1. قرائت قرآن به مقتضای روایت معتبر و صحیح السند شیعی و نیز به مقتضای حکمت الهی - که اجازه ورود تزلزل به کلمات و سخنان خود را نمیدهد - یکی است؛ یعنی قرآن به موجب نقل و عقل تنها با یک قرائت نازل شده است. پیامبر حکیم ص نیز به همان یک قرائت و صیانت از آن و رواج تمام آن پایبند بود و در برابر اختلاف قرائت واکنش تند نشان میداد و بر قرائت واحدة اصرار میورزید (مگر در مورد قاصران) و بر این ادعا روایاتی دلالت دارند.
2. قرائت پیامبر اکرم ص که همان قرائت واحدة منزله از سوی خداست, در دوران حیات آن حضرت رواج تمام یافت و همه مسلمانها عموماً و غالباً – مگر قاصران – به پیامبر ص تأسی کرده و همانند ایشان قرائت میکردند.
3. روایات ختم قرآن و حجم آن در سالها و ماههای آخر عمر شریف پیامبر اکرم ص و گزارشهای برجای مانده در خصوص شمار قاریان و حافظان قرآن - که اهتمام بیمانند پیامبر اکرم ص نسبت به قرآن حکایت دارد - مؤید این نکته است که اولاً: هیچ امر مهمی از قرآن به دیگران واگذار نشده (چینش آیات و ترتیب سور، مگر بین دفتین قرار دادن نوشتافزارهای فراهم آمده) و ثانیاً: قرائت آن حضرت که همان قرائت واحده نازل شده توسط جبرئیل امین بوده، در جهان اسلام آن روز گسترش یافته و همه شهرها و قصبات و روستاها را فرا گرفته است؛ چنانکه مطابق برخی منابع، قرائت عموم مردم که به «قرائة العامة» یا گاه «قرائة الناس» موسوم است، در اواخر سده نخست مطابق آن بوده است.
4. در دوران حیات پیامبر اکرم ص برخی صحابه مصحف یا صحیفههایی که همه سورهها یا برخی سورهها را در برداشت، برای خود فراهم کرده بودند که شخصی بود و گاه به دلایلی مانند سفر و بیماری و جز این ها، اختلافهایی بین آنها در ترتیب سور رخ میداد لیکن شاکله اصلی همه آنها یکسان بود و همین نشان میداد در زمان پیامبر ص نظمی بر قرار بوده و چنین نبوده که بینظمی حاکم باشد.
5. بعد از رحلت پیامبر اکرم ص دو مشکل رفته رفته خود را نشان داد و به دغدغه برخی به ویژه هیئت حاکم تبدیل شد: اول: این که صاحبان مصاحف لابهلای آیات قرآن و به صورت مزجی اضافات تفسیری را مینوشتند و گاه هنگام قرائت قرآن، آنها را هم میخواندند که بعضاً موجب خلط آیه با اضافه تفسیری میشد؛ چنان که برخی روایات تحریف از این دسته است. اضافات تفسیری گاه به مسائل سیاسی و حاکمیتی و مسئله ولایت مربوط میشد که موجب حساسیت و گاه درگیری میگردید.
دوم: برخی قاریان مشهور و بعضاً صاحب مصحف با تمسک به روایات ضعیف «سبعة احرف» و حمل آنها بر قرائات متفاوت، به جواز ایجاد قرائت جدید بر اساس اجتهاد خود و با فرض تحمّل رسم الخط باور داشتند و همین امر باعث میشد گاه به سلیقه علمی یا ذوقی و یا عاملی دیگر, مانند ملاحظات سیاسی, قرائتهای جدیدی تولید و ارائه کنند که در کنار قرائت عامه مردم، به صورت محدود و متناسب با قدرت و جایگاه مبدع آنها گاه پیروانی نیز مییافت و به صورت محدود شهرتی نیز بهم میزد.
6. این وضع تا حدود بیست و اندی سال بعد از رحلت پیامبر ص ادامه یافت و هیئت حاکم به ویژه در خصوص اضافات تفسیری غیر همسو حساسیت به خرج میداد. بر اساس گزارشهای تاریخی، حذیفه از اختلاف مردم که عمدتاً برآمده از اضافات تفسیری مختلف و قرائت آنها هنگام قرائت قرآن بود، احساس خطر کرد و از عثمان درخواست نمود در این خصوص تدبیری بیندیشد. روشن است که با توجه به ساده بودن رسم الخط نگارش آن روز قرآن, نمیتوانسته اختلافهای یاد شده که موجب نگرانی شده بود، صرفاً قرائت باشد؛ زیرا قرائت امری سماعی و شفاهی است و اختلافها در نگارش به ویژه رسم الخط ساده آن روز غالباً ظاهر نمیشد؛ بنابراین, عمده اختلافها حاصل اضافات تفسیری بود و به همین دلیل راه علاج را در جمعآوری مصاحف و نابود کردن آنها دیدند و اگر صرفاً اختلافها به قرائت مربوط میشد، جمعآوری مصاحف چندان تأثیری بر جای نمیگذاشت، آنهم با آن همه تبعات دشوار آن؛ مانند انگ «حرّاف المصاحف»ی و درگیری با برخی از صحابه مشهور.
7. مطابق با گزارشهای تاریخی، عثمان تیمی را به نگارش قرآن بر اساس قرائت عامه منطبق بر قرائت واحده که همان قرائت پیامبر اکرم ص بود, مأمور کرد. فرآورده این گروه که ابتدا با ریاست ضعیف و سپس با تغییر ریاست و تقویت آن روبه رو شد, چند نسخه تدوین و به همراه قاری کاربلد به مراکز مهم اسلامی گسیل شد و یک نسخه نیز در مدینه نگهداری شد که به آن «مصحف امام» میگفتند. این نسخهها از هر گونه اضافات تفسیری خالی بود و بر اساس گزارش مهم «المبانی فی نظم المعانی» که در مقدمتان فی علوم القرآن به همت آرتور جفری منتشر شده، ، اختلاف این نسخهها بسیار اندک است:
مصحف مدینه و مصحف عراق |
اختلاف در 12 حرف (قرائت) |
مصحف شام و مصحف عراق |
اختلاف در حدود 40 حرف |
مصحف کوفه و مصحف بصره |
اختلاف در 5 حرف |
8. بر اساس گزارش المبانی (فوق الذکر) میتوان دریافت که بیش از یک قرن پس از توحید مصاحف که قرائات بر اساس مصحفهای ارسالی به مناطق مهم اسلامی تصحیح و یکسانسازی شده بود، خبری از بسیاری از اختلاف قرائات نبود و نسبتهایی که در مورد مناطق مختلف از قرائت بر اساس قراء سبعه داده شده، به ویژه در قرون اولیه زمانی بوده که قرائت صحیح سراسر جهان اسلام را فراگرفته و همگانی شده بود و در عین حال غالب مردم و بسیاری از اساتید نسبت به قرائتهای مخالف قرائت مشهور واکنش منفی داشتند به ویژه در مواردی که به اختلاف معنا منجر میشد و این تا آنجا پیش رفت که ابن مجاهد یکی از دوستان قدیمی و شیخ القراء و از اساتید برجسته و سرشناس بغداد را که بر خلاف مصحف قرائت میکرد، به چوب مجازات سپرد (ابن شنبوذ) و دیگری (اِبْنِ مِقْسَم) را که شیخ القراء خوانده میشد و او نیز سابقه دوستی طولانی داشت، به توبه واداشت تا از چوب مجازات برهاند.
9. مطابق گفته نویسنده المبانی دامنه اختلافها در رسم الخط در مصاحف عثمانی از 5 تا حداکثر 40 مورد بوده و دستکم رسم الخط یکی از مصاحف نیز بدون هیچ تغییری به ما رسیده است و حتی تحریفگرایانی چون محدث نوری- نویسنده فصل الخطاب- نیز به این امر اذعان دارند. یادآور میشویم که قرائت به صورت شفاهی منتقل میشده و هر گونه ضعفی در رسم الخط به قرائت ارتباط نمییابد.
10. نسخههای فراهم شده در توحید مصاحف به همراه قاریان مورد اعتماد که به قرائت مطابق پیامبر ص تسلط کافی داشتند, به مراکز مهم اسلامی فرستاده شدند و آنها در طول دهها سال قرائت عامه مطابق با قرائت واحده و پیامبر ص را در همه شهرها و روستاها و مناطق پهناور اسلامی گسترش دادند.
11. چنانکه در بالا نیز اشاره شد، قرائت همگانی و عامه اواخر قرن نخست، منطبق بر قرائت واحده بوده و اختلاف قرائات در قالب آرای شخصی و منسوب به قاریان خاص گزارش میشده است. در حقیقت, عادت ثبتگنندگان قرائات و نیز قاریان مشهور و صاحب قرائت یا اختیار القرائة اینگونه بوده که تنها قرائات غیر عامه و شاذّ را ثبت میکردهاند و اساساً ضرورتی برای ثبت قرائت عامه یا همگانی نمیدیدهاند. این وضع صدها سال ادامه داشت تا ابن مجاهد با اقدامی هوشمندانه قرائت عامه فراگیر و بی نام و نشان را ذیل عنوان قرائت حفص از عاصم قرار داد و بساط تولید و کثرت قرائات را تا حدود زیادی برچید.
12. از سوی دیگر، از بین قاریان مشهور «عاصم» و شاگردش «حفص» بر این باور بودند که بهتر است مطابق قرائت پیامبر ص که همان قرائت عامه بود, قرائت کنند. حوزه قرائت عاصم کوفی دهها سال (54 سال) به طول انجامید. او در این مدت دو شاگرد معروف تربیت کرد: شعبة بن عیّاش و حفص بن سلیمان. قرائت شعبه زیباتر و قرائت حفص دقیقتر بود و اختلاف قرائت شبعه با عاصم بالغ بر پانصد مورد بود، ولی بین حفص و عاصم یا اصلاً اختلافی نبود یا نهایتاً یک اختلاف گزارش شده که مورد نقد است.
حوزه بزرگ قرائت و إقراء کوفه پس از عاصم به شعبة – رقیب حفص در کوفه – رسید. وی در آن زمان 33 ساله بود و تا پایان عمر به مدت نیم قرن این حوزه را برعهده داشت. البته شعبه افزون بر عاصم از عطاء بن سائب و اسلم منقری نیز قرائت آموخته بود. اما حفص (م180ق) که جز از عاصم قرائت نیاموخته بود و گویا از جهت سنی از ابوبکر بزرگتر و نسبت به قرائت عاصم عالمتر و آگاهتر و در حفظ و ضبط نیز برتر بوده، نتوانست در کوفه بماند و گویا حوزه کوفه به او اقبال نشان نداد؛ از این رو به بغداد رحل اقامت افکند. بغداد در آن روزگار مرکز قرائات بود. طبیعی است اگر کسی در بغداد شهرتی کسب میکرد، شهرتش به عالم اسلام منتشر میشد. بررسی تاریخ زندگانی حفص اشارهای به موفقیتی برای او در حوزه بزرگ بغداد ندارد. حفص پس از مدتی بغداد را نیز ترک کرده، به حجاز سفر کرد و در جوار خانه خدا ماند؛ بنابراین، از بررسی گزارشهایی که در باره حفص بما رسیده، نمیتوان به درخشش او در زمان حیاتش پی برد و احتمالاً علت اصلی این بداقبالی دستکم در بغداد – مرکز قرائات - قرائت هماهنگ او با قرائت عامه است؛ زیرا به موجب قانون «خالف الناس تعرف» چنین قرائت رایجی بُلد نمیشود و اساساً کسانی که به حوزه بغداد میآمدند، دنبال آگاهی یافتن از قرائت عامه که خود به طور طبیعی در اختیار داشتند، نبودند، بلکه میکوشیدند قرائت یا قرائات موازی قرائت همگانی و عامه را فراگیرند.
13. مدت زمان طولانی پس از درگذشت حفص سپری شد و همچنان قرائت حفص که مانند قرائت عامه و همگانی بود، غریب و بی اقبال مانده بود تا اینکه در سده چهارم با ظهور ابن مجاهد (م 324ق) که از دانشمندان طراز اول قرائات در بغداد- مرکز قرائات در آن دوره – بود و بزرگترین کرسی درس را داشت، داستان جدیدی رخ داد.
چنانکه در بالا گذشت، ابن مجاهد- که در منصب عالیرتبه دولتی و شخصیتی با نفوذ بود- با اینکه میتوانست در جایگاه صاحب قرائت یا دستکم اختیار القراءة ظاهر شود، لیکن نه تنها چنین نکرد بلکه به قرائات غیر قرائت عامه و همگانی چندان روی خوش نشان نداد و در برابر خلق قرائات جدید و قرائات شاذّ بعضاً موضع تندی میگرفت. او با تمسک به روایات سبعة احرف کوشید از دامنه تنوع قرائات بکاهد و جز هفت قرائت، مابقی را در کسوت «شاذّ» معرفی کند؛ از این رو از میان قرائات و اختیار القراءة های پرشمار موجود در آن روزگار، هفت مورد را با ویژگیهای خاص انتخاب کرد و در دسته هفت قرائت جای داد و مابقی را مرجوح وانمود. موارد انتخابی او غالباً در قیاس با برخی دیگر از قرائتهای موجود از جایگاه مناسبی برخوردار نبودند و از این رو بود که برخی اساتید قرائت او را متهم به کمسوادی کردند.
14. پیش از رمزگشایی از تدبیر ابن مجاهد لازم است به این نکته توجه شود که روایات سبة احرف به دلیل اختلاف متن و ضعف سند، اعتبار چندانی ندارند و اگر با مسامحه پذیرفته شوند, بر اختلاف لهجه حمل میشوند ولی از نگاه اهل تسنن از گذشتههای دور معتبر بوده و به قرائت تفسیر میشده است؛ از این رو برخی اساتید قرائت پیش از ابن مجاهد با تمسک به این روایات به گزینش هفت قرائت برتر – از دیدگاه خود – اقدام کرده بودند و در حقیقت, ابن مجاهد از آنها الگو گرفت و تدبیرش را با تمسک به این باور اجرا کرد.
15. ابن مجاهد با نگارش کتاب السبعة پنج "قرائت" و دو "اختیار القراءة" (حمزه و کسائی) را در قالب هفت قرائت برگزیده معرفی کرد و دیگر قرائات به «شاذّ» متصف گردیدند. منظور از اختیار القراءة «حرف و وجهى است که قارى آن را از میان آنچه براى او روایت شده است، اختیار و انتخاب کرده و براى گزینش آنها اجتهاد و مساعى خود را به کار مىگیرد.» درست مانند کسی که از میان رسالههای مراجع تلقید فتاوی مورد پسند را اختیار کند. روشن است که قرائت در جایگاه برتری نسبت به اختیار القراءة قرار دارد. به باور برخی انتخابهای او بر اساس شهرت این قرائات در مراکز اصلی جهان اسلام یعنی مدینه، مکه، شام، بصره و کوفه بوده است، لیکن از توضیحهای ذیل جز این مستفاد است.
16. ابن مجاهد از بصره ابوعمرو را انتخاب و یعقوب حضرمی را واگذاشت و این درحالی بود که اساتید قرائت بصره یعقوب حضرمی را بر ابوعمرو ترجیح میدادند. انتخاب او از قاریان کوفه نیز خالی از مناقشه و بحث نبود. او سه قاری کوفی را برگزید که دو نفر آنها «اختیار القرائه» داشتند که شأنی پایینتر نسبت به صاحبان قرائت دارد. گذشته از این، هیچیک از این سه نفر قاریان کوفه نبودند؛ یعنی نه حفص بن سلیمان و نه حمزه کوفی و نه کسائی هیچیک در کوفه کرسی مهمی نداشتند. حفص در کوفه از رقیب خود «شعبه» جا ماند آن چنان که ناگزیر وطن را ترک کرده و به بغداد رفت. حمزه هم پس از آنکه به بغداد رفت، به شهرت اجمالی رسید. در برابر اینها، کوفه یکسره در اختیار شعبه بود و قرائت او از عاصم یکهتاز کوفه به شمار میرفت، لیکن ابن مجاهد او را کنار گذاشت و به جای او حفص را برگزید؛ او که نه تنها در کوفه توفیقی نداشت که در بغداد نیز نتوانست کرسی و جایگاه مهمی بیابد و در آخر از بغداد نیز به حجاز کوچ کرد.
در رمزگشایی این رفتار غریب ابن مجاهد، به نظر میرسد وی بیش از هرچیز به قرائت عامه میاندیشید و در حقیقت با هوشمندی و زیرکی بسیار گروهی از قاریان را انتخاب کرد که خروجی آن قرائت حفص از عاصم باشد که تجلیگاه «قرائت عامه» است.
17. به بیان دیگر، او با تمرکز بر قرائت عامه و استفاده از جایگاه حکومتی و قدرت سیاسی خود و نیز استفاده از تحدیدی که دهها سال قبل از او متأثر از روایات سبعة احرف در قرائات پدید آمده و در پنج یا هفت قرائت اجمالاً مطرح بود (چنان که ابن جبیر کتابی در قرائت مینویسد و اسم آن را «کتاب الخمسة» میگذارد و قرائت پنج قاری را گزارش میکند. علت انتخاب پنج قاری ممکن است از این رو باشد که به باور وی عثمان پنج نسخه از نسخه رسمی را به پنج مرکز اختصاص داد: مدینه، مکه، شام، بصره و کوفه. البته در مجموع باید دانست عددها ممکن است متأثر از دو چیز بوده باشند: عدد نسخ ارسالی به مراکز اصلی اسلامی و روایات نزول قرآن بر خمسة احرف و سبعة احرف) و استفاده روانی از حدیث سبعة احرف توانست جریان تحدید را در هفت قرائت خاص ثبات و قوام بخشیده و دائمی کند (یعنی دیگر کسی نمیتوانست هفت قرائت دیگر انتخاب کند و عملاً قرائتهای دیگر محکوم به شاذّ بودن شد). به نظر میرسد شروع عالمگیر شدن نام جدید برای قرائت عامه (قرائت حفص از عاصم) پس از این حرکت ابن مجاهد بوده است.
او با شناخت کامل نسبت به قاریان چهارگانه مکه، مدینه، شام و بصره و آگاهی از نقاط قوت و ضعف آنها، میدانست این قرائتها نخواهد توانست نه بجهت استواری درونی و نه به جهت سندی و وثاقت بیرونی، در مقابل قرائت معروف و خوش سندی همچون قرائت عاصم تفوّق یابند. از طرفی دو قاری دیگر نیز با توجه به «اختیار القراءة» بودن آنها، به طور طبیعی نمیتوانستند در برابر قرائت عاصم عرض اندام کنند به ویژه که به باور برخی قرائت یعقوب حضرمی بر کسائی برتری داشت و این نشاندهنده وجود نوعی تعارض رأی بین اساتید قرائت بوده که این خود موجب تضعیف جایگاه این قرائتها میشده است؛ از این رو تنها قرائتی که همه امتیازها را در خود داشت، قرائت عاصم بود. او در واقع با منحصر کردن قرائات در هفت قرائت اولاً: جلو تشتّت و تکثّر بیشتر قرائات را گرفت و ثانیاً: با قرار دادن یک قرائت قوی یعنی قرائت عاصم به روایت حفص در کنار قرائات غیر همسطح با آن و نیز اختیار القراءة، و ایجاد یک معادله نابرابر، در عمل مسیر تقویت و شهره شدن قرائت عامه در قالب قرائت حفص از عاصم را فراهم کرد.