هرکس با مراکز علمی سروکار داشته باشد، بی‌تردید با جلسات نقد آشناست. نگارنده خود تا کنون صدها جلسه نقد را پشت سر گذاشته که یا نقد کرده و یا نقد شده و جلسات بسیاری نیز شرکت داشته که تماشاچی بوده. در هر صورت، به نظرم آمد شماری از تجربیات خودم را که در این چند دهه به دست آورده‌ام، به خوانندگانی که به نگاشته‌هایم عنایت دارند و به پست‌هایم مراجعه می‌کنند،‌ هدیه کنم، باشد که آنان را به کار آید!

نقد لازمه رشد است اما در مراکز علمی چون نقد با مسئله مالی و امتیاز اثر گره می‌خورد،‌ عملاً چهره و بعضاً خاصیت خود را از دست می‌دهد. افراد مسامحه کار می‌شوند و زبانشان در دفاع از حق و یا نقد باطل الکن. بارها و بارها دیده‌ام کسانی را که به جهت ارتباط کاری با طرف مقابل یا ملاحظات رفاقتی و مانند آن، در دفاع از حق مذبوحانه وارد شده‌اند. اینان را در مقایسه با برخی دیگر که سکوت را بر سخن گفتن ترجیح می‌دهند با این که با تمام وجودشان حق را درمی‌یابند، باید بر سر گذاشت! برخی منتظر می‌مانند که اگر کارد به استخوان رسید، به میدان بیایند، این دسته از افراد معمولاً‌ نسبت به بقیه از مقام برتری برخوردارند. این کار اگر از باب فرصت دادن به دیگران باشد، شاید توجیه داشته باشد ولی اگر از باب ملاحظات مذکور باشد، حقیقتاً اسف‌بار است.

مؤلف عاقل و با تجربه از نقد نمی‌گریزد حتی اگر ناقد ناآگاهانه نقد کند. او تلخی نقد را در کنار شیرینی دریافت‌هایش دیده و همچنان به جلسات نقد پایبندی نشان می‌دهد. البته هوشمندانه در نقد ناقد را نیز رصد می‌کند؛ چه بسیار است نقدهایی که کمانه می‌کند و به جای این که طرف را هدف بگیرد به صاحب خود بازمی‌گردد! افراد باتجربه جلسات نقد را بسان جلسات ارزیابی تلقی می‌کند و در حقیقت یکی از میدان‌های شکار مدیران با تجربه، جلسات نقد است. اگر می‌خواهید کسی را بشناسید، جلسه نقدی ترتیب دهید و جلسه را به هیجان بکشانید، آن‌گاه عکس العمل‌ها و رفتارها را بسنجید! بارها اتفاق افتاده که ناقد با نقد خود به جای این‌ که خطای طرف را نشان دهد، ناآگاهی خود را فریاد کرده است. البته در این گونه مواقع ضمن دفاع صریح از حق، باید تا جایی که امکان دارد حفظ آبرو کرد، اما نباید حفظ آبرو به قیمت ذبح حق تمام شود که خسارت دنیوی و اخروی دارد!

مؤلفی که قدر نقد ناقد را نداند، مستحق تحقیر شدن است. این گونه مؤلف‌ها معمولاً‌ بعد از انتشار اثر معیوبشان نقد می‌شوند، نقدی که بیشترین خاصیتش برای مخاطبان اثر است و برای نویسنده اثر نوش‌دارو بعد از مرگ سهراب است. در این گونه موارد بسیار است که مؤلف دیگر توان جبران خطا و آبروی رفته را ندارد. ای کاش مراکز به گونه‌ای تدبیر می‌کردند که برپایی جلسات نقد نتواند در نمره و مسائل مالی اثر نقد شده تأثیر بگذارد و ای کاش برای جلسات نقد قبل از انتشار امتیازی مادی و معنوی قرار می‌دادند!

افراد در برابر نقد ناقدان چند دسته‌اند؛‌ برخی بردبارند و هیچ نقدی نمی‌تواند آنان را از جای برکند. اینان معمولاً در شمار محققان موفق‌ و با تجربه‌اند. این گونه افراد معمولا نقدها را با حوصله می‌شنوند و بعد آهسته و شمرده شمرده یک یک نقدها را – اگر نابحق باشد- باطل می‌کنند و وقاری ستودنی از خود به نمایش می‌گذارند. در مقابل، برخی مثل مرغ سربریده و اسپندِ بر آتش، بال بال می‌زنند و بالا و پایین می‌پرند. اینان معمولاً وسط حرف طرف می‌پرند و شدت عصبانیت فرصت دفاع از خود را نیز از آن‌ها می‌ستاند. ناقدان حرفه‌ای و بی‌تقوا این‌گونه افراد را در نگاه اول می‌شناسند و سعی می‌کنند آن‌ها را عصبانی کنند؛ عصبانی شدن آنان همان و قافیه را باختن همان. این حالت را در مناظره‌ها بسیار می‌توان دید.

در باره تماشاچی‌ها هم باید به نکاتی توجه داد. غالب تماشاچی‌ها طرفدار نام و نشان و قیافه و پرستیژ و مقام و مانند این‌ها هستند؛ از این رو اگر کسی می‌خواهد خود را در جلسه نقدی عرضه کند که ناقد دارای چنین شرایطی است، حتماً با خود شماری پامنبری ببرد که برایش هورا بکشند، وگرنه چه دفاع کند و چه دفاع نکند اجمالاً قافیه را باخته! من که به این راحتی به چنین جلساتی رضایت نمی‌دهم و پیشنهاد نقد مکتوب را ارائه می‌کنم؛ یعنی او نقد کند و من هم مکتوب پاسخ دهم. البته راه حل‌های دیگری هم دارد که بماند!

ناقد از دید بسیاری از نقد شوندگان دشمن به شمار می‌رود و این یک واقعیت است. اگر جلسات نقد طرفینی است- یعنی امروز این ناقد است و فردا طرف مقابل- از آن‌جا که تقوا کم‌رنگ است و شیطان پررنگ، ناقد باید خود را آماده عقده‌گشایی کند! اما در مجموع اگر ناقد برخی ظرایف را رعایت کند و به خدا توکل داشته باشد و نقد را با ظلم مخلوط نکند و برای انجام وظیفه این کار را انجام دهد، شک نکند که عاقبت با او است، هرچند ممکن است در جلسه‌ای عقده‌گشایی نیز رخ دهد و ظلم نیز بر او روا داشته شود. این را نیز عرض کنم که امر به معروف و نهی از منکر که از نقد بالاتر است (اگر نگوییم نقد نیز از این باب است) شرایطی دارد که آگاهی کامل از مطلب برای ناقد و احتمال تأثیر از جمله آن‌هاست، ناقد نیز مانند آمر به معروف و ناهی از منکر علمی باید نقدش را آگاهانه و خیرخواهانه ارائه کند و البته در طرف مقابل یا شنوندگان و بینندگان و مخاطبان اثر او احتمال تأثیر ببیند.

ناقد باید آدم‌شناس باشد؛ برخی نویسندگان حقیقتا متواضع‌اند، برخی در ظاهر متواضع‌اند ولی در باطن شعله‌های تکبر از سر و کولشان بلند است (این گونه افراد معمولاً گهگاه خود را لو می‌دهند و اگر کسی کمی‌دقت به خرج دهد و یا به شیوه‌ای که نمی‌خواهم بیان کنم، آن‌ها را بیازماید، به آسانی به واقعیت درونی آن‌ها پی می‌برد. البته اهل بصیرت به این چیزها نیاز ندارند و با یک نگاه ضمیرشان را روی دایره می‌ریزند!)، نقد این دو گروه یکسان نیست. برخی نویسندگان در شرایطی هستند که نقد بیش از ارائه فایده به آنان صدمه می‌زند، برخی در نقد تعصبشان می‌جنبد و دیگر نمی‌توانند از خر شیطان پیاده شوند، برخی را باید حتماً با قدرت و حمله حیدری به راه آورد و برخی را پنهانی و با نامه مکتوب، و خلاصه سردمزاج را با گرم‌مزاج تفاوت فاحش است و یکی را نوش‌دارو به کار آید و دیگری را تیغ هندی! یعنی نقد را به برخی باید در قالب عسل و گل داد و برخی را به قول فردوسی: بدین تیغ هندی ببرم سرت .......... بگرید به تو جوشن و مغفرت!  اما در مجموع نقدی بهتر است و کارگر که بیشترین فایده را داشته باشد و کم‌ترین آسیب که البته آن کم‌ترین آسیب باید در حیطه حرام و گناه نباشد. توضیح بیشتر ان شاء الله در پست‌های بعد.