سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یادداشت‌‌های جواهری

گذری بر فقه میراث فرهنگی 1

در بررسی فقه میراث فرهنگی به نکات جالبی رسیدم که یکی از آن‌ها را در ذیل می‌آورم:

یکی از بلاهای اجتماعی که گریبان‌گیر قریب 150 شهر کوچک و بزرگ ایران شده، برخی قوانین میراث فرهنگی جاری تحت عنوان کلی «بافت تاریخی» است. قصه این است که در بسیاری از شهرهای بزرگ و کوچک ایران بخش‌هایی با عنوان بافت تاریخی معین و ضوابطی خاص بر آن‌ها بار شده است. یکی از این ضوابط که محور اصلی این پست است، عدم تعریض معابر است. پیش از توضیح به چند نکته ذیل توجه کنید:

1. این ضابطه بافت تاریخی به اجبار بر ملک‌های مناطق تاریخی بار شده و ساکنین اختیاری در خصوص آن ندارند؛ یعنی چه بخواهند و چه نخواهند ملزم به رعایت آن هستند.

2. در گذشته مردم برحسب نیازشان،‌ معماری‌ معابر و سازه‌های خود را تنظیم می‌کردند و اصل تناسب نیاز و معماری همواره بر ساختار مهندسی شهرها و ساخت بناها حتی الامکان حاکم بوده است.

اما توضیح مطلب: سازمان میراث فرهنگی با این استدلال که حفظ معابر به همان شکل قدیمی گذشته جزو ارزش‌های اجتماعی- تاریخی یک جامعه و حامل فرهنگ و تاریخ آن است، مردم و شهرداری‌ها را به حفظ آن بدون تصرف اجبار کرده است؛ یعنی مثلاً کوچه دو متری باید به همان صورت باقی بماند و مالک در صورت أخذ جواز نوسازی و بازسازی حق عقب نشینی ندارد. در این خصوص چند سؤال مطرح است:

1. به چه دلیل عرض معابر تاریخی تلقی شده است؟

2. حفظ عرض کم معابر _که به هیچ وجه متناسب نیازهای زندگی معمولی مردم نیست (با توجه به نوع وسیله نقلیه و نیازمندی‌هایی مانند ورود آمبولانس و ماشین‌های آتش‌نشانی و ...)_ چگونه می‌توان حامل فرهنگ گذشتگان باشد؟

3. بر چه اساسی می‌توان هرچیز را که مربوط به گذشته است، «با ارزش» تلقی کرد؟

تا آن‌جا که نگارنده در سخنرانی‌ها و نوشتجات اهالی میراث فرهنگی جستجو کرده، نتوانسته به پاسخ‌هایی قانع کننده برای دو پرسش اخیر دست بیابد. با توجه به این که این ضابطه تأثیر بسیاری بر املاک ساکنان بافت تاریخی برجای می‌گذارد و در صورت رخداد حادثه‌ای مانند زلزله می‌تواند سدی در راه خدمت رسانی و عملیات نجات تلقی شود، لازم است با حساسیت جوانب مطلب پیگیری و بررسی شود.

در پاسخ سؤال نخست باید گفت با توجه به این که قوانین جدید شهرسازی بر توسعه و تعریض معابر تأکید دارد و مشاهده می‌شود در نقشه‌های جدید شهرسازی برخی شهرها کم‌ترین عرض معابر 12 و 15 متر در نظر گرفته می‌شود آن‌هم با کوتاهی معابر، طبیعی است معابر تنگ 1 تا 6 متر تاریخی به شمار آید.

در پاسخ سؤال دوم باید گفت:‌ بر خلاف ادعای میراث فرهنگی که عدم تعریض را موجب حفظ فرهنگ گذشته می‌داند،‌ حفظ آن دقیقاً پیامی عکس آنچه گفته می‌شود،  القا می‌کند و آن این که مردم از معماری متناسب زندگی خود بی‌بهره‌اند و به نوعی کهنه‌گرایی آزاردهنده مبتلا هستند! درحالی که فرهنگ گذشته تناسب زندگی و نیاز بوده است.

در قرآن کریم پیروی از رفتار غلط گذشتگان به شدت نکوهش شده است؛ مانند:‌ وَ إِذا قیلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ کانَ آباؤُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُون‏؛ و هنگامى که به آنان [که آلوده به شرک و کفرند] گویند: از آنچه خدا نازل کرده پیروى کنید، پاسخ دهند: نه، بلکه از آیینى که پدرانمان را بر آن یافته‏ایم پیروى مى‏ کنیم. (بقره، 170) از این دست آیات کم نیست و روایات نیز از نکوهش چنین تفکری غنی است؛ بنابراین تنها زمانی رفتار گذشتگان می‌تواند ستایش شود که با علم و عقل و نیاز امروزی و شرع هماهنگ باشد وگرنه چگونه می‌توان آن را ارزشمند تلقی کرد؟

پاسخ سؤال سوم نیز از مطالب بالا اجمالاً روشن شد. زمانی یک میراث تاریخی می‌تواند ارزشمند تلقی شود که حامل پیام و فرهنگی ارزشمند باشد وگرنه تهی از ارزش است و در حقیقت میراث اگر نتواند در برابر عقلا از ادعای خود دفاع کند، به خاطر یک چیز بی‌ارزش مخاطرات و آسیب‌های بسیاری را بر مردم ساکن در بافت تاریخی بار کرده است که می‌تواند تبعات حقوقی داشته باشد.

البته مسئله از بعد فقهی و حقوقی خام است و پژوهشی جدی در این خصوص ضرورت دارد که مرجع اصلی آن حوزه‌های علمیه‌اند.

بازگشت به عنوان این پست

حال این سؤال را مطرح می‌کنیم که چرا میراث در دامی با این سطح از استدلال و پشتوانه علمی گرفتار آمده و چرا این امر فراگیر شده است؟

پاسخ آن روشن است: تقلید!‌ اگر سخنان منتشر شده از برخی کارشناسان میراث فرهنگی کالبدشکافی شود، تقلید به خوبی نمایان می‌شود:‌ فلان کشور غربی فلان محله را بافت تاریخ اعلان کرده و اجازه تعریض نمی‌دهد و چنین و چنان!‌

اما از نظر میراث دینی این مسئله چگونه است؟

پاسخ خیلی مختصر این است که در روایات آمده امام زمان (عج) بعد از ظهور راه‌های اصلی را توسعه می‌دهد و یا تعریض می‌کند: «إذا قام القائم ? ... و وسع الطریق الاعظم و ...» (بحار، 52، ص339) از عبارت می‌توان استفاده کرد که تفکر حاکم توسعه معابر و تسهیل در امر عبور و مرور مردم است که کاملاً عقلایی است.

تعریض معابر آثار مثبت روان‌شناختی و جامعه‌شناختی مهمی نیز دارد که مانع شدن از تعریض به معنای محروم کردن مردم از آن‌هاست.  

البته این در مورد «عدم تعریض معابر» در بافت‌های تاریخی است؛ برخی قوانین دیگر این سازمان نیز اگر أسوء حالاً نباشد أحسن حالاً نیست! این‌ها نشان می‌دهد پژوهشی فقهی- حقوقی و روان‌شناختی و جامعه‌شناختی در باره میراث فرهنگی و بافت‌های تاریخی چقدر ضروری و تأثیر گذار است و جا دارد برخی اساتید معظم فرصت‌هایی را به بررسی این موارد اختصاص دهند و یا پژوهش‌هایی در قالب پایان‌نامه و جز آن در دستور کار قرار گیرد.

سؤال پایانی

در سبک زندگی گذشتگان نکاتی وجود داشته که بسیار با ارزش بوده و امروزه متروک شده و اگر قرار است چیزی زنده شود و اگر قرار است میراث سرمایه گذاری کند، خوب است آن‌ها به نوعی مناسب با سبک زندگی کنونی زنده شود که حکمت آمیز و حامل فرهنگ مثبت گذشتگان است. برای مثال، در درب ورودی دو نوع چکش وجود داشته که یکی مخصوص مردها و دیگری مخصوص زن‌ها بوده؛‌ اگر زنی مراجعه می‌کرد زنگ مخصوص خود را به صدا در می‌آورد که یک خانم در را باز کند و برعکس اگر مردی مراجعه می‌کرد، زنگ مخصوص خود را به صدا در می‌آورد که مرد در را باز کند. بیرونی و اندرونی خانه‌ها از ظرایف معماری روزگاران گذشته این مردم است. سکوی کنار درب منازل برای نشستن و خستگی گرفتن نکته دیگر است. حوض وسط خانه نیز مثال دیگر است که به فراموشی سپرده شده است. چرا این گونه موارد و بسیاری دیگر از این دست مطرح نمی‌شود که مردم در تحقق آن‌ها مختارند؟

تذکر: مطالب فوق فراتر از این بحث است که بافت تاریخی باید لکه‌ای در نظر گرفته شود یا پهنه‌ای و البته در این خصوص نیز تأملات قابل ملاحظه‌ای وجود دارد که از بحث این پست خارج است.