830) نقد و بررسی التمهید فی علوم القرآن/3 + ادامه پست قبل
اما در باره این بحث لازم است به نکاتی توجه شود:
الف) اعتبار روایات: استاد معرفت در همان ابتدای بحث آورده است: «اعتمدنا فی هذا العرض على عدّة روایات متفق علیها؛ وثق بها العلماء أکثریا، و عمدتها روایة ابن عباس بطرق وأسانید اعترف بها أئمّة الفن؛ ما در عرضه فهرست به شماری از روایات مورد اتفاق اعتماد کردیم؛ روایاتی که بیشتر علما به آنها اعتماد کردهاند و عمده آنها روایات ابن عباس به طرق و استنادهایی است که اهل فن به اعتبار آنها اعتراف کردهاند» و به مجمع البیان [28] و اتقان سیوطی[29] ارجاع داده است.
وی در علوم قرآنی با تفصیل بیشتر مطلب را بازگفته است: «در ترتیب نزول سورهها روایاتى در دست است که مورد اعتماد بزرگان است و عمدتا از ابن عباس نقل شده است. مانند روایتى که احمد بن ابى یعقوب کاتب، معروف به ابن واضح یعقوبى (متوفاى 292) در تاریخ خود از محمد بن سائب کلبى از ابى صالح از ابن عباس نقل مىکند[30] و یا روایتى که محمد بن اسحاق ورّاق، معروف به ابن ندیم (متوفاى 385) در کتاب الفهرست خود آورده است[31] و یا علّامه طبرسى صاحب تفسیر از شیخ خود ابو محمد مهدى بن نزار حسینى قاینى از علّامه قرن پنجم حافظ کبیر عبید اللّه بن عبد اللّه بن احمد، معروف به حاکم حسکانى نیشابورى صاحب کتاب «شواهد التنزیل» روایت ترتیب را از ابن عباس آورده است و نیز از کتاب «الایضاح» استاد احمد زاهد روایتى را نقل کرده است[32] و نیز امام بدر الدین زرکشى، اولین محقق مسایل قرآنى (متوفاى 794) در کتاب خود «البرهان فی علوم القرآن» که در سال 773 آن را نگاشته، تفصیلا روایات ترتیب را آورده است و مىگوید: «هذا نزل من القرآن و علیه استقرت الروایة من الثقات»[33] و بالاخره جلال الدین سیوطى، علّامه عصر خود (متوفاى 911) در کتاب معروف خود «الاتقان» این روایات را آورده است، و از ابو الحسن بن حصّار، در این زمینه منظومهاى مىآورد که در کتاب الناسخ و المنسوخ وى درج شده است. سیوطى روایت ترتیب را از جابر بن زید[34] نیز مىآورد که تکمیل کننده روایت ابن عباس به شمار مىرود[35]».[36]
نویسنده در این دو سطر مدعیات ذیل را مطرح کرده است:
- روایات متفق علیها؛
-وثق بها العلماء اکثریاً؛
- عمدتها روایة ابن عباس بطرق و أسانید اعترف بها ائمة الفن.
متأسفانه این مدعیات در التمهید هیچگاه رنگ اثبات و تحقیق به خود نگرفته است. عجیبتر اینکه برای نمونه به طریق «محمد بن سائب کلبى از ابى صالح از ابن عباس» مثال میزند و آن را میستاید در حالی که وی در بحث غرانیق همین طریق را به اتفاق علما ضعیف دانسته است و از سیوطی نقل کرده که ضعیفترین طریقهاست! : «و أمّا طریق الکلبی الى ابنعباس عن طریق أبی صالح فموهون بالاتفاق؛ قال جلال الدین السیوطی: هی أوهى الطرق[37]».[38]
اما برخلاف ادعای التمهید، تحقیق نشان میدهد[39] روایات ترتیب نزول با هیچ ملاک شیعی مورد اعتماد نیستند[40] و اگر اعتمادی هست از علمای اهل تسنن است.
ب) ملاک ترتیب سورهها: آیت الله معرفت ترتیب نزول فهرست را بر اساس آیات ابتدایی سورهها دانسته است[41]، مگر سورههایی که یکجا نازل شده باشند.
سؤال مهم در این خصوص این است که چقدر آگاهی از ترتیب سور بر اساس آیات ابتدایی آن – بر فرض که از طریق صحیحی به دست آید - کارآمد است؟ زیرا قرینه ترتیب نزول در تفسیر بر اساس آیات شکل میگیرد نه ترتیب سور. متأسفانه طرح این مسائل مبنایی و مهم در التمهید خالی است.
گفتنی است ایشان بحثی تحت عنوان «آیات مستثنیات» دارند که مراد بررسی آیات مکی و مدنی است، لیکن مراد ما اعم از آن بوده و تقدم و تأخر نزول آیات از جایگاه آنها در سورههاست که مشخص نیست شمار این جابجاییها چقدر است.[42]
ج) اعتبار فهرست اجتهادی: سؤال مهم دیگر این است که اجتهاد در تکمیل فهرست – هرچند به صورت موجبه جزئیه- چقدر معتبر است؟ به ویژه در خصوص تفسیر قرآن که در باره آن روایات تفسیر به رأی صادر شده و از این رو از حساسیت بسیار بالایی برخوردار است. متأسفانه این جهت بحث نیز در التمهید مغفول مانده است.
د) اشکالات محتوایی: فهرست ارائه شده از سوی استاد معرفت و اعتماد سهلگیرانه به روایات ترتیب نزول، مورد اعتماد برخی محققان قرار گرفته است و همین امر سبب شده رفته رفته مورد نقد محتوایی قرار بگیرد که پیشتر در بحث پژوهشهای نوآمد معاصران، گفتار دوم (ه/2. تاریخگذاری قرآن)[43] اشارهای شد و نیاز به تکرار نیست.
3. تاریخ قرآن
[1] . بحار الانوار، مجلسی، ج18، ص 250- 251.
[2] . تصحیح اعتقادات الامامیة، شیخ مفید، ص 123- 124.
[3] . ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبائی، ج2، ص 16- 18 (تفسیر آیه 185 سوره بقره).
[4] . ر.ک: الاتقان فی علوم القرآن، سیوطی، نوع شانزدهم، مسئله اول.
[5] . ر.ک: التمهید فی علوم القرآن، معرفت، ج1، ص 76- 77.
[6] . ر.ک: اتقان، سیوطی، نوع شانزدهم، مسئله اول، تنبیه دوم.
[7] . علوم قرآنی، معرفت، ص 73.
[8] . ر.ک: التمهید (ویرایش جدید)، معرفت، ج1، ص 159.
[9] . «قلت: لاشکّ أنّ النبیّ صلى الله علیه و آله کان یصلّی منذ بعثته، وکان یصلّی معه علی وجعفر وزیدبن حارثة وخدیجة. (تفسیر علی بنإبراهیم القمّی، ج 1، ص 378) ولاصلاة لمن لم یقرأ بفاتحة الکتاب (المستدرک على الصحیحین، ج 1، ص 238- 239؛ وصحیح مسلم، ج 2، ص 9) فقد ورد فی الأثر: أوّل ما بدأ به جبرائیل: أن علّمه الوضوء والصّلاة (سیرة ابنهشام، ج 1، ص 260- 261؛ وبحار الأنوار، ج 18، ص 184، ح 14 وص 194، ح 30) فلابدّ أنّ سورة الفاتحة کانت مقرونة بالبعثة». (التمهید (ویرایش جدید)، معرفت، ج1، ص 159)
اما در ادامه آورده است: «أما سورة الفاتحة فهی اولى سورة نزلت بصورة کاملة، وبسمة کونها سورة من القرآن کتابا سماویا للمسلمین، فهی أوّل قرآن نزل علیه صلى الله علیه و آله بهذا العنوان الخاص، وأمّا آیات غیرها سبقتها نزولًا، فهی إنّما نزلت لغایات اخرى، وإن سجّلت بعدئذ قرآنا ضمن آیاته وسوره.» (همان) یعنی اولین سورهای که با عنوان قرآن نازل شد، سوره حمد بود. این در حالی است که در مسئله «فترة ثلاث سنوات» آورده است: «ولنفرض أنّ البعثة کانت فی رجب، حسب روایة أهل البیت ولفیف من غیرهم، لکن القرآن- بسمة کونه کتابا سماویّا ودستورا إلهیا خالدا- لم ینزل علیه إلّا بعد فترة ثلاث سنین. کان النبیّ صلى الله علیه و آله خلالها یکتم أمره من ملأ الناس، ویدعو إلىاللّه سرّا، ومن ثمّ لم یکن المشرکون یتعرّضون أذاه، سوى طعنات لسنیة، حیث لایرون من شأنه ما یخشى على دینهم. وکان یصلّی إذ ذاک مع رسولاللّه صلى الله علیه و آله أربعة: علی وجعفر وزید وخدیجة. وکلّما مرّ بهم ملأ من قریش سخروا منهم.» (همان، ج1، ص 143)
[10] . ر.ک: تفسیر نمونه، مکارم شیرازی و دیگران، ج1، ص 8.
[11] . نویسنده کتاب درآمدی بر تاریخگذاری قرآن در فصل ششم، تاریخگذاری سوره حمد را با هدف اثبات تقدم نزول آن به تفصیل به بحث گذاشته است. (درآمدی بر تاریخگذاری قرآن، نکونام، ص 262- 285)
[12] . استاد معرفت نام «فاتحة الکتاب» را بدین مناسبت میداند که این سوره نخستین سورهای است که "به طور کامل" نازل شده است (ج1، ص 109). وی برای این ادعای خود به دو سند استناد کرده است (صحیح مسلم، ج 2، ص 9 و منتخب کنز العمال بهامش المسند، ج 3، ص 180)، لیکن نگارنده هر دو منبع بلکه برخی منابع دیگر را بررسی نمود و متنی دال بر اینکه عنوان «فاتحة الکتاب» از ابتدا بر سوره حمد اطلاق میشده، نیافت. در صحیح مسلم در باب «قراءة أمّ القرآن فی الصلاة» سه روایت از عُبادة بن الصامت از رسول خدا ص نقل شده که تنها در یکی آمده: «لا صلاة لمن لم یقرأ بفاتحة الکتاب» و در دو روایت دیگر آمده: «لا صلاة لمن لم یقرأ بأمّ الکتاب» و در مجموع در روایات «ام الکتاب» غلبه دارد و در کتاب خطی صحیح مسلم عنوان باب هم «ام القرآن» آمده نه «فاتحة الکتاب» و در کتابهای چاپی به فاتحة الکتاب تبدیل شده. جالب این که حتی مجاهد معتقد است - هرچند در اعتقادش تنهاست - فاتحة الکتاب در مدینه نازل شده و تا آنجا که نگارنده بررسی کرد، در نقد وی به مطلبی که نشان دهد فاتحة الکتاب عنوانی است که بر نزول آن در ابتدای دعوت پیامبر ص دلالت دارد، استناد نشده است. (برای مثال بنگرید: اللباب فی علوم الکتاب، أبو حفص الدمشقی، ج1،ص 160) در هر صورت، به نظر میرسد عنوان فاتحة الکتاب بعدها یا در مدینه بر اثر ابتدای ختم قرآن به این سوره به وجود آمده باشد و در این خصوص با قاطعیت نمیتوان سخن گفت و البته استدلال صاحب التمهید نیز به همین نسبت مخدوش است.
[13] . فقه القرآن، راوندی، ج1، ص 102.