وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ (توبه، 122)
و مؤمنان را نسزد که همگى [به سوى جهاد] بیرون روند؛ چرا از هر جمیعتى گروهى [به سوى پیامبر] کوچ نمىکنند تا در دین آگاهى یابند و قوم خود را هنگامى که به سوى آنان بازگشتند، بیم دهند باشد که [از مخالفت با خدا و عذاب او] بپرهیزند.
- چند سؤال در باره آیه:
1. آیا این آیه با آیات قبل و بعد با هم و همزمان نازل شده است و آیا این مسئله در محتوا تأثیرگذار است؟
آیات قبل و بعد:
ما کانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَ لا یَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ لا یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَ لا نَصَبٌ وَ لا مَخْمَصَةٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا یَطَؤُنَ مَوْطِئاً یَغِیظُ الْکُفَّارَ وَ لا یَنالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلاً إِلاَّ کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ (120) وَ لا یُنْفِقُونَ نَفَقَةً صَغِیرَةً وَ لا کَبِیرَةً وَ لا یَقْطَعُونَ وادِیاً إِلاَّ کُتِبَ لَهُمْ لِیَجْزِیَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ (121)
وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ (توبه، 122)
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قاتِلُوا الَّذِینَ یَلُونَکُمْ مِنَ الْکُفَّارِ وَ لْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ (123)
باید توجه داشت که صدر و ذیل آیه بر اساس سیاق این آیات که در برخی ترجمهها انعکاس یافته(مانند ترجمه فوق) از یک جنس نیست؛ اگر صدر مربوط به جهاد باشد، ذیل نیز به مقتضای موعظه دیگران که در مقطع زمانی جنگ، تشویق به شرکت در نبرد علیه تجاوزگر است، خود نیز باید در جنگ شرکت کنند تا مصداق «لم تقولون ما لاتفعلون» نشوند. از سوی دیگر، جنگ امری کوتاهمدت است و سفر برای تفقه در دین بلند مدت و این دو از یک جنس نیستند و از همین رو نیز قابل جمعاند؛ از این رو ظاهرا این آیات با هم نازل نشدهاند و سیاق مشترکی ندارند و قرینه این نقد بر نگرش مشهور، قرینه بلاغی و زیباییشناختی است (تفسیر زیباییشناختی روشی).
اگر این تفسیر جدید را بپذیریم، نگرش به آیه کلاً عوض میشود و صدر آیه تعریض خواهد بود؛ یعنی: نمیگویم همه شما بروید و درس دین بخوانید، ولی دستکم شماری از خودتان را برای دین آموزی و تبلیغ دین راهی کنید. اما چرا یک طائفه؟
2. برخی عالمان اصول از این آیه برای اثبات حجیت خبر واحد بهره گرفتهاند، لیکن ظاهر آیه برخلاف آن است و نشان میدهد در امور دین خبر واحد حجت نیست. توضیح اینکه: آیه میفرماید از هر فرقهای یک «طائفه» عازم سفر شوند که درس دین بیاموزند و چون به وطن برگشتند، آنها را موعظه کنند. منظور از «طائفه» چه حدودی از جمعیت است؟ ثعالبی در باره تعداد نفرات یک جمعیت آورده است:
«فصل فی ترتیب جماعات الناس، و تدریجها من القلة إلى الکثرة على القیاس و التقریب:
نَفَرٌ، و رَهْطٌ، و لُمَّةٌ، و شِرْذِمَةٌ، ثم قَبِیل، و عُصْبَة، وَ طائِفة، ثم ثُبَةٌ، و ثُلَّةٌ. ثم فَوْجٌ، و فِرْقَةٌ. ثمّ حِزْبٌ، و زُمْرَةٌ، و زُجْلَةٌ. ثم فِئَام، و حَزِیقٌ، و قِبْصٌ، و جِیلٌ.» (فقه اللغة، ثعالبی، ص: 246)
بر اساس گفته ثعالبی «طائفه» بیش از سه نفر است و در مراتب بالاتری از نفر و رهط و لمه و شرذمه است و سه نفر مشمول «نفر» و امثاله است.
آیه میفرماید تبلیغ لازم است گروهی باشد (والله العالم) که وقتی برای انذار برمیگردند به سوی مردم، مردم از همصدایی آنها به نقل قولشان اطمینان پیدا کنند؛ یعنی مثلا اگر یکی از مبلغان و دینشناسان مطلبی میگوید، اگر دیگر مبلغان در برابر آموزه القا شده از سوی او سکوت کنند، نشان دهنده درستی مطلب او است و گذشته از این و افزون بر آثار روانی تبلیغ گروهی و همصدایی، مردم فرصت دارند که برای اطمینان به پرس و جو بپردازند و از صحت مطالب اطمینان پیدا کنند؛ و این با خبر واحد متفاوت و به نوعی مصداق خبر مستفیض است؛ پس هیچ دلیلی برای خبر واحد تلقی کردن آن وجود ندارد.
تذکر:
ساعاتی پس از گذاشتن این پست، یکی از عزیزان فرهیخته دیدگاه خویش را برایم فرستاد. جهت استفاده دیگران در ذیل قرار میدهم و البته توضیح کوتاهی نیز اضافه میکنم، تا قضاوت را برای مخاطبان آسانتر کرده باشم:
... [ابتدای نامه که مشتمل بر لطف بزرگوارانه این عزیز است، حذف شد]...
راجع به مطلب اخیر کانال [منظور کانال ایتایی است که همین پست در آنجا نیز به اشتراک گذاشته شده بود با آدرس ذیل https://eitaa.com/jotting
پست 410]:
1. این تحلیل، از لحاظ رویکرد بلاغی و استقلال سیاقی، نوآورانه است و برخلاف تفسیر مشهور، آیه 122 را نه به عنوان «استثناء از وجوب جهاد»، بلکه به عنوان بیان وظیفهای مستقل (فریضه تفقه و تبلیغ) معرفی میکند.
با این حال، بسیاری از مفسران مانند، علامه طباطبایی و... سیاق آیات را مرتبط دانستهاند، بدین صورت که آیات قبل از لزوم مشارکت در جهاد سخن میگویند، اما آیه 122 استثنایی برای «ضرورت بقای برخی» جهت تعلیم دینی و تبلیغ ذکر میکند.
در واقع، این آیه ناظر به تنظیم اجتماعی و تقسیم وظایف است. همه نمیتوانند جهاد بروند؛ بخشی باید به امر دین رسیدگی کنند. این برداشت با سنت اسلامی نیز همخوانی دارد.
هرچند نگرش حضرتعالی از جهت بلاغی خلاقانه است، اما به نظر میرسد نادیده گرفتن پیوستگی سیاق و لایه کاربردی آیه (تقسیم وظایف در امت اسلامی) کاستی روششناختی دارد.
2. این تحلیل در توصیف لغوی "طائفه" دقیق و قابل اتکاست، و نقد درستی به استفاده برخی اصولیون از این آیه برای اثبات حجیت خبر واحد وارد میکند.
در علم اصول، استناد به این آیه برای اثبات حجیت خبر واحد محل مناقشه بوده و این نقد ریشهدار است.
نقطه قوت تحلیل در این است که تبیین میکند چگونه انذار جمعی با پذیرش اجتماعی و عرفی منجر به وثوق میشود و در نتیجه، ماهیت آن از خبر واحد به خبر مستفیض تغییر میکند.
البته باید توجه داشت که آیه در مقام اثبات روش استنباط احکام یا حجیت نوع خاصی از نقل نیست؛ بلکه صرفاً توصیف یک سازوکار تبلیغی در جامعه است، لذا اثبات یا نفی حجیت خبر واحد از این آیه به دقت بیشتری نیاز دارد.(تحمیل مفاهیم اصولی به آیهای که کارکرد اجتماعی-تبلیغی دارد، نه فقهی یا اصولی بهصورت مستقیم)
[لطف پایانی نگارنده پیام نیز حذف شد. با تشکر از ایشان]
?? توضیح تکمیلی نگارنده:
در بحث تفسیر زیباییشناختی روشی - که در این کانال پیشتر به بحث گذاشته شده بود- یادآور شدیم که یکی از مشکلات تفاسیر موجود بلکه یکی از مشکلات جدی آنها «نادیده گرفتن قرینه بلاغی و زیباییشناختی» است. عطف زیباییشناختی به بلاغی به جهت تفاوتهایی است که بین آنها وجود دارد و حقیر مقاله علمیپژوهشی مستقلی در این باره نگاشته است و در همین کانال و در وبلاگ اطلاعرسانی کرده است.
ادعای وجود سیاق نگرش مشهور است ولی عدم ارتباط بین صدر و ذیل از دو جهت که منجر به قضاوت فوق الذکر گردید، قرینه غیر دقیق بودن این ادعاست. مخاطب میپرسد:
اولاً: نمیتوان تصور کرد که آن طائفه که قرار است برای جنگ برود، ابتدا در جنگ شرکت کند و بعد از پایان جنگ و مشارکت فعال در آن برای کسب علم حرکت کند؟ به ویژه که در آن زمان جنگها نهایتاً چند روز یا چند هفته به طول میانجامید.
ثانیا: میپرسند فرض کنیم تعدادی با استعداد رفتند و در دین تفقه پیدا کردند و به وطن بازگشتند و مشغول موعظه شدند، خب چرا نبایند در جنگ شرکت کنند؟ مگر مبلغان دین در زمان پیامبر اکرم ص در جنگ شرکت نمیکردند؟ اصلا عدم مشارکت در دفاع از مردم خود موجب امر به معروف و نهی از منکر نمیشود؟
??لطفا به این نکته مهم عنایت کنید:
این آیه از آیات مشهوری است که مفسران و فقیهان و اصولیان بسیار به آن توجه کردهاند؛ اگر در چنین آیهای بتوان نگاه نوی داشت، مهمتر از دستاورد این تأمل در آیه، نتیجه فرعی آن است و آن اینکه: قرینه بلاغی و زیباییشناختی چقدر در تفسیر مظلوم و مهجور واقع شده و بر این اساس باید تفسیری از نو نگاشت. حقیر در تفسیر زیباییشناختی حضرت موسی ع که جلد نخست آن تقریباً تکمیل شده، موارد متعددی یافتم که لحاظ این قرینه نظریه مشهور مفسران را تخریب کرده است. شمار دیگری را نیز در وبلاگ گزارش کردهام. به نظرم اگر این قرینه مهم مورد توجه مفسران قرار گیرد، در موارد بسیاری دیدگاههای تفسیری با تحول روبهرو خواهد شد.