مقایسه خاک کربلا و خاک کعبه (باز نشر)
حدود دو دهه پیش یک روز رفتم حرم حضرت معصومه _سلام الله علیها_ عرضه داشتم مدتی است شعری نگفتهام اگر لطفی کنید و عنایتی! محتوا و سبک را هم شما عنایت کنید، فقط چیزی قابل عرضه باشد! گمانم محتوا در همان حرم به ذهنم خطور کرد شاید هم وقتی آمدم خانه و خلاصه همان شب شعر زیر بر قلمم جاری شد؛ البته بعدها کمی ویرایشش کردم:
خاک کعبه غرّه و مسرور بود
عالمی را مقصد و منظور بود
چشم را بگشود و از نزدیک و دور
پر تشعشع دید خود را، پر ز نور
سربجنبانید و با فخر و غرور
در ندا در داد بانگى پر سرور
کین منم برتر ز هر بالا و پست
کین منم، گِردم همه هوشیار و مست
کین منم او که خدایش برگزید
از فیوضاتش چنین گشتم سعید
حضرت آدم به دست خود نواخت
قبله گاه مؤمنان بر من بساخت
وانگه ابراهیم و اسماعیل او
با هزاران فخر کردندم نکو
مردمان هر روز رو سویم کنند
چهره مى سایند و سجده مى برند...
در همه نعمت خودم تنهاستم
از زمین تا عرش حق برخاستم
من چنینم کس نباشد همچو من
کى بزاید مادر گیتى چو من
گفت و گفت آن شمع با دلدادگان
گه تواضع کرد گه چون سروران
تا که ناگه بر سرش آمد فرو
بس! که دیگر هیچ این گونه مگو
سجده، گر رو سوى تو مى آورند
لیک بر خاک کدامین مى کنند؟
هم تو گر بر سجده آرى، ناگزیر
چهره ات بر خاک من آرى به زیر
قبله گاه صورت مردم تویى
شمع هر پروانه و کرکس شدى
هم غزال و گرگ، گرداگرد تو
هم ملک هم دیو را با وِرد تو
این چه غوغایى است بر سر مى کنى!
گوش تا اسرار ناگفته برى
قبله گاه عشق جاویدان منم
سجدهگاه مست دلداران منم
شمع هر چه مست و گم گشته منم
مُهردلداده به سجاده منم
من نیم از این زمین کز جنّتم
چون که آن خورشید آمد در برم
خاک آن فردوس بالایم که من
گشتهام در پاى آن سرو چمن
خفته در دامان من یک بوستان
لالههاى بى سر آن دوستان
لاله هاى اوفتاده در برم
این علمهاى سراپا خسته ام
هر یکى هم کعبه و هم قبله اند
بهر حق اینان به خاک افتاده اند
من سر تعظیم آوردم فرود
کرد حق خاک مرا بهر سجود
گشته ام تاج سر شاهنشهان
چون شدم خاک پى فردوسیان
خاک من بر عارض هر کس نشست
سجده مقبول افتد و فایز بگشت
این نصیحت بشنو و گوشى سپار
سر فرود آور که باشى وامدار
کربلا هستم و خاکم توتیاست
هر نماز عشق بر من مبتلاست
محفل من با قدوم انبیاست
قلب من جاى دل آزاده هاست
هستى ام گر هست از آن مهتر است
خاک پایش از "جواهر" بهتر است .