نفر اول: ... زبان عربی عصر نزول از کجا گرفته شد؟ از آیات و احادیث یا از غیر این ها؟ اگر از آیات و احادیث گرفته شده باشد، پس برای فهم ثقلین، محتاج غیرثقلین نیستیم؛ امّا اگر از غیر آیات و احادیث گرفته شده باشد، مشکل داریم؛ زیرا غیر ثقلین، در گفتارشان معصوم نیستند که بتوان از گفتار آن ها، قواعد ادبیّات عرب را بدون اشکال استخراج کرد. بالاخص گرفتن قواعد زبان از شعر، اوج حماقت است؛ چون در شعر، معمولاً قواعد ادبیّات، شکسته می‌شود.
وقتی حجم انبوهی از آیات و احادیث داریم که می‌توان ادبیّات عربی عصر نزول را از آن استخراج، چرا برویم سراغ اشعار عرب جاهلی و امثال آن؟

نفر دوم:
اگر زبان عربی قرآن و روایات و به ویژه قرآن با زبان عربی مردم زمان نزول تفاوت فاحش و گسترده ای داشت به نحوی که بتوان آن ها را دو زبان نامید؛ قاعدتاً و منطقاً آقا رسول الله ص اول باید یک کلاس زبان عربی قرآن برای مردم برگزار می کردند؛ بعد قرآن را برایشان می خواندند. آیا چنین چیزی در تاریخ یا روایات داریم؟اگر نبوده آیا نمی توان نتیجه گرفت؛ زبان عربی قرآن و روایات همان زبان عربی قوم در زمان نزول بوده؟ حالا بله یکجا یک کلمه ای نیز در قرآن یا یک روایت استعمال شده باشد که راوی معنایش را نداند و از معصوم ع بپرسد!

نفر اول: زبان عربی مبین، زبان وحیانی است؛ یعنی زبان بشر ساخته نیست. زبانی است که اوّل بار آدم ع با آن حرف زد در بهشت. بعد که هبوط کرد، زبانش به سریانی تغییر کرد. آنگاه زبان عربی مبین، بر اسماعیل ع وحی شد. و با اندک تغییراتی، شد زبان عربی فصیح عصر نزول. امّا قرآن با زبان عربی مبین نازل شد نه عربی فصیح.
زبان عربی زبان مبین خود وحی است. لذا ما با زبان خود وحی، کلام وحی را فهم می‌کنیم نه با زبان زید و عمرو و بکر و ... .

*********

مطالب بالا حاوی نکات مهمی است و البته لازم است به نکات مهم دیگری نیز توجه شود:

1. قرآن بر اساس زبان عربی مبین (بِلِسَانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ) نازل شده است؛ یعنی عربی روشن و گویا. یعنی عرب کلمات را می‌شناخت و ترکیب‌ها را درمی‌یافت، هرچند به دلیل بلندای محتوا معنا را درک نکند. مثلا در آیه «کانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ» عرب معانی ظاهری را درمی‌یافت هرچند معنای مراد را در نیابد؛ زیرا لسان عرب می‌تواند از طریق استعاره ظرف معارف بلند قرآنی باشد.

2. قرآن به زبان عربی فصیح بلکه بر اساس افصح کلمات و ترکیب‌هاست و از زبان مشترک (زبان ادبی فصیح یا زبان فرهنگی حاکم بر طبقه فرهنگی عرب جاهلی حجاز با مرکزیت زبان قریش) سود برده است؛ از این رو حتی برخی از قریشی‌ها معانی برخی کلمات را در نمی‌یافتند و از دیگران می‌پرسیدند.

3. مقصود از زبان مشترک بر اساس فقه اللغة رمضان عبدالتواب:‌

«نخستین ویژگی زبان مشترک این است که از سطح عامه مردم بالاتر است؛ بدین معنا که عامه مردم در مکالمات خود از آن استفاده نمی‏کنند و اگر بشنوند کسی با این زبان سخن می‏گوید، او را در سطحی بالاتر از فرهنگ و دانش خویش می‏شمارند. زبان عربی مشترک که آثار ادبی به آن نوشته شده است و شاعران و سخنوران در قالب آن شعر سروده و سخن سراییده‏اند نیز در سطحی بالاتر و پیشرفته‏تر از آن بود که عامه عرب بتوانند آن را به‏ کار بندند...».

4. استخراج قواعد در درجه نخست از خطابه‌ها و اشعار و سخنان عرب جاهلی و مخضرمین (مشترک بین جاهلی و اسلام) است. در این مسئله اختلاف است که آیا می‌توان از قرآن هم قواعد را استخراج کرد یا خیر؟ سبب این اختلاف این است که اگر قرار باشد قرآن را بفهمیم، لازم است در درجه اول معانی و ترکیب‌ها را در لسان عربی مردم زمان نزول دریابیم و سپس بر قرآن عرضه کنیم و از طریق کاربردشناسی تغییرات احتمالی را بر اساس قرائن و بسامد کاربست واژگانی قرآن دریابیم. توضیح بیشتر این‌که برای دریافت معانی واژگان مسیر دو مرحله‌ای را طی می‌کنیم:‌ نخست کشف معنا در استعمالات عرب و دیگر: معانی آن بر اساس کاربست قرآنی؛ زیرا ممکن است قرآن واژگان و ترکیب‌ها را با دقت و ظرافت بیشتری به کار برده باشد که نمونه آن را در «مرأة»‌ و «زوجة»‌ می‌بینیم. البته این احتمال نیز وجود دارد که این دقت‌ها بر اساس استعمال عرب باشد لیکن به دلیل نابودی منابع عملا از دسترس ما دور مانده باشد.

5. شعرا در اشعار خود گاه و به صورت نادر کلمات را مرخم به کار می‌برند و در بسیاری موارد در تقدیم و تأخیر جایگاه‌های نحوی نظم عادی را برهم می‌زنند ولی این مقدار انحراف از قواعد به شمار نمی‌رود؛ از این رو استخراج قواعد از اشعار بجاست.

6. نکته مهم این است که گاه بین استعمال قرآنی و قواعد عربی تعارض ظاهری دیده می‌شود. در این موارد، برخی به سرعت قواعد را متهم کرده و از کاربست قرآنی قاعده استخراج می‌کنند، لیکن این برخورد تنها زمانی صحیح است که نتوان به روش‌های بلاغی و زیبایی‌شناختی انحراف مثلا نحوی قرآن را توجیه کرد؛ زیرا بسیاری موارد مانند تضمین، التفات، و ... انحراف از قواعد دیده می‌شود که وجه بلاغی دارد. بله اگر موردی یافت شد که نتوانستیم به هیچ طریقی آن را توجیه کنیم، در مقام تعارض استعمال قرآن بر قواعد برتری دارد؛ زیرا زمان استخراج قواعد بسیار متأخر از قرآن است و منابع مورد استفاده در استخراج قراعد نیز به لحاظ سندیت به هیچ وجه قابل قیاس با قرآن نیست و چنان که می‌دانیم برخی پژوهش‌گران در منابع عربی برجای مانده از زمان جاهلیت خدشه وارد کرده‌اند.