ین روزها بحث بر سر ملاکهای مرجعیت و مرجع اعطای مجوز مرجعیت برپاست. اصل ضرورت این که باید مرجعی مؤید باشد و صلاحیت فرد را تأیید کند، از روز روشنتر است، لیکن فارغ از این مسائل چه راههایی برای تشخیص میزان علمیت یک فرد در هر سطحی حوزوی یا دانشگاهی وجود دارد؟
نگارنده در طول زندگی علمی و طلبگی خود به طور شاخص حداقل دو نفر را دیده که در عین بیسوادی به دلیل قدرت سخنوری و روابط عمومی بالا و نیز آشنایی با فوت و فن دانشمندان به شدت غلطانداز بوده و بسیاری را فریب دادهاند، تجربهای که شاید کمتر مانند آن دیده شود! البته کم و بیش ممکن است بسیاری از افراد بیش از آنچه هستند، جلوه کنند_ که البته برخی نیز از الطاف الهی است: کم من ثناء جمیل لست اهل له نشرته_ اما به ندرت فاصله ظاهر از واقعیت جدی و خطرناک میشود؛ بنابراین اندیشیدن در باره راههای شناخت سطح علمی افراد همواره مفید و کارآمد است.
تألیفات
بیتردید بهترین راه شناخت توانایی علمی یک فرد تألیفات او است. تألیفات به خوبی از اخلاق علمی، توانایی علمی، خلاقیت و نوآوری و سطح ذوق و سلیقه مؤلف پردهبرداری میکند؛ جزئیاتی که جز از راه بررسی آثار مکتوب نمیتوان بدانها راه یافت. بسیاری از تألیفات از خلاقیت و نوآوری تهی است. برخی تألیفات نیز پر از خلاقیت و نوآوری است. برخی دانشمندان خیلی خوب سخنان پیشینیان را میفهمند و نقل میکنند؛ برخی نه تنها خوب میفهمند که خوب هم نقد میکنند و به ساحتهای جدیدی گام میگذارند. برخی نقّال خوبی هستند و برخی نقّاد خوب. اینها اجمالی از گونهگونی دانشمندان و مؤلفان اهل قلم است.
اما تألیفات با دو آسیب روبهرو است. یک آسیب غالباً مربوط به گذشتگان است و یک آسیب مربوط به متأخران. در گذشته دانشمندان به احترام پیشینیان خود و از باب تواضع و نیز دشواری چاپ و نشر و هزینههای سرسامآور آن، به تألیف رغبت نشان نمیدادند و اندیشههای خود را از طریق شاگردان خود به ودیعه میسپردند؛ از این رو غالب دانشمندان متقدم تألیفات اندکی داشتهاند و برخی اصلاً تألیفی نداشته و آنچه از آنان برجای مانده، تقریر شاگردان آنها بوده است.
در مقابل، در دوران متأخر، افزون بر آسان بودن چاپ و انتشار اثر نسبت به گذشته، نگارش کتاب و مقاله لازمه تحصیلات تکمیلی است و در غالب رشتهها امتیازهایی را در بر دارد و یا شرط برخی امتیازها به شمار میرود؛ از این رو نویسندگان ناگزیر به نگارش روی میآورند و ایجاد جو مثبت در کثرت نگارش نیز مزید علت بوده و رقابتی در این فضا به وجود آمده است. این شرایط گاه برخی نویسندگان را وا میدارد در تألیف از فکر و قلم دیگران استفاده کنند و در حقیقت این گونه تألیفات نمیتواند کارکرد واقعی خود را در نشان دادن سطح علمی نویسنده ایفا کند. نگارنده سالیانی پیش از یکی از نویسندگان پرنویس بدون واسطه شنید که تا آن زمان فقط پنج رساله و پایاننامه دکتری نگاشته است! نگارش مقاله و پایاننامه برای دیگران و در حقیقت تقلّب علمی متأسفانه رواج زیادی یافته است و امید که در این باره فکری بشود. خاطرم هست که سالیانی پیش از دانشجوهایم خواستم مقاله بنویسند. هنگام ارزیابی مقاله یکی از دانشجویان متوجه شدم مقاله عیناً مقالهای است که یک دهه قبل نگاشته و پژوهشهای قرآنی منتشر کرده بود. البته هیچجای مقاله هم نامی از بنده نبود، خدا میداند این مقاله چند دست گشته بوده تا به دست آن دانشجو برسد! پیشتر نیز پستی در این باره گذاشتهام و شرح این داستان طولانی است.
امید که باب این حرامخواری بسته شود. أعاذنا الله من هوان الدنیا!
در هر صورت، در این موارد است که تقریر استاد، شاگردان و مدارک میتواند تا حدی به روشن شدن حقیقت کمک کنند.
تصریح استاد
یک راه دیگر برای پی بردن به شخصیت علمی یک فرد تصریح استاد است. اگر استادی بگوید فلان شاگرد من در فلان سطح علمی است، انسان تا حدی اطمینان مییابد که آن شاگرد در آن سطح علمی یا قریب به آن است. البته زمانی این تصریحات و مؤیدات مفید است که مسئله سیاسی نباشد اولاً و چند استاد به فضل و دانش فردی اذعان کنند ثانیاً و نحوه تعامل بین شاگرد و استاد نیز به گونهای باشد که این سطح علمی کشف شود ثالثاً. مقصود از مورد اخیر این است که گاه تعامل استاد و شاگرد در حدی نیست که علمیّت شاگرد روشن شود ولی استاد به صرف حضور شاگرد در درس چنین تقریر و تأییدی ارائه میکند. تقریر استاد معمولاً در حوزههای علمی گذشته که مدرک معمول نبوده، مرسوم بوده است. معمولاً درجه اجتهاد در حوزههای علمیه را اساتید برجسته برای شاگردان خود مکتوب میکردند که این رسم در زمان حاضر تقریباً منسوخ شده و در زمان حال تألیفات و مدارک علمی و سطح شاگردان و میزان تدریس گویای اجتهاد است که البته هنوز راهکار مشخصی برای ارزیابی دقیق این رتبه علمی فراهم نشده و متأسفانه برخی از همین مسئله سوء استفاده کردهاند.
شاگردان
یک راه دیگر برای فهم علمیت شخص سطح شاگردان او است. ممکن است استادی ده شاگرد داشته باشد که همه آنها خود در مرتبه عالی بوده و به سطح علمی استادشان اذعان کنند. البته کثرت شاگردان ملاک سطح علمی نیست، بلکه سطح علمی شاگردان ملاک است. ممکن است استادی به جهت بیان خوب یا شاگردپروری و اخلاق ویژه، صدها شاگرد داشته باشد، در مقابل ممکن است استادی به جهت بیان نامطلوب و اخلاق خشک از شاگردان کمی برخوردار باشد، لیکن سطح شاگردان آن دو متفاوت باشد. این دقتها برای ارزیابی دقیق سطح علمی استاد لازم است.
به طور نادر راههای دیگری نیز ممکن است مشخص کننده سطح علمی یک فرد باشد که نمیتوان آنها را به طور کلی طرح کرد.
مدرک
مهمترین و در عین حال نامطمئنترین راه برای شناخت علمیّت یک شخص- به باور نگارنده- مدرک علمی او است. متأسفانه تقلّب، ملاحظهکاری، ویژهخواری، اعمال نفوذ و جز اینها در أخذ مدرک میتواند راه یابد و از این رو است که برخی اساتید در ارزیابی تألیفات، رتبه علمی نویسنده و نیز پایاننامههای دوران تحصیل را نادیده میگیرند و ملاک را در بررسی تألیفات، نگاشتههایی میدانند که پس از اخذ مدرک ارائه شده باشد!
با تأسف عرض میکنم که بارها شاهد کلاهبرداری از طریق مدرک بودهام و خدا میداند چه کلاهها که بر سر مؤسسات و آموزشگاهها بلکه بر سر ملت از طریق مدرکهای تقلبی رفته است!
در هر صورت، به باور نگارنده در عین این که هیچیک از موارد فوق شرط لازم برای علمیّت به شمار نمیرود، در دوران حاضر تنها راه اطمینان بخش برای شناخت سطح و ابعاد علمی یک شخص، ملاحظه همه راهها و مؤلفههای پیشگفته است. بنده مواردی را دیدهام که شخصی به صفتی علمی ممتاز و عالی متصف شده در حالی که هیچیک از موارد فوق را نداشته است و این دقیقاً همان کلاه گشادی است که بر سر عدهای خوشباور رفته و البته نشانه ضعف علمی این خوشباوران و قدرت بعضاً رسانهها نیز هست!