2015. أنساب الأشراف: مردم به سوى سُرخاب و جامههاى گرانبها و شتران رفتند و آنها را به تاراج بردند. رُحَیل بن زُهَیر جُعفى، جریر بن مسعود حضرمى و اسَید بن مالک حَضرَمى، بیشترِ این جامهها را بردند و ابو الجَنوب جُعفى، شترى را برد که با آن، آب مىکشید و نامش را حسین نهاده بود....
مردم، چادرهاى زنان را از روى آنان مىکشیدند که عمر بن سعد، آنان را از این کار، منع کرد و آنان دست برداشتند.
أنساب الأشراف: مالَ النّاسُ عَلَى الوَرسِ وَالحُلَلِ وَالإِبِلِ، فَانتَهَبوها، و أخَذَ الرُّحَیلُ بنُ زُهَیرٍ الجُعفِیُّ وجَریرُ بنُ مَسعودٍ الحَضرَمِیُّ واُسَیدُ بنُ مالِکٍ الحَضرَمِیُّ أکثَرَ تِلکَ الحُلَلِ وَالوَرسِ، و أخَذَ أبُو الجَنوبِ الجُعفِیُّ جَمَلاً کانَ یُستَقى عَلَیهِ الماءُ، وسَمّاهُ حُسَینا!!...
جاذَبُوا النِّساءَ مَلاحِفَهُنَّ عَن ظُهورِهِنَّ، فَمَنَعَ عُمَرُ بنُ سَعدٍ مِن ذلِکَ، فَأَمسَکوا. . أنساب الأشراف: ج 3 ص 409.
تذکر
مطابق نقل انساب الاشراف ملعونین شروع کردند پوشش زنان را از آنان بگیرند ولی وقتی زنها با سربازان و حرامیان درگیر شدند، عمر سعد که از قرار دادن پیروزی خود در خطر درگیری جدید هراس داشت و از آن اجتناب میکرد و یا به هر دلیل دیگر، دستور میدهد پوشش خانمها را به آنها برگردانند؛ از این رو حداقل از کربلا تا کوفه زنها پوشش داشتهاند. عجیب است که چرا این گزارش مهم در برگزیده دانشنامه نیامده است!!
487. تاریخ الطبرى - به نقل از ابو مخنف، از امام صادق علیه السلام -: مردم به سوى سُرخاب و جامههاى گرانبها و شتران رفتند و آنها را تاراج کردند.
مردم به سوى حسین علیه السلام و اثاث و وسایل کاروان، هجوم آوردند و حتّى براى گرفتن پوشش روى زنان نیز، با آنها درگیر مىشدند و چون چیره مىشدند، آن را مىبردند.[1048]
488. البدایة و النهایة - به نقل از حُمَید بن مسلم -: مردم، همه اموال نقد و غیر نقد حسین علیه السلام را میان خود، تقسیم کردند، حتّى آنچه را در خیمه بود و لباسهاى تمیز [یا رویینِ] زنان را.[1049]
489. الأمالى، صدوق - به نقل از فاطمه، دختر امام حسین علیه السلام -: اوباش، به خیمه ما وارد شدند. من که دخترى خردسال بودم، دو خلخال طلا بر پاهایم داشتم. مردى خلخالها را از پاهایم بیرون مىکشید و مىگریست.
گفتم: چرا مىگریى، اى دشمن خدا؟
گفت: چگونه نگِریم، در حالى که زیور دختر پیامبر خدا را بر مىدارم؟!
گفتم: [خُب،] بر ندار!
گفت: مىترسم کسى جز من بیاید و آن را بردارد!
آنان آنچه را هم که در خیمههاى بر پا شده، به چشم مىخورْد، به تاراج بردند و حتّى روپوشهایى را که خود را با آنها پوشانده بودیم، از رویمان کشیدند و بردند.[1050]
490. الملهوف: مردم در تاراج خیمههاى خاندان پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و نور چشم زهراى بتول، بر هم پیشى جستند، تا آن جا که پوشش زنان را نیز از رویشان کشیدند. دختران پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله و زنان امام حسین علیه السلام از خیمهها بیرون آمدند و با هم به گریه و زارى پرداختند و در فراق حامیان و دوستدارانشان، ناله سر دادند.
حمید بن مسلم گفته است: دیدم که زنى از بنى بکر بن وائل، همراه همسرش، میان یاران عمر بن سعد بود و هنگامى که دید مردم به زنان حسین علیه السلام در خیمههایشان هجوم بردهاند و اموال آنان را بر مىدارند، او نیز شمشیرى گرفت و به سوى خیمهها آمد و گفت: «اى خاندان بکر بن وائل! آیا اموال دختران پیامبر خدا تاراج مىشود [و شما کارى نمىکنید]؟! حکومت، جز از آنِ خدا نیست. براى خونخواهى پیامبر خدا [به پا خیزید]!»؛ ولى همسرش جلوى او را گرفت و او را به جایگاهش باز گرداند.[1051]
[0] محمدی ریشهری، محمد، گزیده شهادت نامه امام حسین علیه السلام بر پایه منابع معتبر، صفحه: 669، مؤسسه علمی فرهنگی دار الحدیث. سازمان چاپ و نشر، قم - ایران، 1391 ه.ش.
[1048] مالَ النّاسُ عَلَى الوَرسِ وَالحُلَلِ وَالإِبِلِ، وَانتَهَبوها.
قالَ: ومالَ النّاسُ عَلى نِساءِ الحُسَینِ علیه السلام وثَقَلِهِ ومَتاعِهِ، فَإِن کانَتِ المَرأَةُ لَتُنازَعُ ثَوبَها عَن ظَهرِها حَتّى تُغلَبَ عَلَیهِ، فَیُذهَبَ بِهِ مِنها 490 (تاریخ الطبرى: ج 5 ص 453، الکامل فى التاریخ: ج 2 ص 573).
[1049] تَقاسَمَ النّاسُ ما کانَ مِن أموالِهِ وحَواصِلِهِ، وما فی خِبائِهِ حَتّى ما عَلَى النِّساءِ مِنَ الثِّیابِ الطّاهِرَةِ 491 (البدایة والنهایة: ج 8 ص 188).
[1050] دَخَلَتِ الغاغَةُ عَلَینَا الفُسطاطَ، وأنَا جارِیَةٌ صَغیرَةٌ، وفی رِجلَیَّ خَلخالانِ مِن ذَهَبٍ، فَجَعَلَ رَجُلٌ یَفُضُّ الخَلخالَینِ مِن رِجلَیَّ، وهُوَ یَبکی.
فَقُلتُ: ما یُبکیکَ، یا عَدُوَّ اللَّهِ؟ فَقالَ: کَیفَ لا أبکی وأنَا أسلُبُ ابنَةَ رَسولِ اللَّهِ؟
فَقُلتُ: لا تَسلُبنی!
قالَ: أخافُ أن یَجیءَ غَیری فَیَأخُذَهُ!
قالَت: وَانتَهَبوا ما فِی الأَبنِیَةِ حَتّى کانوا یَنزِعونَ المَلاحِفَ عَن ظُهورِنا 492 (الأمالى، صدوق: ص 228 ش 241، بحار الأنوار: ج 45 ص 82 ش 9).
[1051] تَسابَقَ القَومُ عَلى نَهبِ بُیوتِ آلِ الرَّسولِ وقُرَّةِ عَینِ الزَّهراءِ البَتولِ، حَتّى جَعَلوا یَنتَزِعونَ مِلحَفَةَ المَرأَةِ عَن ظَهرِها، وخَرَجَ بَناتُ رَسولِ اللَّهِ صلى اللَّه علیه و آله وحَریمُهُ یَتَساعَدنَ عَلَى البُکاءِ، ویَندُبنَ لِفِراقِ الحُماةِ وَالأَحِبّاءِ. فَرَوى حُمَیدُ بنُ مُسلِمٍ، قالَ: رَأَیتُ امرَأَةً مِن بَنی بَکرِ بنِ وائِلٍ کانَت مَعَ زَوجِها فی أصحابِ عُمَرَ بنِ سَعدٍ، فَلَمّا رَأَتِ القَومَ قَدِ اقتَحَموا عَلى نِساءِ الحُسَینِ علیه السلام فی فُسطاطِهِنَّ، وهُم یَسلُبونَهُنَّ، أخَذَت سَیفاً وأقبَلَت نَحوَ الفُسطاطِ، وقالَت: یا آلَ بَکرِ بنِ وائِلٍ، أتُسلَبُ بَناتُ رَسولِ اللَّهِ؟! لا حُکمَ إلّا للَّهِِ، یا لَثاراتِ رَسولِ اللَّهِ! فَأَخَذَها زَوجُها فَرَدَّها إلى رَحلِهِ 493 (الملهوف: ص 180، بحار الأنوار: ج 45 ص 58).
491. تاریخ الطبرى - به نقل از حمید بن مسلم -: به على بن الحسین، علىِ کوچکتر [از على اکبر] رسیدم. او بیمار بود و در بستر افتاده بود. شمر بن ذى الجوشن، با پیادگانِ همراهش رسید. آنان گفتند: آیا این را نکشیم؟
من گفتم: سبحان اللَّه! کودکان را بکشیم؟! این، یک بچّه است.
پیوسته این، کارم بود و هر کس را که مىآمد، از او دور مىکردم، تا آن که عمر بن سعد آمد و گفت: هیچ کس وارد خیمه این زنان نشود. کسى به این جوان بیمار نیز کارى نداشته باشد. هر کس که چیزى از وسایل اینان برداشته، به ایشان برگرداند.
امّا به خدا سوگند، کسى چیزى بر نگرداند.
على بن الحسین علیه السلام به من فرمود: «خیر ببینى، که - به خدا سوگند - خداوند، شر را با سخن تو، از من دور ساخت!».[1052]
492. الإرشاد - به نقل از حمید بن مسلم -: به خدا سوگند، مىدیدم که با زنى از همسران و دختران و خاندان امام حسین علیه السلام درگیر مىشوند و لباسش را از رویش مىکشند و چون چیره مىشوند، آن را مىبرند.[1053]
[1052] اِنتَهَیتُ إلى عَلِیِّ بنِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ الأَصغَرِ علیهم السلام، وهُوَ مُنبَسِطٌ عَلى فِراشٍ لَهُ، وهُوَ مَریضٌ، وإذا شِمرُ بنُ ذِی الجَوشَنِ فی رَجّالَةٍ مَعَهُ یَقولونَ: ألا نَقتُلُ هذا؟
قالَ: فَقُلتُ: سُبحانَ اللَّهِ! أنَقتُلُ الصِّبیانَ، إنَّما هذا صَبِیٌّ.
قالَ فَما زالَ ذلِکَ دَأبی أدفَعُ عَنهُ کُلَّ مَن جاءَ، حَتّى جاءَ عُمَرُ بنُ سَعدٍ، فَقالَ: ألا لا یَدخُلَنَّ بَیتَ هؤُلاءِ النِّسوَةِ أحَدٌ، ولا یَعرِضَنَّ لِهذَا الغُلامِ المَریضِ، ومَن أخَذَ مِن مَتاعِهِم شَیئاً فَلیَرُدَّهُ عَلَیهِم؛ قالَ: فَوَ اللَّهِ، ما رَدَّ أحَدٌ شَیئاً.
قالَ: فَقالَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ علیه السلام: جُزیتَ مِن رَجُلٍ خَیراً، فَوَ اللَّهِ، لَقَد دَفَعَ اللَّهُ عَنّی بِمَقالَتِکَ شَرّاً 494 (تاریخ الطبرى: ج 5 ص 454، مقتل الحسین علیه السلام، خوارزمى: ج 2 ص 38).
[1053] فَوَ اللَّهِ، لَقَد کُنتُ أرَى المَرأَةَ مِن نِسائِهِ وبَناتِهِ وأهلِهِ تُنازَعُ ثَوبَها عَن ظَهرِها حَتّى تُغلَبَ عَلَیهِ، فَیُذهَبَ بِهِ مِنها 495 (الإرشاد: ج 2 ص 112، إعلام الورى: ج 1 ص 469).