آی? «جلباب»‌

أَعوُذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ

بِسْمِ اللّ?هِ الرَّحْم?نِ الرَّحِیمِ** وَ الَّذِینَ یُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِن?اتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْت?اناً وَ إِثْماً مُبِیناً* ی?ا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْو?اجِکَ وَ بَن?اتِکَ وَ نِس?اءِ الْمُؤْمِنِینَ «1» یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذ?لِکَ أَدْنى? أَنْ یُعْرَفْنَ فَل?ا یُؤْذَیْنَ وَ ک?انَ اللّ?هُ غَفُوراً رَحِیماً* لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُن?افِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ ل?ا یُج?اوِرُونَکَ فِیه?ا إِلّ?ا قَلِیلًا* مَلْعُونِینَ أَیْنَم?ا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِیلًا* سُنَّةَ اللّ?هِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّ?هِ تَبْدِیلًا* (سور? احزاب، آیات 58- 62)

یکى از آیات که در بحث لزوم ستر وجه و کفین قابل توجه است و بدان استدلال‌

کتاب نکاح (زنجانى)، ج‌2، ص: 463‌

کرده‌اند، آیات فوق در سور? احزاب است. کیفیت استدلال آن است که آی? شریفه مى‌فرماید: جلباب را بیندازند و صورت مستور بماند.

لذا ستر وجه واجب است. آیه در خصوص ستر کفین بالمطابقه دلالت ندارد ولى به ضمیمه عدم قول به فصل بین وجه و کفین، لزوم ستر کفین هم استفاده مى‌شود. [برخی فقها از معنای جلباب لزوم پوشش بخشی از صورت را استنباط کرده‌اند نه از ترکیب این واژه در آیه با توضیحی که ارائه خواهیم کرد؛ از این رو نیاز ندیده‌اند از ستر کفین سخنی به میان آورند.]

1) استدلال مرحوم آقاى مطهرى (ره) به آی? شریفه‌

مرحوم آقاى مطهرى (ره) در بار? این آیات بحث کرده‌اند و مطالبى فرموده‌اند که به نظر ما قابل بحث است.

ترجم? آیه‌

ایشان آیه را این طور ترجمه کرده‌اند: «اى پیغمبر به همسران و دخترانت و به زنان مؤمنین بگو که جلبابهاى (روسریهاى) [در ادامه خواهیم گفت که روسری و مقنعه و مانند این‌ها ترجمه درستی برای جلباب نیست؛ به ویژه روسری که معنای متبادر معاصر آن مانع فهم دقیق معنا از سوی مخاطب می‌شود] خویش را به خود نزدیک سازند، [این ترجمه برای «یدنین علیهن من جلابیبهن» در نظر گرفته شده که به نظر می‌رسد ترجمه مناسبی نباشد و توضیح آن خواهد آمد] این کار براى این است که شناخته شوند و مورد اذیّت قرار نگیرند، نزدیکتر است و خداوند آمرزنده و مهربان است. اگر منافقان و بیماردلان و کسانى که در شهر نگرانى بوجود مى‌آورند، از کارهاى خود دست برندارند، ما تو را علیه ایشان خواهیم برانگیخت، در آن وقت فقط مدت کمى در مجاورت تو خواهند زیست»‌

در ذیل، آیه را در مورد مجازات منافقین و دستور تبعید آنها معنا کرده‌اند. از آخر نیز که تعبیر به «سنة الله» شده و اینکه از «لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّ?هِ تَبْدِیلًا» استفاده مى‌شود که این مجازات اختصاص به آن زمان نداشته است، در هر زمانى 4 که منافقان موجبات آزار و اذیت مردم را فراهم کنند، عفت آنان را به مخاطره اندازند یا با شایعه‌پراکنى روحیه مردم را تضعیف کنند، مستحق چنین مجازات سختى هستند و تنها سر تراشیدن و امثال آن کافى نیست. [در این بیان آیه 60 به بعد مرتبط و بر اساس آیه 59 تفسیر شده و این فرع بر این است که ثابت شود این آیات یعنی 58 الی 62 با هم و مرتبط با هم نازل شده است که ظاهرا چنین مطلبی تعقیب و به بحث گذاشته نشده است]

کتاب نکاح (زنجانى)، ج‌2، ص: 464‌

کلام مفسرین در بار? علت و فائد? استفاده از جلباب‌

سپس مى‌فرماید: مفسرین جمله «ذ?لِکَ أَدْنى? أَنْ یُعْرَفْنَ» را دو گونه تفسیر کرده‌اند که در مجمع البیان نیز این دو معنى ذکر شده است:

1- براى این که معلوم شود، زنِ آزاد هستند و افراد لاابالى و بى‌بندوبار اسباب مزاحمت براى ایشان فراهم نسازند. چون نقل شده که کنیزها هنگام رفتن به مسجد یا کوچه و خیابان از سوى افراد بى‌بند و بار مورد آزار و اذیّت قرار مى‌گرفتند، با آنان شوخى مى‌کردند، یا به ایشان متلک مى‌گفتند و گاهى چنین اعمالى را نسبت به زنان حرّه نیز مرتکب مى‌شدند، آنگاه آنان شکایت نزد شوهرانشان بردند و خبر به پیامبر رسید، این آیه شریفه نازل شد.

ایشان این احتمال را بعید مى‌شمارند؛ چرا که خیلى مستبعد است که اسلام نسبت به آزار و اذیّت زنان آزاد حسّاسیت نشان بدهد، اما نسبت به آزار و اذیّت کنیزها با بى‌تفاوتى بگذرد. چون منافقین عذر مى‌آوردند که خیال مى‌کردیم، اینها کنیزند و نمى‌دانستیم زنان آزاد هستند و آیه شریفه بنابراین تفسیر بر عذر آنان صحه گذارد و این خیلى بعید است. [هرچند این مطلب فی حد نفسه درست است، لیکن باید توجه داشت که زنان حره حتی در زمان جاهلیت از زنان کنیز متمایز بودند. زنان حره یا لچک مانندی بر سر می‌بستند و یا برخی از آن‌ها که از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بودند، جلباب می‌پوشیدند و حتی بعضاً‌ نقاب می‌زدند و چنین نبود که تمایز آن‌ها نیازمند نزول این آیه و حکم جلباب باشد. این مطلب زمانی جدی‌تر می‌شود که بدانیم آیه خمر زودتر از آیه جلباب نازل شده است و بعدا به آن خواهیم پرداخت.]

2- براى این که معلوم شود که شما از زنان عفیف و پاکدامن هستید، خود را با جلباب بپوشانید.

چون چادرى که افراد به سر مى‌کنند، دو گونه است: گاهى افراد هرزه چادر به سر مى‌کنند و اصلًا کیفیت چادر به سر کردنشان نوعى دعوت افراد هرزه است. این چادر، جنبه تشریفاتى دارد، و گاهى به خوبى چادر به سر مى‌کنند به طورى که افراد هرزه را از حریم خود دور مى‌سازند و این نوع چادر به سر کردن مخصوص زنان عفیف است. [هم بحث چادر پوشیدن نامناسب قابلیت طرح دارد ولی مهم‌تر از آن پوشیدن خمار است. مطابق این آیه، پوشیدن خمار نمی‌تواند به مانند جلباب معرفت عفت و پاکدامنی زنان باشد؛ از این رو این حکمت و فایده در مورد جلباب آمده ولی در مورد خمار نیامده است.]

آیه شریفه در مقام بیان چنین مطلبى است. به زنها مى‌گوید: حجاب خود را محکم کنید تا افراد بى‌بندوبار از شما قطع امید کنند و بدانند که شما اهل بى‌بندوبارى‌

کتاب نکاح (زنجانى)، ج‌2، ص: 465‌

نیستید. پس آیه در بار? کیفیت حجاب و ستر نیست، بلکه چون این آیه پس از آی? حجاب در سور? نور نازل شده، تأکید همان حجاب است. یعنى همان دستورى که در بار? حجاب به شما دادیم، «ل?ا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلّ?ا م?ا ظَهَرَ مِنْه?ا» را درست بکار بندید و مسامحه نکنید. [چنان که خواهیم گفت به نظر می‌رسد این آیه هم در مورد کیفیت خاص حجاب کامل است و هم دستور کامل‌تری نسبت به آیه خمار دارد.]

* اشکالى بر مفسران‌

سپس مى‌فرمایند: علت اینکه مفسرانى چون زمخشرى و فخر رازى از اهل سنت و علماى کثیرى از شیعیان آی? شریفه را بر پوشاندن صورت معنا کرده‌اند، این است که از دو احتمال فوق، احتمال اول در نظرشان بوده و تصور کرده‌اند که براى شناخته شدن حرائر از اماء این دستور داده شده است. اما بنابر احتمال دوم که ما عرض کردیم یعنى حجاب و چادر به سر کردن شما، به نحو صحیح باشد نه تشریفاتى، از آیه شریفه لزوم ستر وجه استفاده نمى‌شود. [به نظر می‌رسد پوشاندن بخشی از صورت از معنای جلباب و روایات شأن نزول استفاده شده است نه از احتمال نخست.]

2) نقد کلام مرحوم آقاى مطهرى (ره) توسط استاد‌

فرمایش ایشان از جهاتى قابل بحث و مناقشه است:

* خلط در ترجمه آیه‌

اولًا: ایشان در ترجمه «یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ» را با «یدنین إلیهن» خلط کرده‌اند. «أدنى إلیه یا أدنى منه» یعنى چیزى را به خود نزدیک کرد، ولى «أدنى علیه» یعنى رویش قرار بدهد.

چنانچه آیه شریفه «دانِیَةً عَلَیْهِمْ ظِلالُها وَ ذُلِّلَتْ قُطُوفُها تَذْلِیلًا» (سوره انسان، آیه 14) را «یُرخین» معنا کرده‌اند. یعنى سرازیر مى‌کنند و پایین مى‌اندازند. در اینجا هم که با «علی» متعدى شده به معناى پایین انداختن جلباب است. [یدنین علیهن دارای تضمین نحوی است و فعلی در آن مستتر است. ژرف ساخت آن مثلا «یدنین الیهن و یرخین یا یضعن یا یرسلن علیهن است؛ و خلاصه معنا این است که جلباب را بر خود قرار دهند ولی به خود نچسبانند.]

* معناى جلباب‌

ثانیاً: «جلباب» را روسرى بزرگ معنا کرده‌اند. گرچه جلباب را مفسرین و اهل لغت مختلف معنا کرده‌اند و یکى از آن معانى «لباسى مثل چادر و عبا» است و ایشان‌

کتاب نکاح (زنجانى)، ج‌2، ص: 466‌

نیز به اختلاف در معناى جلباب اشاره مى‌کنند، ولى با مراجعه به روایاتى که در بعضى از ابواب هست و در بار? جلباب صحبت شده، استفاده مى‌شود که جلباب به زنان اختصاص ندارد، مردان هم جلباب داشته‌اند، و مراد از آن مثل «عبا» در مردان و «چادر» در زنان است. [از بررسی کتب لغت و کاربست این واژه در روایات نبوی و غیر آن به دست می‌آید که جلباب در اصل پوششی کامل بوده که زنان بر تن می‌کرده‌اند ولی بعدها در خصوص مردها هم استعمال می‌شده که در حکم عبا بوده است؛ بنابراین نباید به این بهانه که این واژه در خصوص مردها به معنای عبای مردانه است که بر شانه قرار می‌گیرد پس در مورد زن‌ها نیز چنین است و از این رهگذر به شنل و مانند آن ترجمه شود؛ زیرا بالاصاله جلباب برای زن‌ها و به معنای پوشش کامل است و اگر برای هر دو نیز استفاده شده باشد، بررسی کاربست‌ها آن در متون قدیمی و نزدیک به جاهلیت و مخضرمین نشان می‌دهد این واژه در مورد بانوان به معنای پوشش کامل است که سر را نیز شامل می‌شود و کاربست آن برای مردها معنای خاص و متناسب با آن‌‌ها را القا می‌کند.]

اول روایت «1» از عقبة بن خالد مى‌گوید: من و معلّى بن خنیس خدمت حضرت صادق (ع) رفتیم و استجازه کردیم، وارد مجلس شدیم، پس از لحظاتى حضرت از پیش زنانشان تشریف آوردند، بدون اینکه جلباب پوشیده باشند. معلوم مى‌شود که محترمین براى نماز جماعت یا براى شرکت در جلسات عبا مى‌انداخته‌اند.

[استعمال جلباب در این روایت مربوط به حدود صد سال بعد از زمان نزول است. برای اثبات معنای چنینی برای جلباب در آیه لازم است متنی از زمان جاهلیت یا مخضرمین ارائه شود. این گذشته از تناسب معنا با توجه به جنسیت است.]

دوم روایتى «2» معروف درباره عابدى است که شیطان در صدد فریب او برمى‌آید. عابد، شیطان را در حال عبادت مى‌بیند که از عبادت کردن خسته نمى‌شود. از او سؤال مى‌کند: چطور از عبادت خسته نمى‌شوى؟ او هم براى فریب عابد مى‌گوید: من گناهى مرتکب شده‌ام که هر وقت آن گناه بخاطرم مى‌آید خود را مشغول عبادت مى‌کنم و خسته نمى‌شوم. این توفیق بخاطر ارتکاب آن گناه است. عابد فریب مى‌خورد و از کوه پایین مى‌آید و براى ارتکاب آن گناه به سراغ فاحشه‌اى مى‌رود ....

غرض این است که در این روایت دارد که عابد جلباب خود را پوشید و زن از دیدن او تعجب کرد، گویا با آن وضع و با آن عبا که مخصوص افراد خاصى بوده، مرتکب چنین اعمالى نمى‌شدند.

[اشکال سابق در مورد این روایت نیز برقرار است مگر روایت از امیر المؤمنین علی علیه السلام باشد، لیکن روایت از امام صادق علیه السلام است]

ثالثاً: آی? سوره احزاب قبل از سور? نساء نازل شده نه بعد از آن، کسانى که سور قرآن را به ترتیب نزول مشخص کرده‌اند، سوره احزاب را نودمین سوره و سوره نور‌ را یکصد و سومین سوره شمرده‌اند.

[این استدلال نیز مردود است. توضیح این‌که: بر پایه روایات بسیار ضعیف ترتیب نزول: نساء 92، نور 103، احزاب 90 است، لیکن ما با شش قرینه که برخی از آن‌ها بسیار محکم و غیر قابل خدشه است ثابت کردیم سوره احزاب قبل از سوره نور نازل شده است (یا دست‌کم آیات حجاب سوره احزاب قبل از آیات حجاب و عفاف سوره نور نازل شده) از این رو حکم به تقدم سوره احزاب بر سوره نساء به شدت مخدوش است. (ر.ک:‌ مقاله «نقد محتوایی روایات ترتیب نزول با تأکید بر آیات حجاب»، جواهری، پژوهش‌های قرآنی, شماره 98. این مقاله بعدها تکمیل و در وبلاگ بارگذاری شد (https://javahery.blogfa.com/) . برای آگاهی از ضعف روایات ترتیب نزول ر.ک: نقد نظریه تفسیر بر پایه ترتیب نزول، پژوهشنامه معارف قرآنی، شماره 33، سال 1397ش]

 

______________________________
(1) محاسن برقى، ص 169.

(2) روضه کافى (ج 8: 384/ 584) ... فقام فدخل المدینة بجلابیبه .. قالت انّک جئتنى فى هیئة لیس یؤتى مثلى فى مثلها ... فقال: یا عبد الله ان ترک الذنب أهون من طلب التوبة و لیس کل من طلب التوبة وجدها.

کتاب نکاح (زنجانى)، ج‌2، ص: 467‌

رابعاً: بنظر ایشان «جلباب» به معناى روسرى بزرگ است و غیر از «خمار» مى‌باشد، با وجود این تفاوت که ایشان هم قبول دارند، حتى اگر بعد از سوره نور هم نازل شده باشد، به هر حال دستور به پوشیدن جلباب داده شده، در حالى که قبلًا دستور به پوشیدن «خمار» داده شده بود، برداشت ایشان از این آیه مبتنى بر این است که جلباب همان خمار باشد.

[خمار چیزی در حدود مقنعه بزرگ است ولی جلباب پوششی فراگیر است که سراسر بدن را می‌پوشاند و در روایات از آن به «ملحفه» یاد شده است که مصداق عبای عربی یا چادر است. اگر خمار یا جلباب یکسان باشد، تکرار لازم می‌آید و بر اساس تأخیر سوره نور از احزاب، که استاد مطهری به آن باور دارد و ما با قرائن قوی آن را اثبات کردیم، اساسا معنایی برای آن باقی نمی‌ماند. گزارش منابع لغت نیز این سخن را تأیید نمی‌کند. قرائن موجود در آیه احزاب نیز مخالف آن است که به تفصیل در مقاله آیات حجاب و نقد شبهات (در وبلاگ موجود است) و اصل آن «آیات حجاب و چالش‌های معاصر» که در شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی شماره های 2 و مجددا 8 و 9 منتشر شده، آمده است.]

خامساً: اینکه ذیل آیه را به لزوم تبعید منافقین معنا کرده‌اند چنانکه ظاهر تفاسیرى مانند تبیان چنین است، تمام نیست، چون در آی? بعدى با صراحت مجازات آنان را مرگ مى‌داند که باید اعدام شوند. چنانکه در تفاسیر مجمع البیان ابو الفتوح رازى بر قتل تفسیر شده است.

* دفاع از مفسران‌

سادساً: اشکال ایشان بر مفسران وارد نیست، اینکه چون احتمال اول از دو احتمال را در ذهن داشته‌اند و فکر مى‌کردند براى بازشناسى زنان آزاد از کنیزها چنین دستورى داده شده، لذا لزوم ستر وجه را استفاده مى‌کرده‌اند، [در بالا گفتیم احتمال نخست درست نیست و استفاده پوشش بخشی از صورت مستفاد از معنای واژه جلباب است.] صحیح به نظر نمى‌رسد، زیرا شرایط زمان و مکان در حسن و قبح اعمال و رفتارها تأثیر دارد، امروز اگر زن مسلمانى بخواهد زنا بدهد، بسیار قبیح و زشت است، ولى ارتکاب غیبت که از زنا بدتر است، امر متعارفى بین زنهاست و چندان قبحى ندارد، با اینکه شرعاً حرام است.

شوخى با کنیزها و- مثلًا- متلک به آنها گفتن در آن زمان امر رایجى بوده و چندان قبحى نداشته- با اینکه شرعاً ممنوع بوده- ولى شوخى کردن با زنان آزاد امر بسیار زشتى شمرده مى‌شده است، لذا آیه شریفه در مورد حرائر دستور شدیدى صادر کرده و بر مزاحمین نسبت به آنان مجازات سختى مقرر کرده است. حتى قبح شدید زنا در آن زمان، زناى با حرائر بوده است. در روایت مربوط به بیعت پیامبر با زنان آمده که پیامبر در صدد سدّ باب زنا بود و یکى از مواردى که متذکر شد، همین مطلب بود، هند‌

کتاب نکاح (زنجانى)، ج‌2، ص: 468‌

گفت: مگر حرّه هم زنا مى‌کند؟ به حسب این نقل، عمر به او نگاه مى‌کند و لبخند مى‌زند، گفته‌اند: این لبخند شاهدى بر ارتباط آنان در دوران جاهلیت بوده است.

فرض کنید که اگر دزدها- چنانچه در بعضى از قبائل چنین عقائدى بوده است- بفهمند که افرادى از این قافله از سادات هستند، به اموال آنان تعرضى نمى‌کنند، چنانچه در موردى تعرض کردند و اشخاص دزد زده بگویند: «ما از سادات هستیم» و دزدها عذر بیاورند که ما نمى‌دانستیم شما از سادات هستید وگرنه تعرضى به شما نمى‌کردیم. چنانچه آنان به قاضى مراجعه کرده و شکایت نمایند و قاضى به آنان سفارش کند براى مصون ماندن از تعرض دزدها علائم سیادت خود را همراه داشته باشید چون این راه براى مصونیّت شما بهتر است؛ آیا معناى این توصیه این است که با غارت و چپاول اموال غیر سادات موافقند؟ این سفارش بدین معناست که در مورد سادات راه آسانترى وجود دارد تا از تعرض دزدان مصون بمانند. در آی? شریفه نیز براى مصون ماندن احرار از تعرض افراد بى‌بندوبار، چنین توصیه‌اى شده است و این توصیه و دستور به هیچ وجه به معناى راضى بودن شارع به تعرض آنان نسبت به کنیزها نیست. به علاوه دستور به جلباب انداختن در مورد کنیزها با مانعى هم روبروست و آن اینکه بعضى از کارهاى آنان تعطیل مى‌باشد. بخاطر بروز این مشکل، به کنیزها چنین دستورى داده نشده ولى در مورد احرار که چنین محذورى وجود نداشته، سفارش مى‌کند که لااقل شما براى مصون ماندن از تعرض افراد فاسد، جلباب بیندازید. بالاخره کنیزها در اجتماع خریدوفروش مى‌شدند و فعّالیت‌هایى داشتند، ولى در مورد احرار چنین مشکلى وجود نداشت.

[این بنده در مقاله « آیات حجاب و چالش‌های معاصر» و فایل کامل‌تر «آیات حجاب و نقد شبهات» به روشنی توضیح دادم که اولا: قبل از نزول آیه جلباب کنیز از حره با پوشش سر با لچک و خمار مشخص می‌شد و مستلزم پوشش جلباب نبود. جلباب مطابق فرهنگ جاهلی تمییز دهنده حره معمولی و حره با جایگاه اجتماعی بالا بود که توضیح آن در مقاله آمده است.

ثانیا: عدم تعرض به کنیزان در آیه وجه دیگری دارد که در خدمت مهندسی حجاب در عصر نبوی است؛ یعنی از عدم تعرض و نوع پوشش حداقلی کنیزان و اختلاف طبقاتی برای ترغیب حداکثری عموم زنان به سوی حجاب استفاده شد و قصه عبد و کنیز نیز به روش دیگری از اساس منتفی شد و از این رو عدم تعرض به حکم کنیز کاملا حکیمانه است. برای آگاهی بیشتر ر.ک:‌ مقاله «آیات حجاب و چالش‌های معاصر» یا «آیات حجاب و نقد شبهات».]

بالاخره مرحوم آقاى مطهرى (ره) که آیه را بر مشخص شدن زنان عفیف از غیر عفیف حمل کرده‌اند، آیا قبول دارند که این دستور براى مصون ماندن زنان عفیف از تعرض افراد فاسد صادر شده، معنایش این است که شارع نسبت به تعرض افراد فاسد به زنان غیر عفیف بى‌تفاوت بوده است و بر رفتار آنان صحه گذارده است؟ قطعاً‌

کتاب نکاح (زنجانى)، ج‌2، ص: 469‌

چنین نیست، تعرض به آنان هم اشکال دارد.

حتى اگر اینان از خود سلب حرمت کرده باشند، بازهم مجوّزى براى تعرض افراد فاسد نسبت به آنان نمى‌شود. همانطور که اگر عده‌اى از زنان فاسد، اهل زنا دادن باشند، مجوّزى براى ارتکاب گناه دیگران نیست.

پس در عین حالى که از نظر شارع تعرض به کنیزها هم مثل تعرض به زنان آزاد قبیح است، مع ذلک بنابر مصالحى و مراعات زندگى اجتماعى مردم مثل مختل نشدن امور زندگى، و براى مصون ماندن زنان آزاد از تعرض چنین دستورى صادر شده است. [پاسخ این استدلال در توضیح سابق گذشت.]

نکته دیگرى که وجود دارد این که مفسرین به چه قرینه‌اى آیه را بر حرائر حمل کرده‌اند؟

بنظر مى‌رسد از تعبیر «یدنین علیهن من جلابیبهن» استفاده کرده‌اند، چرا که زنان آزاد جلباب مى‌پوشند، لباس بلندى مثل چادر، و اماء از آن استفاده نمى‌کرده‌اند.

ب مختار استاد در تفسیر آی? شریفه و علت دستور استفاده از «جلباب»‌

بنظر ما تفسیر به عفائف که برخى از مفسرین نموده‌اند، اقرب و أصحّ است، چرا که از شواهد خارجى برمى‌آید که در جامع? آن روز حرّه و أمة از یکدیگر بازشناخته مى‌شدند و مشخص بودند. اصلًا کنیزها موهاى خود را نمى‌پوشاندند و سرباز بیرون مى‌آمدند ولى زنان آزاد سرشان پوشیده بوده است. لذا با یکدیگر اشتباه نمى‌شدند تا دستور جلباب براى مشخص شدن زنان آزاد صادر شود، همانطور که زنان و دختران پیغمبر بیرون مى‌رفتند و در معرض خطر تعرّض افراد فاسد بودند [در خصوص این استدلال اشکالی وجود دارد که در توضیح بعد ارائه می‌شود.]، زنان مؤمن نیز در معرض این خطر قرار داشتند، زنان و دختران پیامبر که با سر و موى آشکار بیرون نمى‌رفتند تا با کنیزها اشتباه شوند، چون کنیزها سر و مو را نمى‌پوشاندند، حتى اگر روسرى هم مى‌پوشیدند، موهایشان معمولًا بیرون بود، ولى اشخاص محترم با سر و موى پوشیده در اجتماع ظاهر مى‌شدند، لذا براى مشخص شدن زنان عفیف و مصون ماندن آنها از تعرض چنین دستورى صادر شده است.

[پیش از نزول آیه جلباب، به موجب آیه امهات مؤمنین (احزاب، 6) و آیه قرن فی بیوتکن (احزاب، 33) و آیه فسئلوهن من وراء حجاب (احزاب، 53) زنان پیامبر ص بسیار محترم، پرده نشین، و شناخته شده بودند و از خانه مگر به ضرورت بیرون نمی‌آمدند و قصه تعرض شامل آن‌ها نبود و همین مطلب قرینه ای بر حکمت نه علت بودن ذیل آیه است (ذَالِکَ أَدْنىَ أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ).]

«* و السلام*»‌

کتاب نکاح (زنجانى)، ج‌2، ص: 470‌

7/ 11/ 1377 چهارشنبه درس شمار? (56) کتاب النکاح/ سال اول‌

بِسْمِ اللّ?هِ الرَّحْم?نِ الرَّحِیمِ‌

ادامه دارد.