493. الملهوف: دخترى از سوى خیمههاى حسین علیه السلام آمد و مردى به او گفت: اى بنده خدا! سَرورت کشته شد.
دخترک گفت: صیحهزنان، به سوى بانوانم دویدم و آنان نیز رو به رویم ایستادند و فریاد کشیدند....
راوى مىگوید: آن گاه، زنان را از خیمهها بیرون راندند و خیمهها را آتش زدند. زنان، سر و پا برهنه و غارتْ شده و گریان، بیرون دویدند و همچون اسیرانِ در بند، راه سپردند.[1054]
494. مثیر الأحزان: دخترانِ سَرور پیامبران و نور چشم زهرا، سرْبرهنه، نوحهخوان و نالهزنان، بیرون آمدند. آنان بر جوانان و پیرانِ از دست رفته، گریه و زارى مىکردند و از خیمههاى در حالِ سوختن، مىگریختند.[1055]
5/1 شادى یزید و امویان
495. تاریخ الطبرى - به نقل از عمّار دهنى، از امام باقر علیه السلام، در باره روانه کردن اهل بیت به سوى شام به دستور عبید اللَّه بن زیاد -: هنگامى که اهل بیت نزد یزید رفتند، یزید - که لعنت خدا بر او باد - شامیان را در مجلس خود، گرد آورد. آن گاه، اهل بیت را وارد
کردند و شامیان، پیروزى را به یزید، تبریک گفتند.[1056]
496. تذکرة الخواصّ: یزید، ابن زیاد را خواست و اموال فراوان و تحفههاى بزرگى به او بخشید و او را به خود نزدیک کرد و جایگاهش را بالا برد. او را نزد همسران خویش برد و ندیم خود، قرار داد. شبى مست کرد و به آوازهخوان گفت: بخوان! و خود به بداهه چنین سرود:
به من شرابى بنوشان که دلم را سیراب کند.
سپس پیمانه را کج کن و مانند آن را به ابن زیاد بنوشان؛
همان کسى که امانتدار و رازدار من
و استوار کننده جنگ و غنیمت من
و قاتل آن شورشگر، یعنى حسین
و هلاک کننده دشمنان و حسودان است.[1057]
497. مروج الذهب: پس از شهادت حسین علیه السلام، روزى یزید در مجلس شرابش نشسته بود و در حالى که ابن زیاد نیز در سمت راستش بود، رو به ساقىاش کرد و گفت:
شرابى به من بنوشان که تا مغز و استخوانم را سیراب کند.
آن گاه کج کن و مانندش را به ابن زیاد بنوشان؛
همان کسى که امانتدار و رازدار من
و استوار کننده جنگ و غنیمت من است.
آن گاه، فرمان داد که آوازهخوانان، این شعر را به آواز بخوانند.[1058]
498. الفتوح: هنگامى که حسین علیه السلام کشته شد، هر دو منطقه کوفه و بصره، در اختیار و سیطره عبید اللَّه بن زیاد قرار گرفتند. یزید قبل از آن هم، حکومت این دو شهر را به او داده بود.
یزید، یک میلیون درهم به عبید اللَّه بن زیاد، جایزه داد و او عمرو بن حُرَیث مخزومى را فرا خواند و او را به جاى خود، در کوفه گماشت و خود به بصره رفت. در آن جا، خانه عبد اللَّه بن عثمان ثقفى و خانه سلیمان بن على هاشمى را - که پس از آن هم دوباره به دست سلیمان بن على افتاد - خرید و هر دو را خراب کرد و از نو ساخت و هزینه بسیارى کرد و آن دو خانه را کاخ سرخ و کاخ سفید نامید. زمستان را در کاخ سرخ، و تابستان را در کاخ سفید مىگذراند. سپس کارش بالا گرفت و منزلتش والا گشت و مشهور شد و اموالى فراوان بخشید و مردانى براى خود، دست و پا کرد و شاعران، مدحش گفتند.[1059]
499. تاریخ الطبرى - به نقل از عوانة بن حکم -: هنگامى که عبید اللَّه بن زیاد، حسین بن
على علیه السلام را کشت و سرش را برایش آوردند، عبد الملک بن ابى حارثِ سُلَمى را فرا خواند و گفت: به مدینه، نزد عمرو بن سعید بن عاص برو و او را به کشته شدن حسین، بشارت بده. عمرو بن سعید در آن زمان، امیر مدینه بود.
عبد الملک خواست عذر و بهانه بیاورد [تا نرود]؛ ولى عبید اللَّه، او را نهى کرد - و عبید اللَّه، کسى بود که نمىشد با او مخالفت کرد - و به او گفت: مىروى تا به مدینه برسى. مبادا خبر [کشته شدن آنان]، پیش از تو به مدینه برسد!
چند سکه زر نیز به او داد و گفت: بهانه نیاور، و اگر مَرکبت در ماند، مرکب دیگرى بخر.
عبد الملک مىگوید: به مدینه که رسیدم، مردى قریشى مرا دید و گفت: چه خبر؟
گفتم: خبر، پیش امیر است.
گفت: «إِنّ?ا لِلّ?هِ وَ إِنّ?ا إِلَیْهِ ر?اجِعُونَ». حسین بن على، کشته شد!
نزد عمرو بن سعید رفتم. گفت: چه خبر از پشت سرت؟
گفتم: خبرى که امیر را خوشحال مىکند: حسین بن على، کشته شده است!
گفت: کشته شدنش را جار بزن!
و من جار زدم. به خدا سوگند که تا آن زمان، ناله و فریادى مانند فریاد زنان بنى هاشم در خانههایشان که بر حسین علیه السلام مىنالیدند، نشنیده بودم.
عمرو بن سعید، در حالى که مىخندید، [به نشانه انتقامجویى] خواند:
زنان بنى زیاد، نالهاى کردند،
مانند ناله زنان ما در روز ارنَب.
منظور از ارنَب، یورش قبیله بنى زُبَید براى انتقامجویى از قبیله بنى زیاد است که تیرهاى از بنى حارث بن کعب از قبیله عبدُ المَدان بودند. این شعر را نیز عمرو بن مَعدیکَرِب، در باره آن واقعه سروده بود.
عمرو بن سعید سپس گفت: این، نالهاى است در برابر ناله ما بر عثمان بن عفّان. آن گاه، از منبر، بالا رفت و کشته شدن حسین علیه السلام را به مردم، اعلام کرد.[1060]
500. الکافى - به نقل از سالم، از امام باقر علیه السلام -: از شادى کشته شدن حسین علیه السلام، چهار مسجد را در کوفه تجدید بنا کردند: مسجد اشعث، مسجد جَریر، مسجد سِماک و مسجد شَبَث بن رِبْعى.[1061]
[0] محمدی ریشهری، محمد، گزیده شهادت نامه امام حسین علیه السلام بر پایه منابع معتبر، صفحه: 675، مؤسسه علمی فرهنگی دار الحدیث. سازمان چاپ و نشر، قم - ایران، 1391 ه.ش.
[1054] وجاءَت جارِیَةٌ مِن ناحِیَةِ خِیَمِ الحُسَینِ علیه السلام، فَقالَ لَها رَجُلٌ: یا أمَةَ اللَّهِ، إنَّ سَیِّدَکِ قُتِلَ.
قالَتِ الجارِیَةُ: فَأَسرَعتُ إلى سَیِّداتی وأنَا أصیحُ، فَقُمنَ فی وَجهی وصِحنَ....
قالَ الرّاوی: ثُمَّ أخرَجُوا النِّساءَ مِنَ الخَیمَةِ، وأشعَلوا فیهَا النّارَ، فَخَرَجنَ حَواسِرَ مُسَلَّباتٍ حافِیاتٍ باکِیاتٍ، یَمشینَ سَبایا فی أسرِ الذِّلَّةِ 496 (الملهوف: ص 180، بحار الأنوار: ج 45 ص 58).
[1055] خَرَجَ بَناتُ سَیِّدِ الأَنبِیاءِ وقُرَّةِ عَینِ الزَّهراءِ، حاسِراتٍ مُبدِیاتٍ لِلنِّیاحَةِ وَالعَویلِ، یَندُبنَ عَلَى الشَّبابِ وَالکُهولِ، واُضرِمَتِ النّارُ فِی الفُسطاطِ فَخَرَجنَ هارِباتٍ 497 (مثیر الأحزان: ص 77).
[1056] فَلَمّا قَدِموا عَلَیهِ [أی عَلى یَزیدَ لَعنَةُ اللَّهِ عَلَیهِ] جَمَعَ مَن کانَ بِحَضرَتِهِ مِن أهلِ الشّامِ، ثُمَّ أدخَلوهُم، فَهَنَّؤُوهُ بِالفَتحِ 498 (تاریخ الطبرى: ج 5 ص 390، تهذیب الکمال: ج 6 ص 429).
[1057] إنَّهُ [أی یَزیدَ] استَدعَى ابنَ زِیادٍ إلَیهِ، وأعطاهُ أموالاً کَثیرَةً، وتُحَفاً عَظیمَةً، وقَرَّبَ مَجلِسَهُ، ورَفَعَ مَنزِلَتَهُ، وأدخَلَهُ عَلى نِسائِهِ، وجَعَلَهُ نَدیمَهُ، وسَکِرَ لَیلَةً، وقالَ لِلمُغَنّی غَنِّ، ثُمَّ قالَ یَزیدُ بَدیهِیّاً:
اِسقِنی شَربَةً تُرَوّی فُؤادی | ثُمَّ مِل فَاسقِ مِثلَهَا ابنَ زِیادِ |
صاحِبَ السِّرِّ وَالأَمانَةِ عِندی | ولِـتَـسدیدِ مَغنَمی وجِهادی |
قاتِلَ الخارِجِیِّ أعنی حُسَیناً | ومُـبـیـدَ الـأَعـداءِ وَالـحُـسّادِ |
499 (تذکرة الخواصّ: ص 290).
[1058] جَلَسَ [یَزیدُ] ذاتَ یَومٍ عَلى شَرابِهِ، وعَن یَمینِهِ ابنُ زِیادٍ وذلِکَ بَعدَ قَتلِ الحُسَینِ علیه السلام، فَأَقبَلَ عَلى ساقیهِ، فَقالَ:
اِسقِنی شَربَةً تُرَوّی مُشاشی | ثُمَّ مِل فَاسقِ مِثلَهَا ابنَ زِیادِ |
صـاحِـبَ الـسِّـرِّ وَالـأَمانَةِ عِندی | ولِـتَـسدیدِ مَغنَمی وجِهادی |
ثُمَّ أمَرَ المُغَنّینَ فَغَنّوا بِهِ 500 (مروج الذهب: ج 3 ص 77).
[1059] لَمّا قُتِلَ الحُسَینُ علیه السلام استَوسَقَ العِراقانِ جَمیعاً لِعُبَیدِ اللَّهِ بنِ زِیادٍ، وکانَتِ الکوفَةُ وَالبَصرَةُ لِابنِ زِیادٍ مِن قَبلِهِ.
قالَ: وأوصَلَهُ یَزیدُ بِأَلفِ ألفِ دِرهَمٍ جائِزَةً، فَدَعا عُبَیدُ اللَّهِ بنُ زِیادٍ بِعَمرِو بنِ حُرَیثٍ المَخزومِیِّ، فَاستَخلَفَهُ عَلَى الکوفَةِ، ثُمَّ صارَ إلَى البَصرَةِ، فَاشتَرى دارَ عَبدِ اللَّهِ بنِ عُثمانَ الثَّقَفِیِّ ودارَ سُلَیمانَ بنِ عَلِیٍّ الهاشِمِیِّ الَّتی صارَت لِسُلیمانَ بنِ عَلِیٍّ بَعدَ ذلِکَ، فَهَدَمَهُما جَمیعاً ثُمَّ بَناهُما وأنفَقَ عَلَیهِما مالاً جَزیلاً، وسَمّاهُمَا الحَمراءَ وَالبَیضاءَ، فَکانَ یُشَتّی فِی الحَمراءِ ویُصَیِّفُ فِی البَیضاءِ، قالَ:
ثُمَّ عَلا أمرُهُ، وَارتَفَعَ قَدرُهُ، وَانتَشَرَ ذِکرُهُ، وبَذَلَ الأَموالَ، وَاصطَنَعَ الرِّجالَ، ومَدَحَتهُ الشُّعَراءُ 501 (الفتوح: ج 5 ص 135. نیز، ر. ک: تاریخ دمشق: ج 37 ص 438).
[1060] لَمّا قَتَلَ عُبَیدُ اللَّهِ بنُ زِیادٍ الحُسَینَ بنَ عَلِیٍّ علیه السلام وجیءَ بِرَأسِهِ إلَیهِ، دَعا عَبدَ المَلِکِ بنَ أبِی الحارِثِ السُّلَمِیَّ، فَقالَ: انطَلِق حَتّى تَقدَمَ المَدینَةَ عَلى عَمرِو بنِ سَعیدِ بنِ العاصِ، فَبَشِّرهُ بِقَتلِ الحُسَینِ. وکانَ عَمرُو بنُ سَعیدِ بنِ العاصِ أمیرَ المَدینَةِ یَومَئِذٍ.
قالَ: فَذَهَبَ لِیَعتَلَّ لَهُ، فَزَجَرَهُ - وکانَ عُبَیدُ اللَّهِ لا یُصطَلى بِنارِهِ - فَقالَ: انطَلِق حَتّى تَأتِیَ المَدینَةَ، ولا یَسبِقُکَ الخَبَرُ، وأعطاهُ دَنانیرَ، وقالَ: لا تَعتَلَّ، وإن قامَت بِکَ راحِلَتُکَ فَاشتَرِ راحِلَةً.
قالَ عَبدُ المَلِکِ: فَقَدِمتُ المَدینَةَ، فَلَقِیَنی رَجُلٌ مِن قُرَیشٍ، فَقالَ: مَا الخَبَرُ؟ فَقُلتُ: الخَبَرُ عِندَ الأَمیرِ، فَقالَ: إنّا للَّهِِ وإنّا إلَیهِ راجِعونَ! قُتِلَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ علیه السلام.
فَدَخَلتُ عَلى عَمرِو بنِ سَعیدٍ، فَقالَ: ما وَراءَکَ؟ فَقُلتُ: ما سَرَّ الأَمیرَ، قُتِلَ الحُسَینُ بنُ عَلِیٍّ! فَقالَ: نادِ بِقَتلِهِ، فَنادَیتُ بِقَتلِهِ، فَلَم أسمَع - وَاللَّهِ - واعِیَةً قَطُّ مِثلَ واعِیَةِ نِساءِ بَنی هاشِمٍ فی دورِهِنَّ عَلَى الحُسَینِ علیه السلام، فَقالَ عَمرُو بنُ سَعیدٍ وضَحِکَ:
عَجَّت نِساءُ بَنی زِیادٍ عَجَّةً | کَعَجیجِ نِسوَتِنا غَداةَ الأَرنَبِ |
وَالأَرنَبُ: وَقعَةٌ کانَت لِبَنی زُبَیدٍ عَلى بَنی زِیادٍ مِن بَنِی الحارِثِ بنِ کَعبٍ، مِن رَهطِ عَبد المدانِ، وهذَا البَیتُ لِعَمرِو بنِ مَعدیکَرِبَ.
ثُمَّ قالَ عَمرٌو: هذِهِ واعِیَةٌ بِواعِیَةِ عُثمانَ بنِ عَفّانَ، ثُمَّ صَعِدَ المِنبَرَ، فَأَعلَمَ النّاسَ قَتلَهُ 502 (تاریخ الطبرى: ج 5 ص 465؛ الإرشاد: ج 2 ص 123).
[1061] جُدِّدَت أربَعَةُ مَساجِدَ بِالکوفَةِ فَرَحاً لِقَتلِ الحُسَینِ علیه السلام: مَسجِدُ الأَشعَثِ، ومَسجِدُ جَریرٍ، ومَسجِدُ سِماکٍ، ومَسجِدُ شَبَثِ بنِ رِبعِیٍّ 503 (الکافى: ج 3 ص 490 ح 2، تهذیب الأحکام: ج 3 ص 250 ح 687).