شرح دعای ندبه 1
شرح دعای ندبه
نویسنده: سیدمحمدحسن جواهری
پیشگفتار
در باره دعا و نیایش سخن بسیار است که معمولا در منابع روایی، اخلاقی و تفسیری بدانها پرداخته شده است، ولی شایان تذکر این است که دعاهای رسیده از اهل بیت- علیه السلام- را میتوان در سه بخش جای داد: یک بخش راز و نیاز صرف با خدای متعال است؛ مانند برخی دعاهای مربوط به تعقیبات نمازها که در آنها اقرار به کوتاهیها و گناه، و طلب غفران بر آنهاست. بخش دوم، دعاهایی است که برای تهییج و تحریک و به تعبیری، برای سان دیدن از نیروهای پیرو کارایی دارند و دعا کننده با این نوع دعاها خود را در حال بیعت احساس میکند و جملههای دعا را بسان متن عهدنامه و شعارهای هنگام بیعت کردن ادا مینماید. دعای عهد و زیارت عاشورا را میتوان جزو این دسته برشمرد که غالبی این چنین دارند. اما برخی دعاها چهرهای آموزشی و تربیتی دارند و دعا کننده خود را در کلاس درسی میبیند که استادانش، یعنی امامان معصوم- علیهم السلام- به او معارف الهی و نیز آنچه دانستن آنها برای تکامل و حفظ از آفات لازم است، میآموزند. زیارت جامعه و بسیاری از دعاهای صحیفه سجادیه از زمره این گونه دعاها به شمار میروند.
در این میان، بسیاری از دعاها مشتمل بر هر سه نوع یا دو نوع از انواع سهگانه است؛ برای مثال، دعای ندبه هم مشتمل بر مسائل آموزشی و عقیدتی و هم احساسی و انقلابی و هم کاملا
عرفانی و تربیتی است. بخش آغازین دعای ندبه به مسائل تاریخی و برخی دلایل امامت حضرت علی- علیه السلام- میپردازد و در ادامه به وادی تجدید عهد و پیمان و مسئله انتظار رفته در غم غیبت حضرت (عج) با چشمانی اشکبار ناله سر میدهد و باز در بخشی دیگر، به رابطه خود با خدا و وساطت اهل بیت- علیه السلام- توجه میکند و به واسطه آنها، از پروردگار طلب غفران مینماید.
بنابراین، ندبهخوان ضمن اینکه اعتقادات مذهبی خود را استحکام میبخشد و هر بار به بازخوانی و بازآفرینی عقاید خود میپردازد، با امام زمان خود و سایر اهل بیت- علیه السلام- تجدید عهد کرده و خود را بسان سربازی فداکار بر آن حضرت عرضه میکند و افزون بر آنها، با خدای خود به راز و نیاز میپردازد و از خدا میخواهد مشکلات مردم و او را به برکت وجود اهل بیت و آن حضرت(عج) برطرف نماید و به وساطت آنها از سر تقصیر وی در گذرد.
در هر صورت، دعای ندبه از جمله دعاهای بسیار با برکتی است که محتوایی سازنده و عباراتی عاشقانه دارد که والهان سرکشته را به خوبی به خود جلب کرده است. این سخن را شیدایان و والهانی درک میکنند که معارف آن را به فراخور ظرفیتشان دریافته باشند و با معرفت به زمزمه این دعا بپردازند و به یاد حضرت مهدی (عج) ناله سردهند و ندبه کنند. بزرگان و عارفانی که همه چیزشان را در راه عشق به حضرت در طبق اخلاص گذاشتند، با این گونه دعاها زندگی میکردند و جان تشنه خویش را با آنها سیراب میکردند.
در اینجا شایسته میدانم سفارش مرحوم آیت الله مرعشی نجفی- مرجع فقید شیعه- را در باره دعای ندبه نقل کنم. ایشان که خود توفیق شرفیابی به محضر حضرت بقیة الله را داشته است، مینویسند:
بسمه تعالی
دعای شریف ندبه از ادعیة معتبره و توسلات جلیله میباشد، علمای نقاد حدیث از قبیل شیخ محمد بن المشهدی النجفی و سید بن طاووس و علامه مجلسی و علامه نوری در کتب خود آن را ذکر فرمودهاند، و سند آن به شیخ بزرگوار بزوفری[1] منتهی میشود[2].
علمای اعلام شیعه و مؤمنین سنین متمادی به این توسل جلیل القدر متوسل میشدند و خود حقیر شخصاً آثار و برکات زیادی از مداومت آن دیدهام و از آقایان رؤسای هیئات مذهبی خواستارم بیش از پیش برادران ایمانی و دوستان خاندان حضرت ختمی مرتبت- صلی الله علیه و آله- را تشویق و ترغیب به این توسل بفرمایند.
والسلام علی من اتبع الهدی
حرره الداعی ابوالمعالی شهاب الدین الحسینی المرعشی النجفی
فی 9 جمادی الاولی 1392.
در پایان، از برادران و خواهران ایمانی و عاشق امام زمان (عج) درخواست دارم نویسنده را از دیدگاهها، انتقادها و پیشنهادهای خویش آگاه ساخته[3]، از دعای خیر خویش محروم نسازند.
بخش اول دعا
گذری بر تاریخچه برخی پیامبران و توجه ویژه به جایگاه و رسالت پیامبراکرم(ص)
- بِسمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
- به نام خداوند رحمان و رحیم[4].
مشهور در میان گروهى از مفسران این است که صفت" رحمان" اشاره به رحمت عام خدا است که شامل دوست و دشمن، مؤمن و کافر و نیکوکار و بدکار مىباشد ...، ولى "رحیم" اشاره به رحمت خاص پروردگار است که ویژه بندگان مطیع و صالح و فرمانبردار است؛ زیرا آنها به حکم ایمان و عمل صالح، شایستگى این را یافتهاند که از رحمت و بخشش و احسان خاصى که آلودگان و تبهکاران از آن سهمى ندارند، بهرهمند گردند.[5]
- اَلحَمدُ لِلَّهِ رَبِّ العلَمین
- همه [سپاسها] و ستایشها خدا راست که پروردگار جهانیان است.
از جمله آداب دعا کردن، ستایش کردن خدای متعال و سپاس گفتن در برابر او است؛ ستایش برای آنچه او را شایسته گردانیده تا بندگان سر تعظیم فرود آورند و به عبادت و اطاعت بپردازند؛ مانند خالق و پروردگار جهانیان بودن، و سپاس برابر همه نعمتهایی که به ما داده است؛ نعمتهای مهمی چون توفیق محبت اهل بیت- علیهم السلام- و شیعه آنان بودن و یا در مسیر رسیدن به آن گام برداشتن و چه نعمتی از این دو بزرگتر؟
- و صَلّ علی محمد نَبِیّهِ و آلِهِ و سَلَّم تَسلِیما
- و درود و سلام [و رحمت] خدا بر محمد و آل او باد.
صلوات فرستادن بر پیامبر گرامی اسلام- صلی الله علیه وآله - و خاندان معصومش از دیگر آداب دعا کردن است که در استجابت دعا تأثیری زیاد دارد و به آن بسیار سفارش شده است، به ویژه اگر با "عجل فرجهم" همراه باشد که تأثیر آن در فرج خود دعا کننده از گرفتاریهایش بسیار مؤثر و تجربه شده است.
یاد آور میشویم که اولاً: صلوات را باید کامل فرستاد نه ناقص و بدون "و آله" (مانند صل علی محمد یا صلوات الله علیه) که از این کار در روایات نهی شده است[6] و ثانیاً: باید توجه داشته باشیم که بر اساس برخی روایات، صلوات ما بر محمد و آل او- علیهم السلام- در ارتقای معنوی آنان به مراتبی بالاتر که فوق تصور ماست، بی تأثیر نیست؛ زیرا اهل بیت- علیه السلام- هیچگاه در مسیر ارتقای علمی و معنوی دچار حالت ایستایی نمیشوند؛ چنانکه خدای متعال به پیامبرش دستور میدهد از او بخواهد علم او را زیاد کند :"قُل رَبِّ زِدنی عِلما" (طه،114)؛ البته آنان به آنچه در مسیر ادای وظایف خطیرشان که امامت و رهبری و هدایت و تربیت مردم است، نیاز دارند، بلکه بسیار بیشتر، از علم لدنّی برخوردارند، ولی این به معنای تمام شدن علم و توقف آنان نیست، بلکه آنان همواره از پیمانههای لبریز الهی که ویژه آنها فرستاده میشود، بهرهمندند و دعا و صوات ما در فزونی آن تأثیر دارد.
- اَللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلی ما جَری? بِهِ قَضائُکَ فی اَوْلِیائِکَ
- بارالها، [سپاس و] ستایش تو را [است] بر آنچه در باره اولیایت جاری ساختی.
این قسمت دعا نشان میدهد که آنچه درباره آنها جاری شده و به برخی از آنها در ادامه دعا اشاره گردیده، در مسیر بهرهمندی عموم مردم از فیوضات الهی بوده است و ازاینرو، مردم باید خدا را سپاس گویند و ستایش کنند؛ به دیگر سخن، مردم باید نسبت به رخدادهایی که در ادامه به آنها اشاره شده است، با دیدی فراتر از نگرش صرف به گزارههای تاریخی بنگرند و با مطالعه دقیق چگونگی قرار گرفتن خود را در مسیر آنها بررسی کنند و تنها در این صورت است که میتوان به سپاس و ستایش واقعی و فرا زبانی نایل شد.
- الَّذینَ اْسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِکَ وَ دینِکَ
- آنان که برای خودت و دینت خالصشان نمودی.
خالص کردن برای دین، آنان را از هر نوع کژی و لغزش مصون و محفوظ داشت و از مقام عصمت بهرهمند گردانید، آن گونه که جز در راه رضای او گام بر ندارند و جز به گسترش و تقویت دین نیندیشند.
اما اینکه خدا آنها را برای خودش خالص گردانید، به چه معناست؟
به نظر میرسد این مطلب که در مدح اولیای الهی بسیار رسا و ژرف است، به نکتهای بس مهم اشاره دارد و آن اینکه خدای متعال آنان را برای خود خالص کرد (فراتر از آنچه راهبری و امامت مردم بدان نیاز دارد) تا مقتضای اسمای حسنای خود را به منصّه ظهور برساند و کرمش، فضلش، قدرتش، علمش و جز اینها را نمود بخشد و انسانهای کاملی بسازد که هر یک مظهر اسمای حسنای الهی باشند.
- اِذِ اخْتَرْتَ لَهُمْ جَزیلَ مَا عِنْدَکَ مِنَ النَّعیمِ المُقیمِ الَّذی لا زَوالَ لَهُ وَ لاَاضْمِحْلالَ
- [چه زمانی آنها را خالص کرد؟] هنگامی که نعمتهای پایدار و بزرگ خود را که زوال و فنایی در آنها راه ندارد، برای آنان قرار داد.
این نعمتها زوال ناپذیرند، پس از نعمتهای دنیایی گذرا فراترند، و بسیار بزرگاند، پس از نعمتهای مادی بهشت نیز برترند، بلکه آنها نعمتهایی هستند معنوی و ملکوتی مانند علم و معرفت، مظهریت اسمای حسنای الهی، رحمت و رضوان بیکران الهی و جز اینها.
از سوی دیگر، زوال ناپذیری نعمتها، به پابرجا ماندن ظرف آنها وابسته است؛ یعنی اولیای الهی هیچگاه از مقامی که نزد خدا دارند، تنزل نمیکنند، بلکه همواره در حال صعودند و این خود نشان دهنده عصمت و ظرفیت فوق تصور و بسیار بالای آنهاست.
- بَعْدَ اَنْ شَرَطْتَ عَلَیهِمُ الزُّهْدَ فی دَرَجاتِ هذِهِ الدُّنیا الدَّنِیةِ وَ زُخْرُفِها[7] وَ زِبْرِجِ[8]ها
- [این نعمتها را به آنان عطا فرمودی] پس از آنکه بر آنان شرط کردی در همه مراتب این دنیای پست و از تجملات و زر و زیور آن، خویشتنداری کنند.
از امام سجاد- علیه السلام- درباره حقیقت "زهد" سؤال شد، حضرت حقیقت آن را در تحقق یک آیه قرآن معرفی کردند که میفرماید: "لِکَیلا تَأسَوا عَلی ما فاتَکُم ولا تَفرَحوا بِما ءاتکُم[9]؛ ... برای آنچه از دست دادهاید، تأسف نخورید و به آنچه به شما داده است، دل نبندید و شادمان نباشید... ."[10]
تذکر مهمی که لازم است بدان توجه شود، این است که دور شدن از تجملات و زر و زیور دنیا و دل بستن به آنها رابطهای حقیقی و مستقیم با صعود در معنویات دارد و این رابطه در دار دنیا همواره پابرجاست؛ بنابراین، هرکس در هر زمان در مسیر رضای پروردگار به این شروط توجه نماید و در راه دست یافتن به آنها بکوشد، به نسبت تحقق شرطها، در معنویت پیش میرود و به هدف نزدیکتر میشود.
- فَشَرَطُوا لَکَ ذ?لِکَ وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفاءَ بِهِ
- آنان [نیز] این شرط را پذیرفتند و تو به وفاداری آنها آگاه بودی.
"پذیرش شرط" نشان میدهد که پیامبران الهی آگاهانه و با اختیار کامل در مسیر کمال گام نهادند و به سعادت و الطاف بیکران پرودگار دست یافتند.
- فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ وَ قَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّکْرَ الْعَلِیَّ وَ الثَّناءَ الْجَلِیَّ
- پس، از آنان پذیرفتی و مقربشان داشتی و پیشاپیش نام [و آوازهای] بلند و مدح و ستایش آشکار بدیشان عطا فرمودی.
خدای متعال در برابر پذیرش شرط و عمل به آنها، هفت عنایت ویژه نسبت به آنها دارد: 1. پذیرش آنها؛
2. مقرب ساختن آنها؛
3. نام نیک برای آنها؛
4. نزول فرشتگان؛
5. برخورداری از نعمت وحی؛
6. علم لدنّی؛
7. واسطه تقرب به خدا و وصول به رضوان الهی.
"تقوا" یکی از نشانهها و شرایط قبولی اعمال، و سبقت گرفتن در خیرات و حسنات از نشانههای تقرّب به درگاه الهی است؛ چنانکه خدای متعال میفرماید: "اِنَّما یتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ المُتَّقین"[11] و "والسّبِقونَ السّبِقون اُولئکَ المُقَرَّبون"[12]؛ بنابراین، دو نشانه یاد شده ملاکهای خوبی برای ارزیابی معنوی انسان میباشند که بسان سنگ محک میتوانند میزان خلوص را تعیین کنند.
- وَ اَهْبَطْتَ عَلَیهِمْ مَلائِکَتَکَ
- و فرشتگانت را [برای راهنمایی، خدمتگذاری و بزرگداشت] بر آنان فرو فرستادی،
هبوط و نزول ملائکه بر انبیا و اهل بیت- علیهم السلام- میتواند برای ارسال وحی و رهنمودهای الهی و یا خدمتگزاری و یا بزرگداشت آنها باشد. در زیارت جامعه میخوانیم: "و مختلف الملائکه" یعنی اهل بیت پیامبر- صلی الله علیه وآله- کسانی هستند که فرشتگان نزد آنان آمد و شد دارند.
- وَ کَرَّمْتَهُمْ بِوَحْیِکَ
- و با ارسال وحی خود گرامیشان داشتی،
وحی بر پیامبر سه گونه است: به طور مستقیم، از فراسوی حجاب و به واسطه فرشته وحی که در آیه 51 سوره شوری بدانها اشاره شده است.
از وحیهای فراوانی که به پیامبران شده، "قرآن کریم" برترین آنها و معجزه جاویدان پیامبر گرامی اسلام- صلی الله علیه وآله- است و آنچه مهم به نظر میرسد، این است که این وحی همواره برقرار میباشد و هر لحظه بر همگان عرضه میشود و هر کس آن را هر چند به واسطه پیامبر اسلام- صلی الله علیه وآله- دریافت کند، به کرامتی نایل شده است و این لطفی الهی بر ملت اسلام میباشد که همواره برقرار است.
- وَ رَفَدْتَهُمْ بِعِلْمِکَ
- و با افاضه علم، آنها را به بارگاهت بار دادی.
عالمِ مطلق خداست و هر که غیر او از دانش بهرهای دارد، به لطف او است. او به حکمت خود به هر که مصلحت بداند، از علم خویش عطا میفرماید و انبیا و اولیا به دلیل جایگاه ویژهشان بهره زیادی از علم دارند، ولی این سخن به این معنا نیست که از همه علم برخور دارند؛ زیرا بخشی از علم مختص خداست. خدای متعال به پیامبراسلام- صلی الله علیه وآله- میفرماید: "...قُل رَبِّ زِدنی عِلما[13]؛... بگو: پروردگارا، مرا به دانش رشد و وسعت ده"؛ این عبارت قرآنی ضمن تأیید آنچه گفتیم، میآموزد که باید علمی از خدا درخواست کرد که مفید و در تکامل و وسعت وجودی من مؤثر باشد نه هر علم بی خاصیتی؛ یعنی علم یکی از راهکارهای تقویت و زمینهساز پیروزی است و افزون بر این، تحصیل علم باید هدفمند و به حال فرد و جامعه مفید باشد.
نکته شایان توجه این است که پیامبران و به ویژه پیامبر اسلام- صلی الله علیه وآله- و اهل بیت آن حضرت- علیه السلام- از علم لدنی به میزانی که در مسیر انجام وظیفه خلیفة اللهی و ولایت امری بدان نیاز دارند بلکه فراتر از آن، برخور دارند که البته علم پیامبر اسلام- صلی الله علیه وآله- و اهل بیت- علیهم السلام- وسعت بیشتری دارد؛ چنانکه در ادامه دعای ندبه میخوانیم: "و اودعتَهُ علم ما کان و ما یکون الی انقضاء خلقک". (توضیح بیشتر در ذیل تفسیر این فقره از دعا خواهد آمد.) در زیارت جامعه آمده است:"السلام علیکم یا اهل البیت النبوة و موضع الرساله و مختلف الملائکه و مهبط الوحی و معدن الرحمة و خزّان العلم..."؛ یعنی کلید گنجینههای دانش به دست آنهاست، و این تعبیر کنایی گویای آن است که علوم مورد نیاز مردم در مسیر تکامل و تقرب به سوی پروردگار نزد اهل بیت- علیهم السلام- موجود است و آنچه خدا پیامبرش- صلی الله علیه وآله- را به درخواست آن دستور میدهد، علم ویژهای است از مراتب فوق تصور.
- وَ جَعَلْتَهُمُ ?لْذَّریعَةَ[14] اِلَیکَ وَ ?لْوَسیلَةَ اِلی رِضْوانِکَ
- و آنان را راهی به سوی خود و واسطهای برای رسیدن به رضوانت قرار دادی.
"ذریعة" یعنی راه و وسیله؛ یعنی تقرب جستن و یا چیزی که باعث تقرب به دیگری از روی علاقه و رغبت شود.[15]در قرآن کریم میخوانیم: " یاَیهَا الَّذینَ ءامَنوا اتَّقُوا اللَّهَ وابتَغوا اِلَیهِ الوَسیلَةَ و جاهِدوا فی سَبیلِهِ لَعَلَّکُم تُفلِحون؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، از [مخالفت با فرمان] خدا بپرهیزید، و وسیلهای برای تقرب به او بجویید، و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید."
در آیه 64 سوره نساء نیز به این مطلب اشاره شده و آمده است که اگر گنهکاران به سراغ پیامبر اکرم- صلی الله علیه وآله- میآمدند و ضمن توبه به درگاه الهی، از او میخواستند برای آنها استغفار کند، توبه آنها پذیرفته میشد: "ولَو اَنَّهُم اِذ ظَلَموا اَنفُسَهُم جاءوکَ فَاستَغفَروا اللَّهَ واستَغفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ لَوَجَدوا اللَّهَ تَوّابًا رَحیما".
بنابراین، هر کس میخواهد به خدا نزدیکتر شود، باید در راه اهل بیت- علیهم السلام- گام بر دارد و از آنان یاری بجوید و جز این راهی نیست. مرحوم آیت الله بهاء الدینی توصیه میفرمود: "برای آدم شدن و ورود به وادی سیر و سلوک، سیره عملی ائمه دین- علیهم السلام- را نصب العین خود قرار دهید که غیر از در خانه این خانواده، هیچ کجا خبری نیست و هر کجا جای پای عرفان و شناخت را دیدید، بدانید که ارتباط با ائمه- علیهم السلام- آنجا بوده، گرچه شهرت به خلاف آن باشد و بدون ارتباط با ائمه معصومین عرفان دروغ است؛ آنچه ما فهمیدهایم این است."[16]
مُحَبَّةَ أولادِ الرسولِ وسیلة |
|
الی نَیلِ رِضْوانٍ و مُلکٍ مُؤبَّدِ |
- فَبَعْضٌ أسْکَنْتَهُ جَنَّتَکَ إلی? أنْ أخْرَجْتَهُ مِنْها
- پس بعضی از آنان را در بهشت [دنیایی] خود جای دادی تا اینکه [به حکمتت] او را بیرون کردی،
مقصود حضرت آدم و حوا- علیهما السلام- هستند که ابتدا به خواست خدا در بهشت[17] جای گرفتند و سپس به سبب ارتکاب ترک اولایی، به اقتضای حکمت الهی و به اراده او از بهشت رانده شدند.
- وَ بَعْضٌ حَمَلْتَهُ فِی فُلْکِکَ وَ نَجَّیتَهُ وَ مَنْ آمَنَ مَعَهُ مِنَ ?لْهَلَکَةِ بِرَحْمَتِکَ
- و برخی [حضرت نوح- علیه السلام- و همراهانش] را به کشتی [نجات] خود درآوردی و به رحمتت او و هر که را با او ایمان آورد، از هلاکت نجات بخشیدی،
به داستان حضرت نوح- علیه السلام- و نجات یافتن او و همراهان با ایمانش از غرق شدن و گرفتار آمدن در عذاب الهی اشاره دارد.[18]
- وَ بَعْضٌ نِاْتَّخَذْتَهُ لِنَفْسِکَ خَلیلاً
- ... و برخی [حضرت ابراهیم - علیه السلام] را دوست نزدیک خود قرار دادی.
به مقام خلیل بودن اشاره دارد که به حضرت ابراهیم- علیه السلام- اعطا شد. "خلیل" به دوستی گفته میشود که در دوستیاشهیچ خدشهای نباشد و به تعبیر دیگر، خلیل دوستی است که رشتههای محبت بسان تار و پودی به تمام وجودش نفوذ کرده باشد.[19] در آیه 125 سوره نساء آمده است: ".. واتَّخَذَ اللَّهُ اِبرهیمَ خَلیلا."
- وَ سَئَلَکَ لِسانَ صِدْقٍ فِی ?لْآخِرینَ فَاَجَبْتَهُ وَ جَعَلْتَ ذ?لِکَ عَلِیاً
- و چون از تو زبان صدق [و ذکر خیری] در امتهای آینده درخواست کرد، اجابت کردی.
حضرت ابراهیم- علیه السلام- از خدا خواست: "رَبِّ هَب لی حُکمًا و اَلحِقنی بِالصّلِحین و اجعَل لی لِسانَ صِدقٍ فِی الأخِرین و اجعَلنی مِن ورَثَةِ جَنَّةِ النَّعیم"[20]؛ پاسخ این درخواست در آیه 50 سوره مریم آمده است: "ووهَبنا لَهُم مِن رَحمَتِنا وجَعَلنا لَهُم لِسانَ صِدقٍ عَلیا؛ و از رحمت خود به آنان عطا کردیم و برای آنها نام نیک و مقام برجستهای قراردادیم."
نکته: بر جای گذاشتن نام نیک از خود، از دید شرع پسندیده است و بر اساس روایات، انسان از آثار نیک خدمات خود که دیگران را پس از مرگ خود برخوردار میکند و نام نیک بر جای میگذارد، بهرمند میشود. نام نیک را میتوان با کارهای خیر، مانند تعلیم و تربیت، تألیف کتابها و آثار سودمند، مدرسهسازی، اهدای کتابهایمذهبی، ساختن بناهای عام المنفعة، وقف برای نیازمندان و جز اینها به دست آورد.
[1] . [ابوجعفر محمد بن حسین بن سفیان بَزَوْفَرِی(ره) از مشایخ و اساتید شیخ مفید(ره) بوده و شیخ مفید از او روایات بسیاری نقل کرده است.]
[2] . راوی دعا از بزوفری، محمد بن علی بن ابی قرة استاد نجاشی- رجال شناس مشهور- است. وی و علامه حلی ابن ابی قره را ثقه دانستهاند. (ر.ک: رجال نجاشی، ص398، رقم1066)
[3] . آدرس مؤلف: s.javahery@gmail.com ؛ 09127480857 sms:.
[4] . مترجمان قرآن این آیه را به گونههای مختلفی ترجمه کردهاند که به باور نگارنده هیچیک نتوانسته معنای آیه را به فارسی منتقل کند و برخی از آنها افزون بر ریزش معنایی، تغییر معنایی را موجب شدهاند.
[5] . در مورد دلیل این سخن نیز گفته شده که " رحمان" همه جا در قرآن به صورت مطلق آمده است که نشانه عمومیت آن است، در حالى که"رحیم" گاهى به صورت مقید ذکر شده که دلیل بر خصوصیت آن است؛ مانند: "وَ کانَ بِالْمُؤْمِنِینَ رَحِیماً؛ خداوند نسبت به مؤمنان رحیم است."( احزاب، 43) و گاه به صورت مطلق آمده است؛ مانند سوره حمد. در روایتى نیز از امام صادق- علیه السلام- میخواهیم: "و اللَّه اله کل شیء، الرحمن بجمیع خلقه، الرحیم بالمؤمنین خاصة؛ خداوند معبود همه چیز است؛ نسبت به تمام مخلوقاتش رحمان، و نسبت به خصوص مؤمنان رحیم است" (کافى و توحید صدوق و معانى الاخبار (طبق نقل المیزان)).
از سویى دیگر "رحمان" را صیغه مبالغه دانستهاند که خود دلیل دیگرى بر عمومیت رحمت او است، و" رحیم" را صفت مشبهه که نشانه ثبات و دوام است و این ویژه مؤمنان مىباشد.
شاهد دیگر اینکه رحمان از اسمای مختص خداوند است و در مورد غیر او به کار نمىرود، در حالى که رحیم صفتى است که هم در مورد خدا و هم در مورد بندگان استعمال مىشود؛ چنان که در باره پیامبر- صلی الله علیه و آله- در قرآن مىخوانیم: "عَزِیزٌ عَلَیْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُف ٌرَحِیمٌ؛ ناراحتیهاى شما بر پیامبر سنگین و او نسبت به هدایت شما سخت علاقمند و نسبت به مؤمنان مهربان و رحیم است." (توبه، 128) ازاینرو، در حدیث دیگرى از امام صادق-علیه السلام- نقل شده است: "الرحمن اسم خاص، بصفة عامة، و الرحیم اسم عام بصفة خاصة؛ رحمان اسم خاص است اما صفت عام دارد." (نامى است مخصوص خدا ولى مفهوم رحمتش همگان را در بر مىگیرد) ولى" رحیم" اسم عام است به صفت خاص (نامى است که بر خدا و خلق هر دو گفته مىشود اما اشاره به رحمت ویژه مؤمنان دارد) (مجمع البیان، ج1، ص 21).
با این همه گاه مىبینیم که رحیم نیز به صورت یک وصف عام استعمال مىشود؛ البته هیچ مانعى ندارد که تفاوت گفته شده، در ریشه این دو لغت باشد، ولی استثناهایى نیز در آن راه یابد.
در دعاى بسیار ارزنده و معروف امام حسین- علیه السلام- به نام «دعاى عرفه» مىخوانیم:
"یا رحمان الدنیا و الاخرة و رحیمهما؛ اى خدایى که رحمان دنیا و آخرت تویى و رحیم دنیا و آخرت نیز تویى." (برای آگاهی بیشتر ر.ک: تفسیر نمونه، ج1، ص24).
[6] . پیامبر گرامی اسلام - صلی الله علیه وآله- فرمود:
"لا تصلوا علی الصلاة البتراء" قالوا و ما الصلاة البتراء یارسول اللَّه؟ قال: "تقولون: اللهم صلی علی محمد و تمسکون، بل قولوا: اَللهم صلی علی محمد و علی آل محمد"؛
بر من صلوات ناقص و ابتر نفرستید. پرسیدند: منظور شما از صلوات ابتر چیست؟ فرمود: این که بگویید: "اللهم صل علیمحمد" و ساکت شوید، بلکه بگویید: "اللهم صل علی محمد وعلی علی آل محمد."(العترة فی الکتاب والسنه و الصلاة علیهم، ص 572، به نقل از: القول البدیع، ص 35 وینابیع المودة، 295 و رشفة الصادی، ص 29 و ...) .
[7] . زینت.
[8] . زینت، طلا.
[9] . حدید، 23.
[10] . بحار الانوار، ج 70، ص 51 و 315.
[11] مائده،.27
[12] واقعه،10.
[13] ر.ک: معجم الفروق اللغویة، شماره 2311؛ تفسیر نمونه، ج 4، ص 364.
[14]. الذرایع.
[15] . مائده، 35.
[16]. سیری در آفاق، ص 169-171.
[17] . بر اساس برخی تفاسیر این بهشت در دنیا بوده است و نه بهشت موعود که هر که داخل آن شود، هیچگاه از آن رانده نخواهد شد.
[18] . به آیات 25- 48 سوره هود مراجعه شود.
[19] ر.ک: مفردات راغب، ج 1، ص 291، دارالعلم و الدار الشاملة.
[20] . شعراء، 83 – 85 .