?? برخی بر این اساس می‌گویند که اساساً قرائت حفص شاذ بوده و در نتیجه قرائت عامه ( که با قرائت حفص نامبردار شده) وجود خارجی ندارد و این هم دلیلش!!
?? حال ببینید طبرانی (م 360 ق) در «تفسیر الکبیر» چه گفته است: «قوله تعالى: نَزَّاعَةً لِلشَّوى‏ (16)؛ صفة النار؛ أی کثیرة النّزع للأعضاء و الأطراف.
و الشّوى: جمع الشّواة؛ و هو الطّرف، و سمّیت جلدة الرأس أیضا بهذا الاسم.
و فی الحدیث: [إنّ النّار تنزع قحف رأسه فتأکل الدّماع کلّه، ثمّ یعود کما کان، فتعود لأکله، فذلک دأبها أبدا] «1». و قیل: ارتفع قوله (نزّاعة) على إضمار: هی نزاعة للشّوى؛ تنزع الیدین و الرّجلین و سائر الأطراف، فلا تترک لحما و لا جلدا إلّا أحرقته «2».»
?? محقق این تفسیر در ذیل شماره 2 در حاشیه آورده است :‌ قرأ عاصم: (نزّاعة) بالنصب، و قرأ أبو جعفر و شیبة و نافع و عاصم فی روایة أبی بکر عنه و الأعمش و أبو عمرو و حمزة و الکسائی (نزّاعة) بالرفع. قاله القرطبی فی الجامع لأحکام القرآن:
ج 18 ص 287؛ و قال: (فمن رفع فله خمسة أوجه: أحدها: أن تجعل (لظى) خبر (إنّ) و ترفع (نزاعة) بإضمار هی؛ فمن هذا الوجه یحسن الوقف على (لظى). و الوجه الثانی: أن تکون (لظى) و (نزاعة) خبران ل (إنّ). کما تقول: إنّه خلق مخاصم. و الوجه الثالث: أن تکون (نزاعة) بدلا من (لظى) و (لظى) خبر (إنّ). و الوجه الرابع: أن تکون (لظى) بدلا من اسم (إنّ) و (نزاعة) خبر (إنّ). و الوجه الخامس: أن یکون الضمیر فی (إنّها) للقصة، و (لظى) مبتدأ و (نزاعة) خبر الابتداء، و الجملة خبر (إنّ). و المعنى أن القصة و الخبر (لظى نزاعة للشوى).).
?? حال با این وضعیت آیا می‌توان مستنداً به گفته جامع البیان قرائت عامه (که برابر با قرائت پیامبر اکرم ص است) را بالکل انکار کرد؟!!
تعارض شدید رفتاری این دو مفسر مشهور معاصر هم نشان دهنده وجود قرائت عامه بدون نشان در آن مقطع و نوعی سوگیری احتمالی طبری است والله العالم!
فتأمل!

شاهدی دیگر:

حج، 25: إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ وَ یَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ الَّذِى جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاءً الْعَکِفُ فِیهِ وَ الْبَادِ وَ مَن یُرِدْ فِیهِ بِإِلْحَادِ بِظُلْمٍ نُّذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ(25)
قرائت نصب اختصاصی حفص است.
طبری (م 310ق): و قد ذکر عن بعض القراء أنه قرأه: سَواءً نصبا على إعمال" جعلناه" فیه، و ذلک و إن کان له وجه فی العربیة، فقراءة لا أستجیز القراءة بها لإجماع الحجة من القراء على خلافه.
طبرانی (م 360ق): قرأ حفص: (سَواءً) بالنصب بإیقاع الجعل علیه، لأن الجعل یتعدّى إلى مفعولین. و قرأ الباقون بالرفع على الابتداء، و ما بعده خبره. و قیل: (سواء) خبر مبتدأ متقدّم تقدیره: العاکف فیه و البادی سواء .


شاهد سوم:

احزاب، 13: وَ إِذْ قَالَت طَّائفَةٌ مِّنهُْمْ یَأَهْلَ یَثرِْبَ لَا مُقَامَ لَکمُ‏ْ فَارْجِعُواْ  وَ یَسْتَْذِنُ فَرِیقٌ مِّنهُْمُ النَّبىِ‏َّ یَقُولُونَ إِنَّ بُیُوتَنَا عَوْرَةٌ وَ مَا هِىَ بِعَوْرَةٍ  إِن یُرِیدُونَ إِلَّا فِرَارًا(13)

قرائت مقام با ضم میم اختصاصی حفص از بین قراء سبعه و روایان آن‌هاست.

طبری: و القراءة على فتح المیم من قوله:" لا مقام لکم" بمعنى: لا موضع قیام لکم، و هی القراءة التی لا أستجیز القراءة بخلافها، لإجماع الحجة من القراء علیها. 

و ذکر عن أبی عبد الرحمن السلمی أنه قرأ ذلک: لا مُقامَ لَکُمْ بضم المیم، یعنی: لا إقامة لکم. 

??می‌گویند اگر قرائت حفص قرائت عامه است، چگونه طبری از آن خبر نداشته؟ او حتی آن را به حفص منسوب نکرده و قرائت را از استاد استاد او نقل کرده است. حال ببینیم طبرانی چگونه گزارش کرده و تفاوت رفتار این دو مفسر را بسنجیم:

طبرانی:  و قوله تعالى: (لا مقامَ لَکُمْ) أی لا موقف لکم فی هذا الموضع [بر اساس قرائت نصب میم]، فارجعوا إلى المدینة.

و قرأ عاصم (لا مُقامَ) بضمّ المیم؛ أی لا إقامة لکم هاهنا؛ لکثرة العدوّ و غلبة الحراب، فارجعوا إلى منازلکم، أمروهم بالهرب من عسکر رسول اللّه صلّى اللّه علیه و سلّم‏.

?? غیر از تصریح به قرائت عاصم از سوی مفسر معاصر او، بسیار روشن است که سیاق موافق قرائت اختصاصی حفص است؛ زیرا آن‌ها در مقام تضعیف لشکر اسلام بودند و این‌که بگویند شما توان ایستادگی ندارید و بگریزید ،و معنا ندارد که بگویند اینجا جایی برای اقامت و ماندن شما نیست!

https://eitaa.com/jotting