن عَشیرَتِهِ وأصحابِهِ إلَّا القَلیلُ‌، فَقامَ ونادى: هَل مِن ذابٍّ عَن حَرَمِ رَسولِ اللَّهِ؟ هَل مِن مُوَحِّدٍ؟ هَل مِن مُغیثٍ؟ هَل مِن مُعینٍ؟ فَضَجَّ النّاسُ بِالبُکاءِ 426 (مثیر الأحزان: ص 70).

 


[938] ثُمَّ التَفَتَ الحُسَینُ علیه السلام عَن یَمینِهِ وشِمالِهِ‌، فَلَم یَرَ أحَداً مِنَ الرِّجالِ‌، فَخَرَجَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام، وهُوَ زَینُ العابِدینَ علیه السلام - وهُوَ أصغَرُ مِن أخیهِ عَلِیٍّ القَتیلِ - وکانَ مَریضاً، وهُوَ الَّذی نَسلُ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام، فَکانَ لا یَقدِرُ عَلى حَملِ سَیفِهِ‌، واُمُّ کُلثومٍ تُنادی خَلفَهُ‌: یا بُنَیَّ ارجِع! فَقالَ‌: یا عَمَّتاه، ذَرینی اقاتِل بَینَ یَدَیِ ابنِ رَسولِ اللَّهِ‌، فَقالَ الحُسَینُ علیه السلام: یا امَّ کُلثومٍ‌، خُذیهِ ورُدّیهِ‌، لِئَلّا تَبقى الأَرضُ خالِیَةً مِن نَسلِ آلِ مُحَمَّدٍ صلى اللَّه علیه و آله 427 (مقتل الحسین علیه السلام، خوارزمى: ج 2 ص 32؛ بحار الأنوار: ج 45 ص 46).

 

5/9 نبرد انفرادى امام علیه السلام با دشمنانش

425. الإرشاد: هنگامى که جز سه تن از یاران حسین علیه السلام باقى نماندند، امام علیه السلام به دشمن، حمله بُرد و آنان را از خود، دور مى‌کرد و آن سه تن، از او حفاظت مى‌کردند تا آن که آنان نیز کشته شدند. امام علیه السلام که از زخم‌هاى تن و سرش، سنگین شده و تنها مانده بود، آنان را با شمشیر مى‌زد و آنها، از چپ و راستِ او مى‌گریختند.

حُمَید بن مسلم مى‌گوید: به خدا سوگند، آن وقت شکست‌خورده‌اى را ندیده بودم که فرزندان و خاندان و یارانش کشته شده باشند، امّا این گونه استوار و پُردل و جسور مانده باشد. پیادگان، بر او یورش مى‌بُردند و او هم بر آنان، یورش مى‌بُرد و از چپ و راستِ او، مانند فرار بُزها به هنگام حمله گرگ، از هم شکافته مى‌شدند.[939]