یکی از مشکلات روستاها قانون ساکنان فصلی و دائمی است. سالهاست دولت احتمالاً برای مدیریت بهتر منابع انرژی ساکنان روستاها را به فصلی و دائمی تقسیم کرده است. تا اینجا مشکلی وجود ندارد و ساکنان فصلی موظفاند نرخ منابع انرژی را متفاوت از نرخ ساکنان دائم پرداخت کنند. مشکل زمانی است که شمار ساکنان دائمی ملاک برخی امکانات دولتی قرار میگیرد. در برخی روستاها به دلیل نبود درآمد ساکنان ناگزیر به مهاجرت میشوند و همین ام باعث کاهش جمعیت دائمی میشود، لیکن به صورت فصلی به روستا رفت و آمد میکنند. سخن نخست این است که اگر ملاک دادن امکانات ساکنان دائمی باشد، رفته رفته ارتباط به ساکنان فصلی و روستا قطع و روستا از آبادانی دور میشود، در حالی که اگر همه ساکنان چه فصلی و چه دائمی ملاک باشند، زمینه بازگشت ساکنان فصلی به روستاها و سکونت دائم یا شبه دائم برای آنها فراهم میشود. در حقیقت قانون دائم و فصلی مانند یک تیغ دو لبه عمل میکند که هم میتواند سود برساند و هم ضرر.
نکته دیگر این است که بر اساس برخی قوانین طرف تعامل با نهادها و ارگانهای دولتی، تنها ساکنان دائمی هستند و این یک نقص است. برای مثال، یک ساکن فصلی نمیتواند عضو شورای ده باشد، هرچند عالیترین مراتب علمی و حتی اجتماعی را داشته باشد و بتواند در بسیاری از امور خدمات ارزنده ارائه کند.
نکته بدتر این که عنوان ?فصلی? نیز تعریف مشخصی ندارد؛ گاه فردی سه فصل حضور فعال دارد؛ یعنی مثلاً اغلب تعطیلیها و ایام فراغت به روستا مراجعه میکند و با توجه به تواناییهای مالی و جایگاه اجتماعی نوعی مرجعیت دارد، لیکن وجود این قانون مانعی بر سر راه خدمترسانی چنین افرادی میشود که معمولاً در همه روستاها کم و بیش میتوان از وجود چنین افرادی سراغ گرفت. سؤال این است که آیا کسی که تنها دو بار در سال و هر بار مثلاً یکی دو هفته به روستا مراجعه میکند و کسی که تقریباً هر هفته به روستا میآید، هر دو باید فصلی تلقی شوند؟
به نظر میرسد قانون فصلی و دائم هم از جهت تعریف و هم از جهت کارکرد و درجه تأثیرگذاری نیازمند بازنگری جدی است و رویکرد فعلی در مورد ساکنان فصلی و دائم در مجموع به نفع روستاها نیست.
نکته پایانی در این باره این است که برخی روستاها به دلایل شرایط خاص آنها نسبت ساکنان دائم و فصلی بسیار متفاوت است. مثلاً در روستایی ساکنان دائم 20 خانوار و ساکنان فصلی 30 خانوار است ولی در روستای دیگر ساکنان دائم 12 خانوار و ساکنان فصلی 80 خانوار است. باید توجه داشت که در بسیاری از این روستاها، بقای همه یا برخی از همان ساکنان دائم منوط به ارتباط ساکنان فصلی با روستاست و این مطلبی نیست که نیازمند توضیح باشد. در چنین روستاهایی که تعداد خانههای فصلی با دائم تفاوت فاحش دارد، لازم است تدابیر متفاوتی اتخاذ شود.
در مجموع به نظر میرسید فارغ از مسئله پرداخت هزینه منابع انرژی، در خصوص دیگر امکانات و مسائل اداری لازم است تجدید نظر جدی در فصلی و دائم اتخاذ شود. پیشنهاد این است که هرکس در هفته یک بار به روستا مراجعه کند- هرچند یک روز- دائمی تلقی شود و از فرصتهای ساکنان دائم بهرهمند گردد و البته پیشنهاد این است که در این خصوص سختگیری صورت نگیرد و بنا بر شمارش خانوار در زمره ساکنان دائم باشد نه فصلی.