چندی پیش مناظره و یا بهتر بگوییم گفتگویی بین سیدجسن آقامیری و دکتر رفیعی برگزار شد. محور اصلی این گفتگو بحث خلودکفار بود؛ یعنی امثال ابوجهل و ابولهب و یزید و مانند این‌ها و نیز منافقانی از این‌ها بدترند، آیا از دوزخ و عذاب خلاصی می‌یابند یا خیر؟

حسن آقامیری معتقد بود یک روزی هرچند دور بالاخره این‌ها از دوزخ بیرون می‌آیند و مشمول رحمت خدا می‌شوند و در مقابل دکتر رفیعی معتقد بود تنها بخشی از جهنمی‌ها بیرون می‌آیند و برخی افراد مانند افراد یاد شده به صورت ابدی در جهنم خواهند ماند و عذابشان منقطع نخواهد بود.

متأسفانه بحث عمیق نشد و مجالی نیز برای بحث جدی پیدا نشد،‌ لیکن همین مناظره موجب شد بین نگارند و یکی از دوستان که با حسن آقامیری همراه بود و نگاشته‌ای هم دراین زمینه دارد، مباحثه‌ای رخ دهد. این مباحثه مکتوب بود و متأسفانه با عدم تمایل او به پایان رسید ولی نکات مهمی در مناظره مکتوب رد و بدل شد. نگارنده از کسی نام نمی‌برم و حداقل در این پست وارد مباحث دقیق ادبی و کلامی و حدیثی نیز نمی‌شوم لیکن فقط یک دلیل را خیلی کوتاه شرح می‌دهم. 

اما دلیل خلود به معنای ابد برای برخی دوزخیان

اگر خلود را بالاخره هرچند بعد از میلیاردها سال به سال‌ها آخرت که خیلی طولانی است، پایان پذیر بدانیم‌می‌باید به پایان پذیر بودن آثار گناهان دنیا قائل شویم وگرنه خلاف عدالت خدا سخن گفته‌ایم؛ یعنی اگر فرض کنیم کسی روی شخص دیگری جرمی مرتکب شود و آثار این جرم به صورت ابدی برقرار باشد، اگر قائل شویم که مجازات فرد خاطی پایان ‌می‌پذیرد در حالی که هنوز آثار جرم برقرار است، قائل به رفتار ناعادلانه شده‌ایم و این در مورد خدا نادرست است و بنابراین، شخص مجرمی که آثار گناهش دائمی است، عذابش نیز دائمی و متناسب با جرمش خواهد بود.

اما بیان دائمی بودن برخی آثار گناهان

اگر کسی به نام الف شخص دیگری را به نام ب منحرف و بی‌دین کند و شخص ب افراد دیگری را بی‌دین و برخی را نیز به قتل برساند، فرد ب و افرادی که به دست او کشته و یا منحرف و کافر می‌شوند، از دو نکته رنج می‌برند: اولاً: آن‌ها از توفیقات و فیوضات ایمان داشتن به طور دائم محروم می‌شوند؛ ثانیاً: آن‌ها متناسب جرمشان گرفتار عذاب می‌شوند. 

ممکن است گفته شود: در قیامت خدا دو باره افرادی مانند ب را آزمایش و مجددا ایمان را بر آن‌ها عرضه می‌کند، و به این ترتیب اگر آن‌ها ایمان را پذیرفتند،‌ مشمول فیوضات ایمان می‌شوند و آثار گناهان تمام می‌شود.

در جواب گفته می‌شود: اولاً‌: دلیلی بر عرضه ایمان مجدد در قیامت برای این گونه افراد لجوج و عنود وجود ندارد؛ ثانیاً: بر فرض محال که چنین فرصتی بار دیگر به آن‌ها داده شود،‌ آثار ایمان در آخرت به مراتب کم‌تر از آثار و فیوضات ایمان در دار دنیاست و بر این اساس باز نسبت به ایمان در دنیا کسر فیوضات دارند و این یعنی ادامه داشتن آثار گناه فرد الف زیرا او فرد ب را منحرف کرد و حالا هم که فرد ب در آخرت (در فرض محال) ایمان آورده، عایدی او کم‌تر از زمانی است که اگر در دنیا ایمان می‌آورد، به دست می‌آورد و این یعنی هنوز فرد ب از فرض الف شاکی است و به او می‌گوید:‌ اگر من را منحرف نمی‌کردی هم اینقدر عذاب نمی‌شدم و هم الآن جایگاهم بهتر بود اما تو باعث محرومیت دائمی من شدی و من از خدا می‌خواهم به صورت دائمی تو را عذاب کند.

ممکن است گفته شود: به چه دلیل فایده و خاصیت ایمان در آخرت - بر فرض وجود - همانند ایمان در دنیا نیست؟ 

می‌گوییم: غیر از این که مطلب عقلائی است، آیه 10 سوره حدید بر آن دلالت دارد: ...ِ لا یَسْتَوی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ‏ الْفَتْحِ‏ وَ قاتَلَ أُولئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَ قاتَلُوا ...

خدا می‌فرماید: کسانی که قبل از فتح مکه انفاق و جهاد کردند با کسانی که بعد از فتح مکه که خطر مشرکان برطرف شده بود، انفاق و جهاد کردند،‌ یکسان نیستند. مثال دیگرش کسانی است که قبل از پیروزی انقلاب به میدان جهاد آمدند و کسانی که بعد از پیروزی انقلاب به جبهه‌ها رفتند. قبل از انقلاب امیدی به پیروزی نبود و فقط مسئله ادای وظیفه مطرح بود، خطر ساواک برای خانواده هم بود،‌ بی‌سرپرستی و آسیب خانواده و فرزندان هم بر قرار بود، اما با همه این احوال با توکل بر خدا به میدان آمدند در حالی که مخاطرات اطراف آن‌ها را گرفته بود؛ اما بعد از پیروزی انقلاب وضع کاملاً فرق می‌کرد. خانواده‌ها محترم بودند و مورد توجه بیشتر مردم قرار می‌گرفتند و از طرف دولت تا حدی تأمین و پشتیبانی می‌شدند و خطری آن‌ها را تهدید نمی‌کردو تازه انقلاب پیروز شده و آن ‌ها برای محافظت از آن به میدان آمدند. پس جهاد قبل از انقلاب باجهاد بعد از انقلاب فرق می‌کند و جهاد قبل از پیروزی انقلاب برتر و والاتر است. همینطور مسئله ایمان در دنیا و آخر که البته بر فرض که کسی بتواند اثبات کند در آخرت دوباره ایمان عرضه می‌شود که اثبات آن به قول عرب‌ها «دونه خرط القتاد!». 

بنابراین،‌ همین یک دلیل کافی است که سخن مدعیان ابدی نبودن خلود باطل شود. ادله دیگر ان‌شاء الله در فرصت‌های دیگر ارائه می‌شود ولی در پایان این پست چند آیه که بر دوام عذاب کافران عنود دلالت دارد،‌ بیان می‌شود: 

بقره،167

وَقَالَ الَّذِینَ اتَّبَعُوا لَوْ أَنَّ لَنَا کَرَّةً فَنَتَبَرَّأَ مِنْهُمْ کَمَا تَبَرَّءُوا مِنَّا کَذَ?لِکَ یُرِیهِمُ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَیْهِمْ وَمَا هُم بِخَارِجِینَ مِنَ النَّارِ؛ و آنان که [ به جای خدا از پیشوایان شرک و کفر ] پیروی کردند ، گویند : کاش برای ما بازگشتی [ به دنیا ] بود تا ما هم از آنان بیزاری مى  جستیم ، همان گونه که آنان از ما بیزاری جستند . خدا این گونه اعمالشان را که برای آنان مایه اندوه و دریغ است ، به آنان نشان مى  دهد و اینان هرگز از آتش بیرون آمدنی نیستند .

المائده: 37

یُرِیدُونَ أَن یَخْرُجُوا مِنَ النَّارِ وَمَا هُم بِخَارِجِینَ مِنْهَا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّقِیمٌ؛ همواره مى  خواهند از آتش بیرون آیند ، ولی از آن بیرون شدنی نیستند ; و برای آنان عذابی دائم و پایدار است .

البقره،86

أُولَ?ئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الْحَیَاةَ الدُّنْیَا بِالْآخِرَةِ فَلَا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ یُنصَرُونَ؛ اینان کسانی اند که زندگی [ زودگذر ] دنیا را به جای آخرت خریدند ; پس نه عذاب از آنان سبک شود و نه یاری شوند .

البقره،162

خَالِدِینَ فِیهَا لَا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ یُنظَرُونَ؛ در آن لعنت جاودانه اند ، نه عذاب از آنان سبک شود و نه مهلتشان دهند [ تا عذر خواهی کنند ] .

النحل، 85

وَإِذَا رَأَى الَّذِینَ ظَلَمُوا الْعَذَابَ فَلَا یُخَفَّفُ عَنْهُمْ وَلَا هُمْ یُنظَرُونَ؛ و چون که ستمکاران عذاب را ببینند [ مى  یابند که هیچ راه گریزی از آن ندارند ] پس [ به کیفر ستمشان ] نه عذاب از آنان سبک مى  شود ، و نه مهلتشان دهند .

فاطر، 36

وَالَّذِینَ کَفَرُوا لَهُمْ نَارُ جَهَنَّمَ لَا یُقْضَى? عَلَیْهِمْ فَیَمُوتُوا وَلَا یُخَفَّفُ عَنْهُم مِّنْ عَذَابِهَا کَذَ?لِکَ نَجْزِی کُلَّ کَفُورٍ؛ و برای کافران آتش دوزخ است ، نه فرمان مرگشان صادر مى  شود که بمیرند ، و نه عذاب از آنان سبک مى  شود ; این گونه هر کفران کننده ای را کیفر مى  دهیم .

غافر، 49 و 50

وَقَالَ الَّذِینَ فِی النَّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّکُمْ یُخَفِّفْ عَنَّا یَوْمًا مِّنَ الْعَذَابِ قَالُوا أَوَلَمْ تَکُ تَأْتِیکُمْ رُسُلُکُم بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا بَلَى? قَالُوا فَادْعُوا وَمَا دُعَاءُ الْکَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ ؛ و آنان که در آتش اند ، به نگهبانان دوزخ مى  گویند : از پروردگارتان بخواهید که یک روز بخشی از عذاب را از ما سبک کند. [ نگهبانان ] مى  گویند : آیا پیامبرانتان دلایل روشن برای شما نیاوردند ؟ مى  گویند : چرا آوردند . مى  گویند : پس [ هر اندازه که مى  خواهید خدا را ]بخوانید ، ولی دعای کافران جز در بیراهه و گمراهی نیست