در یکی از کانالها به نقل از یکی از فضلا پست ذیل منتشر شد:
قرآن «حجاب ندیدنی» میسازد...
[سوره الإسراء (17): آیه 45]
وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً (45)
و هر گاه قرآن مىخوانى، میان تو و کسانى که به قیامت ایمان ندارند، حجابى ناپیدا (و معنوى) قرار مىدهیم .
وقتی انسان قرآن می خواند، خدا فواصلی بین او و غیرمومنان تعریف می کند که این فاصله ها را خود شخص متوجه نمی شود. خود فرد متوجه نمی شود که چرا دارد با عده ای پیوند می خورد و از عده ای دور می شود.
شما تجربه کنید و روزانه برنامه قرآن برای خودتان بگذارید، چه در ماه مبارک چه در غیر آن به صورت مداوم، خودتان می بینید پایتان از جمع های نامطلوبی دور می شود و با آدم هایی آشنا می شوید که خودتان آن ها را برای حیطه آشنایی خودتان انتخاب نکرده بودید. جوری که به تعبیر اشتباه، خودتان تعبیر به شانس می کنید. در حالیکه این سنت قطعی الهی است که در پس این ماجرا قرائت قرآن شماست. انگار فرد در سانتریفیوژی قرار میگیرد که جدا شود.
این حجاب را خدا «حجاب ندیدنی» معرفی می کند. «وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَیْنَکَ وَبَیْنَ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَابًا مَّسْتُورًا» وقتی قرآن می خوانی بین تو و کسانی که به آخرت ایمان ندارند حجابی نادیدنی ایجاد می کند.
بهترین وقت و به قول کاسب ها سرچراغ این موضوع چه زمانی است؟ ماه رمضان است.
نقد و بررسی و تأملی در آیه:
برداشت یاد شده زیباست ولی انطباق آن بر آیه چگونه است؟ یکبار دیگر آیه را در سیاق آن بخوانیم:
وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً (45) وَ جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِذا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلى أَدْبارِهِمْ نُفُوراً (46) نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ وَ إِذْ هُمْ نَجْوى إِذْ یَقُولُ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاَّ رَجُلاً مَسْحُوراً (47) انْظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلاً (48)
ترجمه:
و هنگامى که قرآن مىخوانى، میان تو و آنها که به آخرت ایمان نمىآورند، حجاب ناپیدایى قرار مىدهیم؛ (45) و بر دلهایشان پوششهایى، تا آن را نفهمند؛ و در گوشهایشان سنگینى؛ و هنگامى که پروردگارت را در قرآن به یگانگى یاد مىکنى، آنها پشت مىکنند و از تو روى بر مىگردانند. (46)هنگامى که به سخنان تو گوش فرامىدهند، ما بهتر مىدانیم براى چه گوش فرا مىدهند؛ (و همچنین) در آن هنگام که با هم نجوا مىکنند؛ آن گاه که ستمگران مىگویند: «شما جز از انسانى که افسون شده، پیروى نمىکنید!» (47) ببین چگونه براى تو مثلها زدند! در نتیجه گمراه شدند، و نمىتوانند راه حق را پیدا کنند. (48)
مفسران در باره آیه گفتگوهایی دارند اما کمتر در باره چگونگی و کارکرد «حجاب» سخن گفتهاند. آنچه در بالا آمد، محافظت از قاری با دور شدن قاری از انسانهای گمراه بود. این معنا به نحوی دیگر در شأن نزول آمده است:
شان نزول (نقل از تفسیر نمونه، ج12، ص 143):
جمعى از مفسران مانند" طبرسى" در" مجمع البیان" و" فخر رازى" در" تفسیر کبیر" و بعضى دیگر در شان نزول آیات فوق چنین گفتهاند که آیه نخست در باره گروهى از مشرکان نازل شده که پیامبر ص را به هنگامى که در شب تلاوت قرآن مىکرد و در کنار خانه کعبه نماز مىگذارد آزار مىدادند، و او را با سنگ مىزند و مانع دعوت مردم به اسلام مىشدند.
خداوند به لطفش چنان کرد که آنها نتوانند او را آزار کنند (و شاید این از طریق رعب و وحشتى بود که از پیامبر در دل آنها افکند) (مجمع البیان.)
در روایت دیگرى مىخوانیم هنگامى که پیامبر ص قرآن مىخواند دو نفر از مشرکان در طرف راست و دو نفر در طرف چپ قرار مىگرفتند و کف مىزدند و سوت مىکشیدند و با صداى بلند اشعار مىخواندند تا صداى پیامبر ص به گوش مردم نرسد (تفسیر فخر رازى ذیل آیه.)
" ابن عباس" مىگوید: ابو سفیان و ابو جهل و غیر آنها گاهى نزد پیامبر ص مىآمدند و به سخنان او گوش فرا مىدادند، روزى یکى از آنها به دیگران گفت: اصلا من نمىفهمم محمد چه مىگوید؟ فقط مىبینم لبهاى او حرکت مىکند!
ولى ابو سفیان گفت: فکر مىکنم بعضى از سخنانش حق است، ابو جهل اظهار داشت او دیوانه است و ابو لهب اضافه کرد او کاهن است، دیگرى گفت او شاعر است و به دنبال این سخنان ناموزون و نسبتهاى ناروا آیات فوق نازل گشت (تفسیر کبیر فخر رازى ذیل آیه)
بر این اساس، مستور به معنای ساتر و پست مورد بحث نیز مبتنی بر تنقیح مناطی از مفهوم آیه است.
اگر آیه 46 را بیان و تفسیر حجاب مستور بدانیم، معنایش این است که این حجاب نادیدنی نه برای حفاظت پیامبر ص بلکه برای محروم کردن کفار از توفیق فهم قرآن است. این برداشت با هدف اصلی قرآن که هدایت دیگران است نمیسازد مگر این که کفار مورد اشاره افراد ویژهای باشند، دشمنانی که دیگر قابلیت هدایت شدن ندارند؛ یعنی این حجاب از باب کیفر کفر و دشمنی آنهاست.
حال اگر حجاب مستور را به معنای حجاب ساتر و مربوط به پیامبر ص و قاری قرآن و حفاظت قرآن از او در نظر بگیریم (چنان که در شأن نزول و پست آمده) انقطاعی در مفهوم آیه 45 و 46 به بعد پیش میآید. آنچه مسلم است این است که حجاب مستور هرچه باشد، مانع شنیدن قرآن کفار نمیشود (إذ یستمعون الیک)، مگر این که بگوییم چون کفار مورد اشاره دشمن هستند و امیدی به هدایتشان نیست، خدا به برکت قرآن پیامبر ص را از شر رفتار و واکنش آنها محافظت میکند و این محافظت با ایجاد حجاب مستور (ساتر) است. حجاب مستور در این فرض میتواند مثلاً ترس باشد. آنها به دلیل ترس از هر گونه اقدامی خودداری میکنند با این که شأنیت اقدام کردن را دارند. یادمان باشد که این آیات مکی است و در زمان ضعف پیامبر ص نازل شده است؛ بر این اساس، پست یاد شده را میتوان مصداقی از جری و تطبیق در آیات دانست.
دیدگاه تاره
با توجه به مطالب فوق، یک راه حل که به نظر مناسب است (والله العالم ) این است که «مستور» را به همان معنا بگیریم و ساتر را از نفس «حجاب» استفاده کنیم؛ یعنی حجاب مستور و معنوی و پنهان است و در عین حال این حجاب ساتر است البته این که این ساتریت به چه نحو است با تنقیح مناط به سراغ آن میرویم. سؤال این است که با توجه به آیات بعد چرا حجاب را به حجاب از فهم کفار تفسیر نکردیم که آیه بعد بیان آن باشد چنان که برخی مفسران این گونه تفسیر کردهاند؟ پاسخ این است که افزون بر قرینه شأن نزول، تکرار لازم میآید (اکنه و وقر) که عدم تکرار بهتر است. حال آیا میتوان گفت «حجاب» بدون قرینه است، از این رو هم معنای حفاظت میدهد و هم مانعیت از فهم کفار از باب مجازات؟ پاسخ میدهیم این دو معنا در طول هم نیست بلکه در عرض هم است و تصحیح و پذیرش این مطلب به این است که ما استعمال لفظ در بیش از یک معنای هم عرض را بپذیریم یا خیر؟