.../ 111. سوره صف/ 112. سوره فتح/ 113. مائده/ 114. سوره توبه.
مطابق پیشینه پژوهشی در خصوص نزول این سوره، تا کنون مقالات متعددی نگارش یافته که همگی - تا آنجاکه نگارنده بررسی کرده- به نزول آن بعد از صلح حدیبیه و پیش از فتح مکه باور دارند. مقالاتی مانند:
- کشف استدلالی ترتیب نزول سوره فتح با روش روایی- اجتهادی؛
- تحلیل رهیافتهای مفسران در تاریخگذاری نزول سوره فتح، طیب حسینی و راد؛
- بررسی تطبیقی آیه دوم سوره فتح از منظر مفسران فریقین.
اخیرا و در پاسخ به این مقالات و تقویت دیدگاه موافق روایات ترتیب نزول که به تأخیر نزول سوره فتح بعد از جریان فتح مکه باور دارد، مقالهای منتشر شده با عنوان «تاریخگذاری سوره فتح با بررسی تطبیقی آراء مفسران در خصوص مصداق "فتحا مبینا" در آیه نخست» بهجتپور و حاصلی ایرانشاهی.
نگارنده این سطور با بررسی ادله، به دیدگاه مورد نقد (بعد از صلح حدیبیه) باور داشته و به یاری خدا در مقالهای مستقل به تفصیل در باره آنها سخن خواهم گفت و در اینجا به اختصار و تنها به مهمترین دلیل مؤید دیدگاه مختار و نیز مهمترین دلیل دیدگاه رقیب (بعد از فتح مکه) اشاره کرده و به بررسی آنها خواهم پرداخت.
صلح حدیبیه و فتح مکه
در سال ششم هجرت پیامبر اکرم ص در عالم خواب دید که همراه اصحابش در امنیت و آرامش کامل حج به جا آوردهاند و این مطلب در آیه 27 سوره فتح گزارش شده است:
«لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیَا بِالْحَقِّ ? لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُءُوسَکُمْ وَمُقَصِّرِینَ لَا تَخَافُونَ ? فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذَ?لِکَ فَتْحًا قَرِیبًا»
ترجمه: بی تردید خدا رؤیای پیامبرش را به حق و درستی تحقق داد [که در رؤیا وعده داده بود] شما قطعاً در حال امن و امنیت در حالی که سرهایتان را تراشیده و موی [یا ناخن] کوتاه کرده اید و بیمی ندارید، وارد مسجدالحرام خواهید شد. خدا آنچه را که شما نمی دانستید [که وعده ورود به مسجدالحرام در سال آینده است] دانست و پیش از آن پیروزی نزدیکی [که صلح حدیبیه بود برای شما] قرارداد.
نکته این است که در «لقد صدق الله» از فعل ماضی استفاده شده است، درحالی که اگر نزول سوره قبل از فتح مکه و بعد از صلح حدیبیه باشد، این ساخت و صیغه مورد سؤال خواهد بود. همین مشکل در صیغه «إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا» (آیه اول) نیز وجود دارد؛ زیرا اگر سوره قبل از فتح مکه نازل شده باشد، آمدن فعل با صیغه ماضی محل سؤال و خلاف ظاهر است؛ گذشته از اینکه اساساً پیمان صلح حدیبیه چگونه فتح نامیده شده است؛ آن هم فتح مبین و آشکار؟! و این نوع تسمیه نیز خلاف ظاهر و تکلف آمیز است. این دو (صیغه ماضی و اطلاق فتح به همراه مبین) مهمترین و شاید تنهاترین دلیل طرفداران تأخیر نزول سوره به بعد از فتح مکه و درستی گزارش روایات فهرست ترتیب نزول در خصوص سوره توبه است.
در خصوص صیغه باید به شعر معروف
فعل ماضی مضارع میشود در هشت جا// عطف ماضی بر مضارع یا لام ابتدا...
تمسک جست که در ادبیات و زبان عربی شناخته شده است.
و اساساً گاه در برخی موارد به صورت غالب کاربست معنای مضارع در ساخت ماضی رخ میدهد؛ مانند گفته صاحب خانه هنگام آمدن برای گشودن درب منزل «آمدم صبر کن!»؛ یعنی دارم میآیم.
در آیات قرآن نیز موارد بسیاری وجود دارد که فعل ماضی به معنای مضارع به کار رفته است به ویژه افعالی که در مورد حوادث آخر الزمان و قیامت به کار رفتهاند.
بنابراین، استدلال به ماضی بودن صیغه «فتحنا» نهایتاً در اندازه یک مؤید کارایی دارد نه بیش.
اما تبیین دیدگاه مشهور که مطابق روایات نیز هست و بر نزول این سوره پس از صلح حدیبیه دلالت دارد:
در سال ششم هجرت پیامبر اکرم ص به همراه 1400 نفر با وعده حج در رؤیای صادقه به سوی مکه رهسپار میشوند، لیکن پیش از رسیدن به مکه با ممانعت مشرکان مکه روبه رو شده و ناگزیر کار به پیمان صلحی میرسد که به نام محل انعقاد آن «صلح حدیبیه» خوانده میشود. پیامبر اکرم ص پس از انعقاد صلح دستور میدهند مسلمانان قربانی کرده و از احرام خارج شوند. ناکامی ظاهری این سفر بر برخی مسلمانان دشوار آمد، به ویژه که رؤیای پیامبر اکرم ص نیز در ظاهر تحقق نیافته بود؛ از این رو حتی برخی در برابر دستور پیامبر برای خروج از احرام اراده مقاومت هم داشتند و در مجموع غم و اندوه بر مسلمانان سایه افکند تا جایی که حتی برخی در اصل صداقت پیامبر ص در نبوت نیز شک کردند و در نتیجه، مسلمانان با کولهباری از غم و اندوه و بعضاً شک و تردید و عدم وقوع وعدهها به سوی مدینه باز میگشتند که در منطقه کراع الغمیم در حدود 40 کیلومتری مکه سوره فتح نازل شده و با آیه آغازین خود «انا فتحنا لک فتحا مبینا» به مسلمانان نهیب زد که چه خبر است؟ چرا به لشکر شکست خورده می مانید؟ از چه در سینه غم دارید؟ هشیار باشید و آینده را ببینید؛ این صلحی که رخ داد برخلاف ظاهرش برای شما در حکم فتح الفتوح خواهد بود؛ بعدها خواهید دید که چه صلح بابرکتی بوده است و همین صلح زمینه فتح مکه را با ابهت فراوان به زودی برای شما فراهم خواهد آورد و فتح مبین و آشکار و غیر قابل انکار را برای شما رقم خواهد زد و آنگاه است که رویای سفر حج شما که مقدمه آن در این سفر فراهم آمده و کلید خورده، تحقق خواهد یافت! یعنی تا اینجای کار مقدمات تحقق آنرویا فراهم آمده و هنوز تا تحقق آن حادثه بزرگ راه است. به وعده های الهی و وعده پیامبر ص باور داشته باشید و این قدر ظاهر و کوتاه بین نباشید!
نزول چنین آیاتی بصیرت افزا و سرشار از انرژی مثبت و بشارت، روحیه پیروزی و انتظار شیرین را در مسلمانان ایجاد کرد و غم و اندوه را از دل آنان زدود و امیدواری را در دل آنان زنده کرد؛ لذا در تاریخ هر گونه مجادله در خصوص این صلح کنار گذاشته شد و جایش را انتظار تحقق فتح مبین از رهگذر این صلح فراگرفت و چنان که در تاریخ ثبت است حدودا دو سال بعد این وعده و این چهره از آن صلح در فتح مکه که مقتدرانه انجام پذیرفت، تجلی یافت.
اینک میپرسیم آیا رواست چنین کارکردی سازنده را از آیات این سوره بگیریم و آن را به خبری نه چندان تازه تبدیل کنیم و آن را مربوط به بعد از فتح مکه بدانیم، آن هم به بهانههایی که اگر پذیرفته شود، پیش از مؤید و شاهد نخواهد بود؟!
تذکر
در مقاله مورد بحث گفته شده صلح حدیبیه نمیتواند نتیجهای در اندازه «لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ» را به همراه داشته باشد؛ از این رو مراد از فتح لزوما فتح مکه است نه صلح حدیبیه.
پاسخ چنین استدلال ضعیفی کاملاً روشن است؛ زیرا صلح حدیبیه آغازگر یک برنامه هوشمندانه الهی بود که گام به گام اجرا شد و تحقق یافت و نتیجه یاد شده و نیز اطلاق «فتح» و «مبین» بر آن به اعتبار آینده برخاسته از آن است. این درست مانند این کلام حضرت زینب س است که فرمود: « ما رؤیت الا جمیلا» و نیز اطلاق پیروز بر شهید کربلاست؛ هرچند در نگاه اولیه و ظاهری و سطحی چنین نباشد ولی نهضت امام حسین ع موجب حرکت به سوی صلاح و رستگاری و رشد و تعالی شد و اوصافی مانند "پیروز" به این اعتبار است؛ یعنی نعمت بسیار بزرگ در لباس نقمت «وَ عَسَی أنْ تَکْرَهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُم...». اعتراض خضر نبی به حضرت موسی ع نیز از بابت همین امر بود؛ او نگاهش به آینده بود و از این رو کارهای به ظاهر ناروایش را زیبا و نیکو میدید و نگاه موسی ع به ظاهر آن بود و آن را «ناپسند» و «ناشایست» و مانند آنها تلقی میکرد. این تفاوت نگاه به نوعی در داستان سوره فتح و نزول آن پس از صلح حدیبیه نیز دیده میشود.
توضیحی در خصوص «لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ»
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ؛ إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً ؛ لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَ یَهْدِیَکَ صِراطاً مُسْتَقِیماً
با توجه به عصمت پیامبر اکرم - صلی الله علیه و اله- این سؤال مطرح شده که مقصود از «لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ» چیست؟
بسیاری از مفسران مراد را گناهانی می دانند که قریشیان برای آن حضرت قبل از فتح یا پس از آن و یا قبل از هجرت یا پس از آن قائل بودند. به نظر نگارنده نیز این تفسیر (چه با مبدأ فتح و چه هجرت) صحیح تر و دلچسب تر است؛ زیرا رابطه صلح حدیبیه و غفران از ذنب جز با چنین تفسیری بر قرار نمی شود و سیاق در این آیات قوی است. البته بیان برخی مفسران در ادای مقصود کوتاه است و نگارنده در چند سطر ذیل مطلب را با بیانی رساتر باز می گوید:
مشرکان مکه در دورانی که حضرت در مکه حضور داشت، به خاطر حضور اسلام خسارت زیادی کردند؛ برای مثال، کسی که پنج برده داشت، چهار برده او اسلام می آوردند و می گریختند یا از اطاعت سر باز می زدند و یا به دست صاحب خود شکنجه و کشته می شدند و در عمل دیگر برای آن ها مال نبود. در دوران حضور حضرت در مدینه نیز وضع بدتر شد؛ زیرا کاروان های آن هاتوسط مسلمانان در برابر خسارت هایی که از مشرکان در مکه دیده بودند، غارت می شد، در جنگ های مختلف مانند جنگ بدر خانواده های قریشی بسیاری بی سرپرست و داغدار شدند و اموال بسیاری از بین رفت. مردم مکه عامل همه این خسارات را محمد بن عبدالله- صلی الله علیه و آله- می دانستند و همواره علیه او موضع می گرفتند. آن ها معتقد بودند که محمد با این تفکراتش باعث مصیبت و خسارت فراوان آن ها شده و هرچه هست زیر سر او است؛ لیکن بعد از فتح مکه و اسلام آوردن آن ها و بعد از این که فهمیدند پیامبر - صلی الله علیه و آله- به راستی از جانب خدا مأمور بوده و سخنان و باورهای او همه حق است، دیگر کینه ای از او به دل نداشتند و مقصر را خود می دیدند که زودتر دنبال حق نرفتند و با حق در افتادند و در واقع این همه خسارت ها به خاطر جهل و ندانم کاری خودشان است نه پیامبر - صلی الله علیه و آله- و این سبب شد پیامبر - صلی الله علیه و آله- از ذنبی که آن ها برای او در خیال خود می پنداشتند، مبرا شود. جالب است بدانیم که حضرت موسی وقتی آن مجرم مستحق مرگ را با یک مشت به طور ناخواسته کشت و فراری شد، به خدا عرضه داشت: خدایا: «وَ لَهُمْ عَلَیَ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ یَقْتُلُونِ » و آن ها در باور خود علیه من جرمی را تصور می کنند ؛ از این رو نگران آنم که مرا بکشند [و رسالتم نا تمام بماند].