متن ذیل بخشی از کتاب «نگرشی نو به تحریفناپذیری قرآن کریم» اثر نگارنده است که البته هنوز منتشر نشده است. نقل متن ذیل تا قبل از انتشار تنها با ذکر سند (وبلاگ یا کتاب) جایز است. (درخواست نقل همراه با ذکر منبع قبل از انتشار برای جلوگیری از اتهام احتمالی است.)
قرائت آلیاسین
جناب آقای مفیدی - از اساتید مدرسه فقهی امام باقر ع - در مطالبشان به قرائت آل یاسین تمسک کرده است. از آنجا که پیشتر این بحث را در کتاب فوق الذکر به بحث گذاشتهام، بحث را از آنجا نقل میکنم:
نویسنده ارجمند یاد شده (جناب علیاکبر بابائی) در باره قرائت آلیاسین نیز آورده است:
«در مورد آیه 130 سوره صافات نیز که در قرآنهای کنونی "سلام علی إلیاسین" است، روایات فراوانی دلالت دارند که قرائت صحیح آن نزد امامان معصوم? قرائت "آلیاسین" است؛ این روایت را هم دانشمندان شیعه در کتابهای خود نقل کردهاند و هم دانشمندان اهل تسننن. از اهل تسنن حاکم حسکانی در شواهد التنزیل هفت روایت آورده، و نقل شده است که افراد دیگری مانند طبرانی، ذهبی، ابن حجر عسقلانی، ابو نعیم، ابن حجر هیتمی، ابن عدی، سید یحیی بن موفق بالله نیز برخی از این روایات را در کتابهای خود آوردهاند. از علمای شیعه علامه مجلسی در بحار الانوار دوازده روایت از این روایتها را از کتابهایی مانند عیون اخبار الرضا?، معانی الاخبار، امالی صدوق، تفسیر القمی، تفسیر فرات الکوفی، کنز جامع الفوائد جمعآوری کرده است و سید هاشم بحرانی در تفسیر برهان افزون بر روایات بحار الانوار یک روایت از احتجاج طبرسی نیز آورده است. در یازده روایت از این روایتها (چهار روایت از حضرت علی?، پنج روایت از ابن عباس، یک روایت از امام رضا? و یک روایت از ابیمالک) قرائت «آلیاسین» قطعی و مفروغعنه به شمار آمده و «یاسین» به حضرت محمد9 و آلیاسین به آل آن حضرت تفسیر شده و به اینکه این آیه فضیلتی ممتاز برای اهل بیت? است، اشاره شده است، و در یک روایت با دو سند از عمر بن خطاب نقل شده که این آیه را «سلام علی آلیاسین» قرائت میکرده است. در توقیعی که طبرسی از محمد حمیری از ناحیه مقدسه امام زمان (عج) در باره خواندن زیارت آلیاسین نقل کرده است، نیز تصریح شده که خدای متعال فرموده است: «سلام علی آلیاسین» و قرائتی نیز این روایات را تأیید میکند، از جمله اینکه گزارش دادهاند که نافع (امام قرائت در مدینه)، ابن عامر (امام قرائت در شام) و یعقوب (امام قرائت در بصره) این آیه را «سلام علی إلیاسین» قرائت میکردهاند، ابن جزری (م 833ق) امام و استاد علم قرائت در جامع اموی شام پس از نقل قرائت «سلام علی إلیاسین» از قاریان یاد شده، گفت است: «و کذا رسمت فی جمیع المصاحف»؛ و در جمیع مصحفها چنین نگاشته شده است. این خبر حکایت از آن دارد که کلمه «الیاسین» در قرآنهای موجود در عصر ابن جزری (قرن نهم هجری) «آلیاسین» بوده و چنین نبوده است که در همه اعصار در قرآنهای موجود میان مسلمانها به صورت «الیاسین» اعرابگذاری شده باشد به خصوص که در قرآنهای موجود در عصر حاضر نیز کلمه «ل» از «یا» جدا نوشته شده و این رسم الخط که در ظاهر رسم الخط همیشگی قرآن از زمان نزول تا عصر حاضر است با قرائت «آلیاسین» مناسبت دارد نه با قرائت «إلیاسین»؛ زیرا بنابر قرائت «إلیاسین» منظور از این کلمه حضرت «الیاس» یکی از پیامبران خداست و رسم الخط صحیح در نام آن پیامبر متصل بودن «ل» و «یا» است و در همین سوره چند آیه قبل کلمه «الیاس» به عنوان نام آن پیامبر با اتصال «ل» و «یا»آمده است و بودن «یا و نون» (ین) در آخر کلمه مُبعِّد و مشکل دیگری برای قرائت «إلیاسین» است؛ زیرا بر اساس این قرائت، نام حضرت «الیاس» است و در نام او یا و نون نیست.
با وجود این روایات و قرائت یاد شده چگونه میتوان قرائت «إلیاسین» را قاطعانه قرائت رسول خدا9 و قرائت «آلیاسین » را قرائت اختراعی و اجتهادی دیگران دانست! با توجه به قرائت و روایات یاد شده اگر به مطابقت قرائت «آلیاسین» با قرائت رسول خدا9 اطمینان نشود، دستکم در مطابقت قرائت «إلیاسین» با قرائت آن حضرت تردید میشود.
افزون بر آنچه گفته شد، تاریخ قرآن و قرائت، حکایت از آن دارند که در عصر صحابه نیز اختلاف در قرائت وجود داشته است؛ اهل حمص گمان میگردهاند قرائت خود را از مقداد فراگرفتهاند و قرائت آنان بهتر از قرائت دیگران است، اهل کوفه میگفتهاند قرائت آنان بهتر است و آن را از ابن مسعود تلقی نمودهاند. اهل بصره میپنداشتهاند قرائت آنان بهتر است و آن را از ابو موسی اشعری دریافت کردهاند و مصحف او را «لباب القلوب» مینامیدهاند. از یزید نخعی نقل شده است که در مسجد کوفه در حلقه حذیفة بن یمان بودم که هاتفی ندا داد: "هر کس طبق قرائت ابو موسی قرائت میکند، در زاویهای که نزد درب کنده است، بیاید و هرکس طبق قرائت قرائت ابن مسعود قرائت میکند، در زاویهای که نزد خانه او است بیاید و ..." و همین اختلافها موجب شد عثمان به پیشنهاد بعضی از صحابه در صدد یکی کردن مصحفها برآید و گفتهاند: مصحف عثمان را أبی بن کعب املا کرده و هنگام تدوین آن در بعضی از آیات اختلاف میشده است و در مورد اختلاف، آن را به زبان قریش مینوشتهاند و در مواردی هم ابتدا به نحوی نوشته میشده و بعد أبی بن کعب آن را تغییر میداده و تصحیح میکرده است و در عین حال، غلطهای املائی در آن باقی مانده است و بعد بر اثر عواملی که پیشتر به آنها اشاره شد، در خود این مصحف عثمانی نیز اختلاف پیدا شد و قرائتهای هفتگانه و بیشتر به وجود آمدند. البته این نقلها سند معتبری ندارند و موجب اطمینان به وقایع مزبور نمیشوند و به مشهور بودن قرائت مصحف عثمانی نیز آسیبی نمیرسانند، ولی میتواند احتمالی را به وجود آورند که در برخی آیات که با قرائت مشهور دیگری خوانده شدهاند، به مطابقت اعراب فعلی برخی کلمات با قرائت رسول خدا9 اطمینان حاصل نشود.»[1]
وی در این مقطع نگاشته خود، در پانوشتی آورده است: «چه بسا با توجه به کثرت روایات و قرائن یاد شده، به صحت قرائت «آلیاسین» اطمینان حاصل شود، ولی با این حال نمیتوان صحت آن را متعیّن دانست و قرائت ثبت شده در مصحف فعلی را قاطعانه تخطئه کرد؛ زیرا هرچند آن روایات زیاد است و دانشمندان شیعه و سنی هر دو ناقل آن هستند و آن قرائت با رسم الخط فعلی قرآن نیز مناسبت بیشتری دارد و ابن جزری از نگاشته شدن آن در مصاحف گذشته خبر داده است، ولی قرائت ثبت شده در مصحف فعلی نیز مشهور و رایج میان مسلمانان است و با سیاق آیات سازگاری بیشتری دارد؛ در مکاتب برای جمع بین قرائت مناسب با سیاق و قرائت «آلیاسین» که روایات و قرائن یاد شده بر آن دلالت دارند، وجهی را احتمال دادهام، برای دیدن آن ر.ک: مکاتب تفسیری، بابائی، ج2، ص 223- 224.»[2]
وی در مکاتب تفسیری جمعی بین روایات ناقل «سلام علی آلیاسین» و قرائت کنونی مصحف بیان کرده است: «در وجه جمع ممکن است گفته شود قرائت صحیح همان قرائت مصحف فعلى است و از این آیه یک معناى ظاهر و موافق با سیاق مراد است و آن سلام بر الیاس یکى از پیامبران الهى است و یک معناى باطنى و آن سلام بر آلیاسین یعنى آل محمد? است؛ و روایاتى که تصور شده بر قرائت «آلیاسین» دلالت دارند، در واقع بیانکننده این معناى باطنى هستند نه قرائت «آلیاسین»؛ زیرا در بسیارى از آنها به قرائت آلیاسین تصریح نشده است، بلکه از معنایى که در آنها براى این آیه بیان شده است، دلالت آنها بر این قرائت استفاده شده است، و چون آن معنا با این وجه جمع نیز سازگار است، صحت این جمع بعید نمىباشد[3]، و روایاتى که به این قرائت تصریح دارند، مانند روایتى که مىگوید عمر بن خطاب این آیه را «سلام على آلیاسین» قرائت مىکرده است، افزون بر ضعف سند، قابل حمل است بر اینکه منظور بیان معنا و مقصود آیه مىباشد؛ یعنى معناى باطنى آیه را با این عبارت بیان مىکرده است؛ پس اگر این وجه جمع و این معنا براى روایات پذیرفته شود، قرائت مصحف فعلى بدون معارض و قابل قبول مىباشد و اگر پذیرفته نشود، به بیانى که گذشت، باید توقف کرد.»[4]
نقد و بررسی
1. به نظر میرسد سخن پایانی او در مکاتب تفسیری که جمع بین قرائت مصحف فعلی و معنای تأویلی است، متعین باشد؛ زیرا تنها با این جمع است که میتوان سیاق را حفظ کرد.
2. سیاق قرینه بسیار قوی است و انتظار این بود که جناب بابائی مطلب را در متن میآوردند و آن را پایه ارزیابی قرار میدادند. دلیل اهمیت آن این است که اگر قرار باشد متن قرآن «سلام علی آلیاسین» فرض شود، سیاق به کلی از هم میگسلد و عبارتی که در نهایت بلاغت است، نه تنها ارزش بلاغی خود را از دست میدهد که مایه تعجب و تمسخر میشود. بررسی سیاق و ادبیات آیات قبل از آیات مربوط به حضرت الیاس نیز مؤید عرض بنده است. عبارت قرآن را در دو مورد بازخوانی میکنیم:
- « وَ لَقَدْ نادانا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِیبُونَ (75) وَ نَجَّیْناهُ وَ أَهْلَهُ مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ (76) وَ جَعَلْنا ذُرِّیَّتَهُ هُمُ الْباقِینَ (77) وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ (78) سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ (79) إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (80) إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ (81) ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ (82)»
- « وَ إِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْراهِیمَ (83) إِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ (84) ... إِنَّ هذا لَهُوَ الْبَلاءُ الْمُبِینُ (106) وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ (107) وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ (108) سَلامٌ عَلى إِبْراهِیمَ (109) کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (110)»
- «وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلى مُوسى وَ هارُونَ (114) وَ نَجَّیْناهُما وَ قَوْمَهُما مِنَ الْکَرْبِ الْعَظِیمِ (115) وَ نَصَرْناهُمْ فَکانُوا هُمُ الْغالِبِینَ (116) وَ آتَیْناهُمَا الْکِتابَ الْمُسْتَبِینَ (117) وَ هَدَیْناهُمَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ (118) وَ تَرَکْنا عَلَیْهِما فِی الْآخِرِینَ (119) سَلامٌ عَلى مُوسى وَ هارُونَ (120) إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (121) إِنَّهُما مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ (122)»
- « وَ إِنَّ إِلْیاسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ (123) إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ لا تَتَّقُونَ (124) أَ تَدْعُونَ بَعْلاً وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخالِقِینَ (125) اللَّهَ رَبَّکُمْ وَ رَبَّ آبائِکُمُ الْأَوَّلِینَ (126) فَکَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ (127) إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ (128) وَ تَرَکْنا عَلَیْهِ فِی الْآخِرِینَ (129) سَلامٌ عَلى إِلْیاسِینَ (130) إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (131) إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ (132)»
اگر چنین سیاقی با این درجه از وضوع و قوت نتواند به دستور روایات عرض بر قرآن رادع روایات معارض - بر فرض عدم امکان جمع باشد- چگونه میتوان به کارکرد روایات عرض بر قرآن دست یافت؟ فرق است بین کسانی که به روایات عرض بر قرآن ایمان دارند و بین کسانی که پذیرش آنها را در حد لقلقه زبان میپذیرند!
3. عامل اصلی اشتباه و برخی برداشتها و احتمالاً وضع برخی احادیث تفکیک «ل» از «یا» در «الیاسین» است که از خطاهای رسم الخطی به شمار میرود و ممکن است از این رسم الخط به این نحو دفاع شود که چون کاتبان به تأویل آیه آگاهی داشتند، عمداً بین «ل» و «یا» جدایی انداختند تا مخاطب به تأویل منتقل شود، ولی در هر صورت نمیتوان سیاق را فدای این روایات و مانند اینها کرد؛ زیرا پیامدهای غیر قابل پذیرشی به دنبال دارد. قدرت سیاق در اینجا به حدی است که به راحتی روایات را اگر نتوانیم توجیه کنیم، به جهت رعایت آن کنار میگذاریم؛ چرا که آیات قرآن بر اساس اصول عقلائی محاوره نازل شده و به قرائن اولیه گفتمان پایبند است وگرنه پایه و اساس برداشت از ظاهر آیات ویران میشود.
4. اضافه شدن «ین» به «الیاس» نیز مُبعِّد نیست؛ زیرا
اولاً: ممکن است این صورتی دیگر از نام آن حضرت بوده باشد که در قرآن با تنوع بیان شده است.
ثانیاً: ممکن است اشاره به الیاس و پیروان او باشد که به صورت جمعی آمده است؛ یعنی نخست الیاس منسوب گشته و الیاسی شده و سپس به صورت جمع در آمده و «الیاسیین» گردیده و بعد مخفف شده و «الیاسین» شده است.[5]
ثالثاً: این احتمال نیز وجود دارد که به جهت رعایت فاصله «ین» اضافه شده باشد.
5. فرض «سلام علی آل یاسین» در ذیل آیات مربوط به حضرت الیاس نوعی کملطفی به حضرت ایشان (زیرا بر اساس این فرض برخلاف دیگر پیامبران به ایشان سلام داده نمیشود) و نیز به اهل بیت ع و دون شأن آنهاست. اگر قرار بود در خصوص اهل بیت ع نیز آیاتی نازل شود، شأن آنها به مقتضای آیات مربوط به آنها، اقتضا میکرد در خصوص آنها آیاتی مستقل نازل شود نه آنکه در ذیل و در سیاق حضرت الیاس در حد اشاره به اهل بیت ع پرداخته شود.
6. در آیه بعد آمده است: "إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ" که در آن ضمیر مفرد است و نشان میدهد قرائت الیاسین صحیح است نه آل یاسین!!
همان طور که هماهنگی در آیات قبل بر قرار است؛ مانند: "سَلامٌ عَلى مُوسى وَ هارُونَ (120) إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (121) إِنَّهُما مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ "
نیز: "سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ (79) إِنَّا کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ (80) إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِینَ (81)".
7. در موارد دیگر بر آل پیامبران سلام داده نشده است: «سَلامٌ عَلى نُوحٍ فِی الْعالَمِینَ » و «سَلامٌ عَلى إِبْراهِیمَ » و «سَلامٌ عَلى مُوسى وَ هارُونَ » و «سَلامٌ عَلى إِلْیاسِینَ » و تغییر روند افزون بر اشکال فوق، بر خلاف بلاغت و زیباییشناختی است که محور بیان قرآنی است.
8. به دلیل ساختار شکنی فرض «سلام علی آل یسین» آن هم در دورانی که پیامبر اکرم ص متهم به عدم اولاد پسر بود (در مکه)، اگر این قرائت حقیقت داشت به شدت مورد سؤال قرار میگرفت و در تواریخ به گستردگی نقل میشد؛ زیرا پاسخی تلقی میشد به اتهام «ابتر» بودن و این از واضحات است و به خوبی دلالت میکند که مخاطبان آن روز چنین قرائتی را دریافت نکرده بودند.
9. نکته جالب توجه اینکه در رسم الخطهای معمول در حدود سه چهار قرن پیش کتابت الیاسین پیوسته بوده است و نگارنده تصویری از رسم الخط حدود 350 سال گذشته در اختیار دارم که منطبق بر قرائت حفص است و الیاسین را به صورت پیوسته نگاشته است. البته این خود نیاز به تحقیق میدانی وسیع دارد و لازم است مراکز قرآنی آنها را در دستور کار قرار دهند.
10. نویسنده مدعی است در توقیع شریف تصریح شده که سلام علی آل یاسین آیه قرآن است، لیکن زیارتهایی که در دسترس است، تصریحی ندارد و فقط آمده "سلام علی آل یاسین" که منافاتی با " سلام علی الیاسین" در آیه ندارد! به چه دلیل این دو را باید لزوما یکی گرفت؟ آیه مطلبی است و زیارت مطلب دیگری است.
[1] . قواعد تفسیر قرآن، علیاکبر بابائی، ص 62- 66؛ پاورقیهای متن به جهت رعایت اختصار حذف شده است.
[2] . همان, ص 64, پاورقی 2.
[3] . براى مثال، یکى از آن روایات روایتى است که از امام على? در مورد این آیه نقل شده است که فرمود: «یس» محمد9 و نحن آل یاسین»( بحرانى، البرهان فى تفسیر القرآن، ج 4، ص 33، حدیث 1). این روایت، هم با قرائت «سلام على آلیاسین» سازگار است و هم با قرائت مصحف فعلى؛ بنابراین که معناى باطنى آن «سلام على آلیاسین و آل محمد» باشد، مناسب است؛ همچنین در روایت زیارت اسین که تصریح شده خداى متعال فرموده است: «سلام على آل یاسین» مىتوان گفت: منظور، تأویل و معناى باطنى این آیه است.
[4] . مکاتب تفسیرى، بابائی, ج2، ص: 224.
[5] . ر.ک: تفسیر نمونه، ج19، ص: 142.
پستهای مرتبط با بحث